اسلام و ایران در تفکر راست مسیحی (اوانجلیستها)
انجمن رهپویان هدایت: از جمله مسائلی که راست مسیحی (اوانجلیست) دائما درباره آن هشدار میدهد، خطری است که جهان مسیحیت و رستگاری را تهدید میکند و از دیدگاه آنها این خطر همان اسلام است. بدین جهت آنها در برابر اسلام و کشورهای اسلامی موضعگیری میکنند، حال این موضعگیری یا مستقیم است و یا تلویحی به آن اشاره میکند.
پیروان فرقه انجیلی که در واقع جریان اصلی نهضت راست مسیحی را تشکیل می دهند بر این باورند که اسلام و مسیحیت نقاط اشتراک بسیار اندکی با یکدیگر دارند. بر اساس نظرسنجی موسسه "پیو فورم" که در سال ۲۰۰۱ و در پی حوادث ۱۱ سپتامبر انجام گرفت ۶۲ درصد انجیلیها اعتقاد داشتند که دین آنها بسیار متفاوت از دین اسلام است. همچنین بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۰۳موسسه "بیلیف نت" از میان رهبران انجیلی، ۷۷ درصد آنها نگاهی منفی نسبت به اسلام داشتند. در این میان ۷۰ درصد بر این باور بودند که اسلام دین خشونت است. اما نکته جالب توجه آنکه ۹۳ درصد آنها اعتقاد داشتند که در عین حال باید از مسلمانان در جامعه آمریکا استقبال کرد و حقوقشان را محترم شمرد.
این در حالی است که این نگاه در میان غیر انجیلیها، ۴۴ درصد بود. این دیدگاه که مبتنی است بر محکومیت اسلام از یک طرف و پذیرفتن مسلمانان در جامعه از طرف دیگر نشان دهنده آن است که نگاه منفی آنان ریشه در مباحث عقیدتی و نه نژادی و ملیگرایی دارد. به عبارت دیگر آنها مخالف اصل دین اسلام و آموزه های آن هستند.
بر اساس همین رویکرد بود که پس از مطرح شدن نظریه برخورد تمدنها توسط هانتینگتون، عدهای سراغ "تهدید سبز" اسلامی رفتند و آن را جایگزین "تهدید سرخ" شوروی گردانیدند. امروزه نیز مرکز ثقل تهدیدات جغرافیایی تغییر یافته و به سمت جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا انتقال یافته است.
اوانجلیستها اسلام را دروغ میپندارند و مسلمانان را متدین به دین الهی نمیدانند و معتقدند که فقط مسیحیان و یهودیان متدین به دین الهی هستند. البته یهودیان را تا زمان ظهور عیسی مسیح بر دین الهی میدانند و معتقدند که پس از ظهور، فقط مسیحیان بر دین الهی هستند. به طور مثال میتوان گفت که جان اشکرافت وزیر دادگستری دولت بوش که از بنیادگرایان پروتستانی است و در دانشگاه باب جونز کالیفرنیای جنوبی تدریس میکرده است، میگوید که مسلمانان ضد مسیح هستند و باید در نبرد آرماگدون آنها را نابود کرد.
پت رابرتسون یکی دیگر از رهبران راست مسیحی گفته است که اسلام را یک مذهب صلح طلب نمیداند. به این ترتیب اوانجلیستها معتقدند که آمریکا باید فرهنگ منطقهای را بر اساس الگوهای غربی اصلاح کند و این اصلاح باید با استفاده از روشهای میلیتاریستی و تغییر حکومتها و استفاده توامان از ارتش و سیاست باشد. برای درک این نوع نگاه تنها کافی است حادثه 11 سپتامبر را به عنوان یک شاخص در نظر گرفته و نوع برخورد جریان راست مسیحی با اسلام را قبل و پس از این رویداد برررسی کنیم.
در واقع حوادث ماه سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفی در شکل دهی نگاه حامیان این نهضت نسبت به اسلام محسوب میشود. تا پیش از حوادث ۱۱ سپتامبر و در واقع بطور خاص در دهه ۱۹۹۰، بیشتر کتابها و مقالات این طیف در قالب تبلیغ مسیحیت و انجیلی کردن جهان نوشته میشد. بطور خاص آنها بیشتر بر دو نکته تاکید میکردند؛ اول، نقد تعالیم و آموزههای اسلام که در تقابل با آنچه مسیحیت مرسوم ادعا دارد (مثل تثلیث، جایگاه و سرشت حضرت مسیح و ...) دوم، تاکید بر این مساله که خدایی که مسلمانان میپرستند همان خدایی است که در عهد عتیق و عهد جدید معرفی شده و مسیحیان و یهودیان می پرستند. در واقع در این دوران کمتر بحثی از تروریسم و خشونت در اسلام بود.
