مخالفت های مسیحیت راستین در برابر صهیونیسم مسیحی(بخش پایانی)
انجمن رهپویان هدایت: چنان که بیان شد در سال 1922 واتیکان با ارسال یادداشت رسمی برای جامعه ملل، اسکان یهودیان در فلسطین را به شدت مورد انتقاد قرار داد و مخالفت خود با اعطای امتیازات خاص به یهودیان را اعلام کرد. در پاسخ به این مواضع و درخواست پاپ، تحرکات دیپلماسی جدیدی در «جامعه ملل» و در جهت به تعویق انداختن تصویب قیومیت بریتانیا بر فلسطین، از طرف کشورهای فرانسه،ایتالیا،برزیل و کلیه کشورهای کاتولیک جهان، آغاز میگردد. و آنها درخواست مینمایند تا زمان تجدید نظر در پیمان بالفور، طرح قیومیت بریتانیا بر فلسطین به تعویق افتد. از طرف دیگر در جهت کنترل این تحرکات، وینستون چریل که در آن زمان وزیر مستعمرات فلسطین بود، پیشنهاداتی را برای متقاعد نمودن مخالفین صهیونیسم و تعیین شرایطی برای آینده سیاسی شهرکنشینهای یهودی در فلسطین و بدون تجدیدنظر در پیمان بالفور ارائه مینماید و در همین راستا «کوماندر هوگارث» (Commander Hogarth) از دفتر انگلیس در قاهره توضیحاتی را بیان مینماید، مبنی بر اینکه: «..هر شهرکنشین یهودی در فلسطین آزادیهای سیاسی و اقتصادی ساکنین عرب فلسطین را رعایت خواهد نمود...» این اقدام چرچیل، مواضع کنگره آمریکا در حمایت و تائید پیمان بالفور و واگذاری وطن قومی برای یهودیان را تقویت نموده و در نتیجه منجر ه شکست مواضع واتیکان گردید.
علیرغم مسائل مذکور و اشتغال پاپ به تبعات منفی کمونیسم بر کلیسای کاتولیک، واتیکان در خلال دهه 30 قرن بیستم از موضع مخالفت با یهودیسازی سرزمین فلسطین عقبنشینی نمینماید. به دنبال شعلهور شدن انقلاب فلسطین در سال 1936م، انگلیس در جولای 1937م کمیتهای را تحت عنوان (Peel commission) تشکیل داد. این کمیته توجیه نمود که سرزمین فلسطین به دو دولت عربی و یهودی تقسیم شود و اماکن مقدس در قدس و بیت لحم تحت اشراف و قیومیت انگلستان قرار گیرد. این پیشنهاد با مخالفت مسلمانان و مسیحیان مواجه گردید و پاپ در ششم ماه اوت همان سال با ارسال یادداشت رسمی برای انگلیس، ضمن مخالفت با تقسیم سرزمین فلسطین، واگذاری مناطق مقدس و همچنین دریاچه طبریا و ناصره را به دولت یهود غیرقابل قبول دانسته و نگرانی شدید خود را از نتایج اینگونه تصمیمات مورد تأکید قرار داد.
متعاقباً به علت انقلاب فلسطین و مخالفت واتیکان و مسلمانان و همچنین تشنج بین المللی ناشی از این امر، دولت انگلیس از این طرح عقبنشینی مینماید. و لیکن در سال 1939م با صدور بیانیهای، تعداد یهودیانی که مجازند سالانه به سرزمین فلسطین مهاجرت نمایند و همچنین مساحت و میزان اراضی را که یهودیان میتوانند به تملک خود در آورند را مشخص مینمایند.
روزنامههای آمریکائی ساین (Sign) و (Tablet) با حمایت از واتیکان در مقابل طرح تقسیم فلسطین، اعلام میدارند:«سرزمین فلسطین هرگز موطن یهودیان نبوده و نخواهد بود.»[1]
این موضع واتیکان در قبال فلسطین، جزء اصول و ثوابت واتیکان به شمار میرفت که تا شناسائی و عضویت رژیم اشغاللگر در سازمان ملل ادامه یافت.
