خاطره مقام معظم رهبری از دیدار با رئیس جمهوری که کشیش بود
به گزارش انجمن رهپویان هدایت، یکم تا سوم اسفند سال 1367 حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور کشورمان در سفری 3 روزه به اروپا از کشورهای رومانی و یوگسلاوی دیدار کردند. آنچه در زیر میخوانید خاطراتی از این سفر تاریخی است.
به ملت ایران سلام ما را برسانید
این
سفرى که ما به دو کشور یوگسلاوى و رومانى داشتیم، که البته در مصاحبهها و همچنین
در خبرهایى که در طى سفر به اطلاع هممیهمانان عزیزمان رسیده، بیشتر مطالب گفته
شده. لکن چون یک بخشى از این سفر، بخش مردمى و در رابطهی با مسلمانان یوگسلاوى
بود، که یکى از شش جمهورى یوگسلاوى است و در مرکز آن « بوسنى » لازم دانستم که یک
جملهاى عرض کنم. در جمهورى که یک شهر مسلماننشین هست و از جملهی مناطقى از
اروپاست که اسلام تا - « سارایوو » جمهورى که شهرى است به نام چند قرنِ، تا یکى دو
قرن پیش در آنجا وجود داشت و حکام آنجا حکام مسلمان بودند، - آنجا نشانههاى بسیار
ذیقیمتى از اسلام هست؛ مساجد متعدد، کتابخانههاى فراوان، کتابهاى بسیار ذیقیمت
و از همه بهتر و شیرینتر، مسلمانان خوشروحیه و شاد و مؤمن و غالباً تا آن جایى
که ما دیدیم، علاقهمند به جمهورى اسلامى و به امام عزیزمان و به ملت ایران.
توفیق پیدا کردم من که در اجتماع
این مردم حضور پیدا کنم، به مسجدشان بروم، با آنها نماز بخوانم، براى آنها قدرى
صحبت کنم و در طول ساعات اقامت ما در این شهر - که یک صبح تا عصرى تقریباً بود -
در همه جا مردم با حرکاتشان، با حضورشان، با سلامشان، با تظاهراتشان نشان مىدادند
که به جمهورى اسلامى و به ملت ایران و به این انقلاب به شدت علاقهمندند و احترام
مىگذارند، مکرر به من گفتند افراد که به ملت ایران سلام ما را برسانید، و من سلام
آن برادران شما را که در نقطهی دوردستى زندگى مىکنند اما با تمایلات مشترک و
عقاید مشترک و احساسات مشترک، به شما عزیزان مىرسانم.
خطبههای نماز جمعهی تهران
12/12/1367
وزیری که با موتور گازی به نماز جمعه میرفت
به
کشورى رفته بودم که رئیس جمهور آن تشریفاتى و نخستوزیرش همهکاره - یعنى رئیس
دولت و کشور - بود. از لحاظ تشریفاتى، رئیس جمهور در مراسم استقبال ما شرکت کرده
بود، بعد هم چند دقیقهیى با ما بود و سپس رفت و دیگر نیامد و ما با نخستوزیر آن
کشور، مشغول صحبت و مبادلهى نظر و مذاکره و قرارداد شدیم. رئیس جمهور، اتفاقاً
کشیش بود. در آن چند لحظهیى که با او بودم، از او پرسیدم که شما چون کشیش هستید،
آیا کلیسا هم مىروید و در حال ریاست جمهورى، مراسم مذهبى را انجام مىدهید؟ گفت:
نه، من اصلاً وقت نمىکنم به کلیسا بروم! هفتهاى مثلاً یک بار و یا گاهى چند هفته
یک بار - حالا یادم نیست، او زمان دورى را معین کرد - به کلیسا مىروم! بعد صحبت
شد، گفت: من ورزش هم مىکنم و فوتبالیستم (تیم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت مىکنید؟
گفت: بله، من هر روز فوتبال بازى مىکنم! یعنى با آنکه کشیش بود، اما وقتِ کلیسا
رفتن نمىکرد؛ ولى هر روز ورزش مىکرد! رئیس جمهورى که در مملکت کارهیى نیست، مىتواند
ساعتها وقت خودش را براى فوتبال بازى کردن و شرکت در بالماسکه و شرکت در ماهیگیرى
پاى فلان رودخانه صرف کند. این، مظهر مردمى بودن نیست.
مظهر مردمى بودن ما این است که
امروز مردم بین خودشان و مسؤولان کشور، فاصلهى حقیقى احساس نمىکنند. این، نعمت
بزرگى است. امروز اگر هر یک از آحاد این مردم، با رئیس جمهور این کشور ملاقاتى
داشته باشد، احساس نمىکند که با او فرق دارد. آن حالت اشرافیگرى و اوج کاذب
طبقاتى که شاید بتوانم بگویم در همهى حکومتها - تا آنجا که ما مىدانیم - وجود
دارد، در جمهورى اسلامى نیست. وزرا، جزو همین مردم معمولىِ کوچه و بازارند. آنها
از یک خانوادهى اشرافى جدا نشدهاند به مسند وزارت بیایند. به خاطر مسؤولیت و تخصص
و آگاهىیى، آنها را از داخل دانشگاه، یا از فلان شغل آوردهاند و در رأس وزارت
گذاشتهاند. وقتى هم که از کار منفصل مىشوند، باز سراغ همان شغل قبلیشان مىروند.
یکوقت چندى پیش - دو سال قبل از
این - یکى از وزراى زمان ما، از وزارت کنار رفت. همان هفتهى بعدش، عیالش را روى
موتور گازى نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد! یعنى شأن اجتماعى او، این است که
حتّى یک پیکان ندارد که زنش را در آن بنشاند و به نماز جمعه بیاورد. این، چیز خیلى
مهمى است.
دیدار با ائمهى جمعهى سراسر کشور
7/3/1369
منبع: سامانه متمرکز فضای مجازی سپاه تهران بزرگ