ویژهنامه شهادت امام جواد(ع)/ نهی امام(ع) از نماز گزاردن پشت سر پیروان فرقههای انحرافی
انجمن رهپویان هدایت: امام جواد علیه السلام در برابر فرقههایی که در دوران آن حضرت وجود داشت، شیعیان خود را راهنمایی میکردند. یکی از این فرقهها، مجسِّمی مذهب بودند و خدا را دارای جسم میپنداشتند. امام درباره آنان به شیعیان میفرمود که اجازه ندارند پشت سر کسی که خدا را دارای جسم میداند، نمازگزارند و به او زکات بپردازند.
آن حضرت همچنین واقفی مذهبها که امامت را فقط تا امام کاظم علیه السلام پذیرفته بودند، شامل این حکم میدانستند و شیعیان را از نماز خواندن پشت سر آنان نهی میکردند. گروه دیگری به نام غالیان (غلو کنندگان) که در بدنام کردن شیعه سهم بهسزایی داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها برای شیعیان بسیار جدی بود؛ زیرا به نام امامان، روایاتی را جعل میکردند و بدینوسیله، شیعیان را به انحراف میکشاندند. امام جواد علیه السلام این گروه را نیز لعن و نفرین میکرد.
بر اساس این گزارش، امام محمد بن علی (ع) معروف به جواد الائمه، تقی و جواد و مکنی به ابوجعفر ثانی در دهم رجب دیده به جهان گشود. نام پدرش امام علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان و مادرش خیزران است.
امام جواد (ع) پس از شهادت پدرش امام رضا (ع) درسال 203 قمری، مقام منیع امامت را در هشت سالگی بر عهده گرفت و بهمدت شانزده سال آن را به راستی و درستی هدایت کرد و به مقصد عالی رسانید. مامون عباسی-هفتمین خلیفه سلسله عباسیان- پس از شهادت امام رضا (ع( از امام جواد (ع) دلجویی کرد و دخترش ام الفضل را به عقد ایشان درآورد.
تولد حضرت جواد علیه السلام خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد؛ زیرا امام رضا علیه السلام در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبرو بود. از یکسو، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی به نام «واقفیه»، بر اساس انگیزههای مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر چون احادیث رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله میگفت امامان دوازده نفرند، فقدان فرزند برای امام رضا علیه السلام، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم امامت را زیر سؤال میبرد. واقفیه هم این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت حضرت رضا علیه السلام را نمیپذیرفتند. یکی از سران واقفیه در نامهای به امام رضا علیه السلام، او را به عقیمی متهم کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزند نداری؟! امام در پاسخ نوشت:"از کجا میدانی که من فرزندی نخواهم داشت؟ سوگند به خدا، بیش از چند روز نمیگذرد که خدا پسری به من میبخشد که حق را از باطل جدا میکند."
کلیم پسر عمران میگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: دعا کنید تا خداوند فرزندی به شما عنایت کند. فرمود: «من تنها یک فرزند خواهم داشت و او از من ارث میبرد». وقتی امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، امام رضا علیه السلام به یارانش فرمود:«این کودک، همانند موسی دریاها را میشکافد و همانند عیسی بن مریم مادر پاکیزهای دارد. به راستی که او پاک و پاکیزه آفریده شده است». سپس آن حضرت ادامه داد:"این فرزندم از روی ستم و خشم کشته میشود. اهل آسمان بر او میگریند و خداوند متعالی بر دشمن ستمگرش غضب میکند و اندکی نمیگذرد که خداوند او را به عذاب دردناک و کیفر شدید خود گرفتار میسازد."
حکیمه خواهر امام رضا علیه السلام میگوید: پس از تولد امام جواد علیه السلام، امام رضا علیه السلام او را در گهوارهای گذاشت و به من فرمود: «مواظب او باش و از کنار گهواره دور نشو». حکیمه گوید: من به پرستاری آن حضرت مشغول بودم. پس ازمدتی وی چشمانش را به سوی آسمان کرد، بعد نگاهی به چپ و راست خود افکند و فرمود: «اَشْهَدُ اَن لا الهَ الا اللّه وحده لا شریکَ لَه، و انّ محمّدا عبدُه و رسولُه». من از این امر شگفتزده شدم و از ترس بدنم لرزید. برخاستم و به خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و عرض کردم: امر شگفتی از این نوزاد دیدم. حضرت فرمود: چه دیدی؟ گفتم: این کودک همین الان شهادتین گفت. امام رضا علیه السلام هم تبسمکنان فرمود:"ازاین پس، شگفتیهای بسیاری از او خواهی دید."
توطئه دشمنان
معتصم خلیفه عباسی، امام جواد علیه السلام را در سال 220 قمری، یعنی همان نخستین سال حکومتش از مدینه به بغداد احضار کرد. فراخوانی آن حضرت در آن مقطع زمانی، جنبههای سیاسی داشت. دشمنی عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان پیروان بسیاری داشتند، شاهدی بر توطئه عباسیان در شهادت امام جواد علیه السلام است. همچنین فراخوانی امام جواد علیه السلام به بغداد و درگذشت ایشان در همان سال، همگی شواهد انکار ناپذیری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی به دست میدهد. رفتن امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد، با میل و رغبت ایشان نبود. در چندین منبع تاریخی و روایی آمده که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام از مدینه به بغداد بفرستد.
ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام گاهی از مدینه نامهای به مأمون مینوشت و از امام جواد علیه السلام گلایه میکرد. وی پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم خلیفه عباسی همدست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرحریزی کردند. در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار میسازد.
خیانت همسر
در سیام ذیالقعده سال 220 هجری قمری معتصم خلیفه عباسی و جعفر پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسهای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد. حضرت به او فرمود: «چرا گریه میکنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا میشوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبرانپذیر نباشد» بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبتبارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بیجانش را از چاه بیرون آوردند.
دروغگویی تعیینکنندگان وقت ظهور
یکی از یاران امام جواد علیه السلام میگوید: از آن حضرت شنیدم که میفرمود: «امام پس از من، فرزندم علی است. دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است». گفتم: ای فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ فرمود: «پس از حسن، فرزندش قائم به حق، امام منتظر است». گفتم: ای فرزند رسول خدا! چرا او را قائم گویند؟ فرمود: «زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود، قیام میکند». گفتم: چرا او را منتظَر گویند؟ فرمود:"زیرا روزگار غیبتش طولانی گردد. در این هنگام، مخلصان در انتظار قیامش باشند، شکاکان انکارش کنند، منکران یادش را استهزا نمایند، تعیین کنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، شتابکنندگان در غیبت هلاک شوند و تسلیمشوندگان در آن نجات یابند."
برخی از احادیث گرانبهای امام محمدتقی(ع)
*دوست را با سه ویژگی به دست میآورند: انصاف در معاشرت، همدردی[با دیگران] در خوشی و ناخوشی، و داشتن قلبی پاک و سالم ] از گناهان[.
*هر کس پیش از آزمودن کسی به او اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و عاقبت رنجآلود قرار داده است.
*از دوستی با شخص شرور بپرهیز که چون شمشیرِ برهنه است؛ منظرهاش نیکو و اثر زخمش نازیباست.
*خوی بد در همراهی با بیخردان، و نیکویی اخلاق در همنشینی با خردمندان است.
*بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند، مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت در نیفتد، جز زمانی که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد.
*امام جواد علیه السلام خطاب به داوود صَرْمی: ای داوود! مال حرام رشد نمیکند و اگر هم رشد کند، برای صاحبش برکتی ندارد، اگر از آن چیزی انفاق کند، پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای میگذارد، رهتوشه او به سوی دوزخ است.
*به تأخیر انداختن توبه، فریب و غفلت است و امروز و فردا کردن آن، مایه حیرت و سرگشتگی.
*برترین عبادت، اخلاص است.
* شریفِ به تمام معنا، کسی است که دانشش مایه شرف او گردد.
*با هیچ کس دشمنی مکن تا آنگاه که بدانی رابطه او با خدای تعالی چگونه است؛ اگر نیکوکار باشد، خداوند او را تسلیم تو نمیکند و اگر بدکار باشد، همین شناخت تو از او برای تو کافی است. بنابراین، با وی دشمنی مکن.
*نیکوکاران به نیکی کردن نیازمندترند تا کسانی که به آن نیکی نیازمندند؛ زیرا پاداش، افتخار و نیک نامیاش از آن آنهاست. بنابراین، هر خوبی که آدمی کند، نخست به خود کرده است. پس نباید به خاطر خوبیاش که به خود کرده، از دیگران سپاسگزاری بخواهد.
*با دلها به سوی خدا رهسپار شدن، به مقصد رسانندهتر است تا با خسته کردن اعضای بدن با اعمال.
*هر امتی، آنگاه که کتاب آسمانی خود را رها کرد و دور افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آنگاه که دشمنان خود را به دوستی و سرپرستی گرفت، خداوند آن دشمنان را برایشان ولایت و حکومت داد. دور افکندن کتاب به این بود که حروف و کلمات آن را برپا داشتند و معانیاش را تحریف کردند؛ کتاب را میخواندند و روایت میکردند، ولی آن را به کار نمیبستند. پس نادانان از اینکه آن را خوب میخوانند و حفظ میکنند، خوشحالاند و دانایان از اینکه آن را به کار نمیبندند، اندوهناکاند.
*کسی که از هوای نفس خود اطاعت کند، آرزوهای دشمن خویش را برآورده است.
*اعتماد به خدای بزرگ، بهای هر چیز گران و نردبان رسیدن به هر بلندایی است.
*کسی که به خاطر پیروی از دلخواه تو، راه راست را بر تو پنهان دارد، بیگمان با تو دشمنی کرده است.
*ملاقات با برادران هر چند کوتاه باشد، موجب سلامت و رشد عقل میشود.
*نعمتی که سپاسگزاری نشود، مانند گناهی است که آمرزیده نگردیده است.
*مؤمن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحتپذیری از کسی که او را نصیحت کند، نیازمند است.
*بزرگترین عیب آن است که مردم را به همانند آن چیزی که در تو باشد، عیبجویی کنی.
*هر که به غیر خدا رو کند، خداوند او را به همان واگذارد.