در 22 ژوئن 1943م واتیکان در پاسخ به بیانیه بالتیمور صهیونیست های آمریکا که در می ماه 1942م صادر گردیده بود، با اعزام اسقف املتو چیکو نیافی به آمریکا مجدداً مخالفت خود را با تشکیل دولت یهود مورد تذکید قرار میدهد. در یادداشت واتیکان برای آمریکا آمده است:« اگر برپائی دولت و وطنگزینی برای قوم یهود امری مطلوب میباشد، پیدا کردن مکان مناسبتر از فلسطین سخت نخواهد بود و طبعاً مشکلات بین المللی با ازدیاد جمعیت یهود در این منطقه افزایش خواهد یافت و کاتولیکهای جهان نیز با این موضوع مقابله خواهند نمود.»[2]
در سال 1944م نیز واتیکان با اعزام هیئتی به ریاست توماس مکماهون به آمریکا، غرب را از تسلیم شدن در مقابل خواستههای صهیونیسم بر حذر داشته و بر درخواست یکپارچه مسیحیان جهان، مبتنی بر لزوم حفظ حرمت و قداست سرزمین قدس تأکید نموده و پیشنهاد می نماید تا فلسطین به صورت بینالمللی تحت اشراف مسیحیان قرار گیرد.[3]
پاپ پیوس دوازدهم در می ماه 1948م و دو هفته قبل از شناسائی رژیم اشغالگر قدس توسط سازمان ملل، با صدور پیامی برای مسیحیان کاتولیک جهان اعلام میدارد:«... در حال حاضر آنچه که موجب حزن و اندوه گردیده و قلب هر انسانی را به درد میآورد، موضوع اماکن مقدس در فلسطین است، که از دیرباز مورد تعرض قرار گرفته و هر روز شاهد قتل و کشتار مردم بی گناه و تخریب آن میباشیم.در هر حال اگر در وجدان و ضمیر هر انسان آگاه و متمدنی در این جهان مکانی مقدس و عزیز باشد، بدون شک آن نقطه فلسطین خواهد بود ... و از همه مؤمنین به مسیح دعوت میشود، که به منظور حل و فصل مشکلات فلسطین و برقراری صلح و آرامش و ایجاد تفاهیم در خاورمیانه، ماه می را به دعا و نیایش اختصاص دهند...»[4]
امروز کلیسای کاتولیک از همان نفوذ گذشته در داخل جامعه آمریکا برخوردار بوده و همچنان در مبارزه با صهیونیستهای مسیحی پیشگام میباشد. و واتیکان تا به امروز این رژیم غاصب را به شکل قانونی به رسمیت نشناخته، و با اهداف جنبش صهیونیستهای مسیحی، منجمله مهاجرت یهودیان به فلسطین مخالف میباشد.( همانگونه که پاپ پیوس دهم در ملاقات با تئودور هرتزل در 26/1/1904 به طور اصولی برپائی دولت صهیونیستی و وطن گزینی یهودیان را غیرقابل قبول اعلام نموده بود.)[5]
علیرغم مواضع صریح و مشترک اسلام و مسیحیت در قبال صهیونیسم،همبستگی و اتحادی بین آنان ایجاد نگردید. بعد از جنگ جهانی دوم و برای اولین بار در سال 1950م مجله آمریکایی(Americe) که از طرف کلیسای کاتولیک آمریکا صادر میگردید، ایده تحالف اسلام و مسیحیت علیه کمونیسم و شوروی سابق را مطرح نمود و پیشنهاد کرد که این همبستگی و اتحاد شکل گیرد. رژیم صهیونیستی با پیشدستی و بهرهبرداری از این فرصت، خود را به عنوان متحد و همپیمان آمریکا مطرح کرد و در چارچوب مبارزه با کمونیسم تلاش کرد تا به قلب کلیسای کاتولیک آمریکا ( در دوران کاردینال اسپلمن Spelman) نفوذ نماید.[6]
در آن دوران گروهی از کشورهای عربی تسلیحات مورد نیاز خود را به ناچار از بلوک شرق(شوروی سابق و چکسلواکی) خریداری و تأمین میکردند و اشغالگران با سوء استفاده از این موضوع چنین وانمود کرد ، که در خاورمیانه کشورهای عرب مسلمان همپیمان و متحد شوروی سابق میباشند و این تنها صهیونیسم است که متحد طبیعی آمریکا در منطقه بشمار میرود.
با آمدن جان کندی به عنوان اولین رئیس جمهوری کاتولیک در تاریخ آمریکا، اسقف کاشنگ(Cushing) که در دشمنی با کمونیسم شهرت داشت، در کنار وی قرار گرفت. وی که رژیم اشغالگر را متحد ایالات متحده آمریکا علیه کمونیسم یافته بود، تلاش کرد تا کلیسای کاتولیک آمریکا مشروعیت دینی برای غاصبان فلسطین قائل شود. و در همین راستا برخی از سازمانهای کاتولیک همانند: مؤسسه مطالعات یهودی مسیحی دانشگاه استون هال (Institue of judeo-Christian studies Seton Hal) مؤسسه روابط کاتولیک یهودی دفتر واتیکان (Vatican Office of Catholic-Jewish Relation) خواستار تغییر مواضع واتیکان پیرامون برپائی دولت یهود و مهاجرت یهودیان به فلسطین گردیدند.
