برنامهنویسی برای فرهنگ به کمک عناصر بدنام بهائی
به گزارش انجمن رهپویان هدایت، حضورِ احسان نراقی در حلقه یارانِ حسنعلی منصور را باید در روابط گذشته نراقی با هویدا در ژنو جستجو کرد. حسنعلی منصور، در سیام شهریورماه سال 1337ش، با فرمان محمدرضا پهلوی، دبیرکل شورای عالی اقتصاد شد و برخی از تحصیلکردگانِ کشورهای اروپایی و آمریکا را در این شورا گردِ هم آورد. یکی از اینها، احسان نراقی بود که هم مشاور مسائل اجتماعی شورای عالی اقتصاد شد و هم به عنوانِ عضو هیئت مشاورین عالی شورای عالی اقتصاد، با شاه دیدار کرد.
اعضای
همین شورا بودند که تحت نظرِ «گراتیان یاتسویچ»، در «کانون مترقی» متشکل شدند و در
آستانه نخستوزیری حسنعلی منصور، آن را به «حزب ایران نوین» تبدیل نمودند. هرچند
در جریان شکلگیری حزب ایران نوین و در جمعِ اعضای شورایِ مرکزی آن، نام احسان
نراقی به چشم نمیخورد، ولی در زمان نخستوزیری منصور، او، به عنوان یکی از
بازوهایِ فکری این جریان، در این موقع، به انجام وظیفه مشغول بود. یکی از این
فعالیتها، «برنامهنویسیِ نوین»!، برای «فرهنگ کشور» بود که این مسئله و حضور
تعدادی از اعضای شناختهشده بهائیت در کنارِ او، نارضایتی عدهای از فرهنگیان
تهران را به دنبال داشت:
«از روزی که عدهای از استادان
دانشگاه و فرهنگیان، به سرکردگی دکتر نراقی به حضور ملوکانه شرفیاب شده و اعلام
نمودهاند که میخواهند برای اصلاح فرهنگ طرح و برنامه تهیه کنند، ناراحتی شدیدی
در بین قاطبه فرهنگیان به وجود آمده است و روز گذشته عدهای از رؤسای دبیرستانهای
تهران، به اولیاء فرهنگ استان مرکز مراجعه و از فعالیت این عده، اظهار عصبانیت و
ناراحتی میکردند.
اغلب رؤسای دبیرستانها گفتهاند: دکتر نراقی نه تنها کوچکترین اطلاعی در امر آموزش و پرورش دبستانها و دبیرستانهای ایران ندارد، بلکه به کمک عدهای نظیر دکتر کاردان، که دارای افکار کمونیستی است و با دکتر یارشاطر . مهندس ارجمند . لیلی ایمن . خانم آریانپور . دکتر طوسی، که از عناصر شناخته شده فرقه بهائیها میباشند، میخواهند برای فرهنگ برنامه بنویسند و این موضوع، توهینی بزرگ به فرهنگیان با سابقه و مسلمان است که تاکنون کسی به نظریات آنها اعتنائی نداشته است.
اکنون، موجی از عصبانیت علیه دسته فوق و دکتر نراقی، در محافل مختلف فرهنگی ایجاد شده و دستجات مختلف فرهنگی، با هم متحد شده، تصمیم دارند در داخل فرهنگ و خارج آن، عکسالعمل شدیدی علیه این عده نشان دهند.»
اهمیتِ
موضوع، سبب شد تا ساواک، پیرامون این مسئله تحقیق و نتیجه را به شرح زیر گزارش
نماید:
«خبر مزبور، بین معلمین اثر بدی
داشته و چون اغلب از نامبردگان، پیرو فرقه بهائی بوده و حسن شهرت ندارند؛ مخصوصاً
چون دکتر احساناله نراقی بین معلمین وجهه خوبی ندارد، بنابراین موجبات ناراحتی و
بدبینی آموزگاران و دبیران فراهم شده است.»
حسنعلی منصور، در اول بهمن ماه سال 1343ش، در میدان بهارستان و در مقابل مجلس شورای ملی، کشته شد و امیرعباس هویدا جایگزین او گردید و از این موقع، نقشآفرینی احسان نراقی نیز بیشتر شد.
احسان نراقی و هویدا
ارتباط
احسان نراقی و امیرعباس هویدا، از پیچیدگیهای قابل توجهی برخوردار است. آنچه در
ظاهر این رابطه میتوان گفت، همان مطلبی است که نراقی در سابقه دوستی خود با
هویدا به آن اشاره داد:
«من، رابطه دوستی قدیمی با او
داشتم، یعنی از موقعی که در ژنو درس میخواندم و او در آن موقع، کارمند جوانی در
کمیساریای عالی پناهندگان بود؛ به تاریخ اوایل سالهای 1950»369
و در جایی دیگر، در پاسخ به این
سوال که «اولین بار، کی هویدا را دیدید»، میگوید:
«در فروردین 1330 در ژنو، برادرش را
میشناختم. به قسمت پناهندگان سازمان ملل آمد، کمیساریای پناهندگان. من، بیست و
چهارساله بودم و او بیست و نه ساله. نوروز بعد از ملی شدن نفت بود و ما در پارک
اُویو، که قشنگترین پارک ژنو بود، مراسمی را ترتیب داده بودیم. آقای کاردان شعر
پرشور و زیبایی را ساخته بود. خانم پری صابری به یکی از دخترعموهای من، یک رقص باله،
با موسیقی خاچاطوریان اجرا کردند. دو سه روزی آنها را بردم پیش یک استاد موسیقی و
رقص، تا این رقص را یاد بگیرند. برنامه نوروزی خوبی شد. چون برادرش را میشناختم،
هویدا را هم دعوت کرده بودیم. وی خانهای در حومه ژنو داشت که با مادرش در آن
زندگی میکرد و بعد هم با هم دوست شدیم و هر از گاهی هم با ماشین دنبال من میآمد
و شام را با هم میخوردیم.»/کیهان