اما پس از ۱۱ سپتامبر جهتگیری کتابها و مقالات تغییر کرد. در این دوره شاهد تمرکز بر دو نکته می باشیم. اول آنکه سرشت و ماهیت اسلام ذاتا خشن است و حوادث ۱۱ سپتامبر آن را به همه نشان داد. اما نکته دوم و مهمتر آنکه خدایی که اسلام معرفی می کند و مسلمانان می پرستند اساساً متفاوت است از آنچه مسیحیت و یهودیت ترسیم میکنند و پیروانشان میپرستند.
این موضعگیری خصمانه در حالی است که اسلام با پیشرفت چشمگیر خود به خصوص در میان قشر تحصیلکرده و روشنفکر غربی، مانع بزرگی بر سر راه مسیحیت به خصوص پروتستانیزم به وجود آورد. گسترش اسلام در کشورهای غربی محدود به روشنفکران و تحصیل کردهها نیست و به خصوص در میان ورزشکاران هم به جایگاه مهمی رسیده است.
باید افزود که این رویکرد و نظرگاه خصمانه اوانجلیستها نسبت به ایران بسیار بیشتر است. جریان راست مسیحی از اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماینده اسلام واهمه دارند و حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و وارد نمودن فشارهای مستمر بر ایران را برای دولت آمریکا تجویز میکنند.
موضعگیریهایی که از راست مسیحی در برابر ایران وجود دارد، زیاد نیست و بیشتر حرفهایی است که توسط رجال سیاسی آمریکا بیان میشود و باید در ایدئولوژی راست مسیحی جستجو کرد تا سیاست آنها و اعتقاد آنها درباره ایران آشکار گردد.
جلوه بارز این موضعگیریها در رد موجودیت اشغالگران صهیونیست توسط نظام جمهوری اسلامی است. چرا که اسرائیل به نفس راست مسیحی بسته است و هرگونه اختلال در کار اسرائیل به منزله اختلال در طی مسیر راست مسیحی به سوی اهداف آخر الزمانیاش میباشد. بنابراین برای آنها مهم است که ایران نه تنها با اسرائیل تعامل نکرد و موجودیت آن را نپذیرفت که به تبعیت از فرمایشات حضرت امام(ره) سخن از نابودی کامل آن به میان آورد.
اما مهمترین موضعگیری نظام مسیحیت انجیلی آمریکا در قبال ایران این است که ایران کشوری اسلامی است و پس از انقلاب اسلامی منافع جهان و مخصوصا کشورهای حاشیه خلیج فارس را تهدید میکند؛ لذا نظام ایران باید تغییر یابد و مادامی که بر همین اصول پایبند باشد تروریست است؛ چون مسلمان است و از آنجا که تروریست است پس به دنبال دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی است. لذا حق دستیابی به انرژی اتمی را هم ندارد.
بر پایه همین نگاه همزمان با طرح حمله به عراق، امنیت ملی آمریکا و دولت این کشور، طرح تغییر نظام در ایران را نیز بررسی میکردند. مایکل لدین که از وی به عنوان مغز متفکر و محور اصلی دیدگاه های محافظهکارانه در دوران معاصر یاد میشود و از برجستهترین حامیان تغییر نظام در ایران است، در نشریه نشنال ریویو آنلاین[1] صریحا اعلام کرد که اکثر مقامات پنتاگون رویارویی با ایران را بر تلاش برای ایجاد انقلاب دموکراتیک در ایران ترجیح میدهند.
در اوایل سال 2002 میلادی لدین به همراه موریس آمیتای، از مدیران سابق آیپاک[2] (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) موسسهای تحت عنوان " ائتلاف برای دموکراسی در ایران" را بنیاد نهادند که هدف از تشکیل آن جلب حمایت کنگره و دولت از پروژه تغییر نظام در ایران بود. این موسسه و آیپاک تمامی تلاش خود را در مجلس سنا برای تصویب قطعنامههایی علیه ایران و تحریمهای اقتصادی و حمایت از گروههای ضد انقلاب به کار گرفتند.
گفتنی است بخش دیگری از راهبرد جریان راست مسیحی برای تغییر نظام در ایران در خلال تلاش آنها جهت تغییر دین و مسیحی سازی ایرانیان قابل پیگری است. به دیگر سخن اونجلیستها که سالهای متمادی در کشور فعالیت داشتند و همراهی حکومتهای وقت بسیار خوشایند آنها بود، پس از پیروزی انقلاب با وضعیت خاص مواجه شده و دیواری عظیم در برابر فعالیتهای تبشیری خود دیدند.
به این دلیل همنوا با نظامهای سیاسی دولتهای متبوع خود گسترش زیرزمینی فعالیتها را در دستور کار خود قرار دادند. از جمله آنها تجهیز کلیساهای خانگی و پیرو سازی است. امری که اگرچه در ظاهر شاید چندان جلب توجه نکند، اما بررسی کنه آن حقیقتی را نشان میدهد که جریانهای وابسته به راست مسیحی از بازگویی آن امتناع دارند.
حقیقت فوق تربیت نیروی پیاده دشمن در ذیل مسیحیسازی مسلمانان ایرانی است. موضوعی که بررسی و مداقه کامل در آن میتواند ماهیت جریان راست مسیحی در کشور را آشکار سازد.