با کلیه این تفاسیر جامعه کاتولیک آمریکا با تمسک به اصول و ثوابت واتیکان ، همچنان مواضع خود را حفظ نموده و اگرچه برخی از سازمانها و مؤسسات کاتولیک آمریکا، مخالفتی با دولت اشغالگر از خود نشان نمیدهند. و لیکن متقابلاً ضرورت رعایت حقوق ملت فلسطین و احترام به خواستههای آنان را نیز مورد تأکید قرار میدهند.[7]
به عبارت دیگر میتوان گفت زمینه همکاری مستقیم با مسیحیت کاتولیک آمریکا به منظور ایجاد اتحاد و همبستگی برای مقابله با صهیونیستهای مسیحی و اهداف آنان در فلسطین همچنان فراهم میباشد. و در تأئید این مطلب بد نیست به اظهارات کاردینال کوک در دیدار خصوصیاش با حسین الحسینی رئیس سابق مجلس لبنان اشاره نموده؛ وی در این ملاقات ضمن انتقاد شدید از تماس و ارتباط مسیحیان لبنان با صهیونیستها ابراز میدارد که به آنان (رهبران مسیحی لبنان) اعلام نموده که: « ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهانی، نتوانسته است روابط خود را با [صهیونیسم یهود] بر اساس داد و ستد متقابل سیاسی تنظیم نماید، [یهود] همواره میستاند و چیزی نمیدهد...» وی ضمن هشدار به مسیحیان لبنان، تماس و ارتباط آنها با اشغالگران را یک خطا و اشتباه فاحش دانسته و تأکید مینماید، چنانچه این اشتباه تکرار شود، طبعاً یک جنایت خواهد بود.[8]
ب- کلیسای ارتدوکس
کلیسای ارتدوکس نیز همواره مواضعی در مخالفت با صهیونیستهای مسیحی اتخاذ نموده، اگرچه این مخالفت در درجه اول در دفاع از اعتقادات مسیحیت بوده است. ولیکن «شورای کلیسای خاورمیانه» در واکنش به تحرکات صهیونیستهای مسیحی و انجیلیهای غرب و دخالت آنها در کلیساهای منطقه خاورمیانه، با صدور بیانیه لیماسول در آوریل 1986م در قبرس، آنها را به شدت مورد انتقاد قرار داده و نگرانی خود را از ادامه این وضعیت مورد تأکید قرار میدهند.
دکتر ریاض جرجور دبیر کل سابق شورای کلیسای خاورمیانه اقدامات این شورا علیه صهیونیسم و صهیونیستهای مسیحی را چنین تشریح مینماید:
« شورای کلیساهای خاورمیانه که از سال 1984م با عضویت کلیه کلیساهای کشورهای عربی تاسیس گردیده است، مسئله فلسطین ، چالش اعراب و [یهودیان] و گفتگوی میان اسلام و مسیحیت را به منظور رشد همزیستی مسالمت آمیز در راس اهتمامات خود قرار داده است. که تمامی آنها در راستای مقابله با صهیونیسم صورت می گیرد.
این شورا در سالهای اخیر به طور بیسابقه و استثنائی روابط خود را با سازمان عربی «گفتگوی اسلام و مسیحیت» افزایش داده و همایشهای منطقهای و بین المللی برای بررسی آثار صهیونیستزدگی سیاست جهانی برگزار نموده که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
- «مسلمانان و مسیحیان دست در دست هم برای نجات قدس»- ژوئن 1996م
- «میراث ابراهیمی و گفتگوی اسلام و مسیحیت»- ژوئیه1998م
- «همزیستی مسالمتآمیز و تنشهای دینی»- مارس 2000م
- «تلاش برای پایان بخشیدن به محاصره عراق». اکتبر2001م
- «مسلمانان و مسیحیت دست در دست هم برای مقابله با چالشهای کنونی»-2002م
شورای کلیسای خاورمیانه برای مقابله با رسانههای صهیونیستی، که در حال حاضر رسانههای غربی را بهویژه در مسئله چالش میان اعراب و اشغالگران، تحت نفوذ خود گرفتهاند؛ از طریق کانالهای شخصی افکار عمومی غرب را خطاب قرار میدهد و در اصلاح چهره مخدوشی که از فرزندان خاورمیانه، مسلمانان و اعراب ارائه کردهاند، میکوشد. این کانالها عمدتاً همپیمانان شورای کلیسای خاورمیانه یا شوراهای جهانی،منطقهای و محلی کلیساها هستند.
