نزاع سرکرده بهائیان بر سر ریاستی مجعول
رهپویان هدایت: بررسی رفتارها و گفته های سردمداران فرقه ها خود دلیلی واضح بر بطلان جمیع مدعیات آنان می باشد چراکه آنان در رعایت ابتدایی ترین اصول اخلاقی نیز عاجز بوده اند. نمونه بارز این مشی را می توان در سردمداران بهائیت مشاهده کرد.
فاضل مازندرانی که خود از مبلغان بهائی بود در خصوص فحاشی هایی که بها نسبت به برادرش صبح ازل به کار برد، می نویسد: القابی از قبیل مشرک بالله و عِجل (گوساله) و جُعل (حشرهای که روی مدفوع حیوانات مینشیند) و طاغوت و شیطان و ابلیس و برکه منتنه (بد بو) خبیثه و طنین ذباب (مگس) و امثالها نامبرده شدند.(فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، صص 346.)
بها، خدای خودخوانده بهائیان برای تصاحب ریاست بر مشتی ساده لوح و جاسوس چنان به برادر خود که وی را رقیب خویش می بیند می تازد و او را سب و لعن می کند که گویی هیچ پیوندی حتی انسانی میان آن ها بر قرار نیست.
این رویه بها بعدها به نحوی شدید تر در بین اعضای فرقه وی متداول شد چنانچه امروزه وقتی مهره های فرقه ضاله مضله بهائیت مانند نادر پزشک زاد در مخمصه پرسش های منطقی و عقلی گرفتار می شوند باب توهین و هتاکی به پرسش گر را باز می کنند.
جالب اینجاست تشکیلات و مهره های فرقه ضاله بهائیت با این سابقه خراب و کارنامه سیاه شعارهایی چون وحدت عالم انسانی و امثالهم را مطرح می کنند درحالی که آنان و سردمداران شان موفق نشدند حتی در فرقه ساختگی شان با تعدادی کمی عضو، وحدت ایجاد کنند. بهائیت از همان ابتدا به بهائی و ازلی و پس از آن به شاخه های مختلفی که هر کدام جز معدودی عضو بیشتر نداشتند تقسیم شدند که هر یک نیز حکم به کفر و تکفیر دیگری می دادند.