مهملات عبدبها پیرامون جن و نقدی مختصر بر آن
سرکردگان بهائیت به دلیل فقدان آشنایی با ادبیات اسلامی، اغلب در تحلیل آن ها به سخیف ترین طریق ممکن اقدام می کردند و مطالبی را بیان می کردند که با هیچ منطقی سازگار نبود. مثلا در مقوله جن، عبدبها، دومین سرکرده بهائیت می گوید که چون انسان مجموعه ای از عناصر و طبایع چهارگانه است و طبیعت ناری مولد حرارت است و غلبۀ این طبیعت منشأ حرکت، لذا اسم جن بحقیقت بر اهل ایمان اطلاق میشود!!!
این تحلیل سرکرده بهائیت به حدی سطحی و زننده است که بطلان آن به لحاظ عقلی نیز کاملا بدیهی است. اگر طبیعت ناری مولد حرکت باشد چنانچه سرکرده بهائیت معتقد است، وی چگونه به این نتیجه رسیده که جن به اهل ایمان اطلاق می شود!! در واقع هیچ نسبت منطقی میان مبنا و نتیجه وجود ندارد چراکه غلبه طبیعت ناری ارتباطی به ایمان ندارد. از طرفی نیز منشا حرکت بودن طبیعت ناری را نیز نمی توان حمل بر جن کرد و بعد از آن نتیجه گرفت که مقصود از جن، اهل ایمان هستند چراکه این طبیعت ناری در جمیع انسان ها(اعم از کافر و مومن) مولد حرکت است. پس حرکت اختصاص به انسان ندارد که بخواهیم آن را خاص اهل ایمان فرض نماییم.(حتی حیوانات نیز واجد این ویژگی هستند)
حال جدای از ادله عقلی که اقامه شد و در چند سطر عمق بی سوادی و جهل سرکرده بهائیت نشان داده شد، به لحاظ ادبی، جن به موجودات ناپیدا اطلاق می شود که دارای عقل نیز می باشند. قرآن کریم در آیه 27 سوره حجر می فرماید: وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ، و پیش از آن، جن را از آتشى سوزان و بىدود خلق کردیم.
در آیه 6 سوره جن می فرماید: وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا، و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سرکشى آنها مىافزودند. در این آیات توضیحاتی پیرامون جن داده شده که به وضوح کج فهمی سرکرده بهائیت از این موضوع رانشان می دهد.
جالب است که برخلاف گفته سرکرده بهائیت، شیطان که لعنت خدا بر او باد، خود از طایفه جن بود و اتفاقا به استناد طبیعت ناری در برابر انسان سجده نکرد. قرآن کریم در سوره ص، آیه 76 می فرماید: قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ،گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهاى و او را از گِل آفریدهاى.»
سرکرده بهائیت، خلقت ناری شیطان را با آنچه فیلسوفان یونان در خصوص سرشت انسان می گفتند به بدترین وجه ممکن خلط کرده و نتیجه ای نامربوط گرفته است. اگر بنای وی از طبیعت ناری همان نار اجنه باشد که به هیچ وجه ارتباطی با اهل ایمان ندارد و اتفاقا به تعبیری می تواند در برابر آن باشد.
حقیقت آن است که بافته های سرکردگان بهائیت به حدی سطحی، جعلی، مغلوط، آغشته به خرافات و هرزه گویی است که صرفا وقت ناقد را می گیرد. گاهی نقد برخی متن ها ولو مخالف، حاوی شناخت و بینش می شود درحالی که نقد بافته های سرکردگان بهائیت هیچ دستاورد معرفتی ندارد. امروزه مهره های فرقه ضاله بهائیت مانند سرکرده شان که طبیعت شیطان را سرشت مومنان می داند، در رواج اباطیل اصرار دارند و از این رو برای بهداشت فکری جامعه خطرناک می باشند.