بدین صورت که گروههایی را برای کار در زمینه خاورمیانه تشکیل دادهایم تا در مقابله با سفارت بینالمللی مسیحیت در قدس، فعالیت نمایند. این گروه ها در شماری از ایالتهای شمال آمریکا مستقر هستند و از گروههای عربی ، به ویژه فلسطینی استقبال مینمایند تا واقعیتهای جاری خاورمیانه، از زبان آنها بیان شود.
ضمن اینکه این شورا به کرات از شوراهای مختلف در سراسر جهان دعوت به عمل آورده تا از منطقه خاورمیانه دیدن نموده و با واقعیتها از نزدیک آشنا شوند. این گروهها پس از بازگشت به کشور خود با صدور بیانیههایی تصویر متفاوتی از آنچه در افکار عمومی غرب میگذرد، ارائه دادهاند. منجمله گروههایی از مسیحیان انجیلی آمریکا، که به همت حزب الله لبنان از منطقه جنوب بازدید نموده و با تصاویر جدیدی به کشورشان بازگشتند.
شورای کلیسای خاورمیانه کاملا خطرات صهیونیستهای مسیحی علیه مسئله فلسطین و ضرورت روابط میان اسلام و مسیحیت و همچنین مسیحیت شرق را درک میکند، و این شورا اولین گروهی بود که کنفرانس صهیونیستی سفارت بینالمللی مسیحیت را در آوریل 1985م محکوم کرد و تأکید نمود که:« ما سوء استفاده از متون کتاب مقدس و همچنین بازی با احساسات مسیحیان برای تقدیس تشکیل یک دولت خاص و جذب نیروهای جدید برای حمایت از سیاستهای آنها را محکوم میکنیم.» این شورا تیم خاصی را برای مقابله با صهیونیسم مسیحی تشکیل داده است، این تیم در سال 1988م با تدوین کتابچهای به زبان انگلیسی به تشریح این جریان و تکذیب ادعاهای آنها پرداخت که متعاقباً این کتابچه در سال 1991م به زبان عربی نیز منتشر گردید.
ریاض جرجور در پایان بر موارد ذیل تاکید مینماید:
1- صهیونیسم مسیحی هیچ ربطی به مسیحیت ندارد و در واقع سوء استفاده از مسیحیت و متون کتاب مقدس برای خدمت به منافع صهیونیسم است.
2- صهیونیسم توطئهای است علیه مسیحیان جهان، بهویژه مسیحیان عرب که موجب تخریب طرح گفتگوی میان اسلام و مسیحیت میشود و در واقع تلاشی برای از بین بردن همزیستی مسالمت آمیز در جهان عرب است.
3- این امر اقتضا میکند که همه ما برای آگاهی مردم تلاش کنیم و مانع از تخریب دین و استفاده ابزاری از آن گردیم.
4- صهیونیسم و مسیحیت دو امر متناقض میباشند و حضرت مسیح می گوید«آنها را میشود از کارهایشان شناخت.»
5- نگرانی از گسترش جنگ عراق و اینکه این جنگ ابعاد غیر واقعی به خود بگیر به نام جنگ صلیبی.[9]
[1]. مقالات مندرج در ماه اوت 1938
[2] . National archives 867.N .01/6-2443
[3] محمد المساک- الصیونیه المسیحیه- چاپ بیرون- نشر دارالننفائس-ص 156.
[4] . Acta Apostoliace Sedis (Rome) 10 May1948
[5] . Theodor Hertzel. The complete Diareis. Translated by harry zohn N.y Dial press 1960
[6] محمد المساک- الصیونیه المسیحیه- چاپ بیرون- نشر دارالننفائس-ص 156.
[7] براساس سرشماری سال 1982م تعداد کاتولیکهای امریکا بالغ بر 52میلیون و 88هزار نفر بوده است که از این میزان 8 میلیون نفر زیرمجمعه محافظهکاران میباشند.
Year book of American and Candian Churches. P. 236.
[8] محمد السماک- الصهیونیه المسیحیه- چاپ بیروت- نشر دار النفاس- ص 160.