تاملی بر نظریه مسیحیت صهیونیستی
انجمن رهپویان هدایت: موعودگرایی مسیحیان در شرایط تاریخی خاصی قرار گرفت که سرانجام به سود یهودیان مصادره شد و سرزمین و دولت یهودی بهعنوان پیشنیاز نجات مسیحیان و بازگشت مسیح(ع) بسیاری از آنها را در گرداب صهیونیسم فرو برد. بدونتوجه به فرقههای فراوان یهودگرا در مسیحیت معاصر، باید اذعان کرد که اینک نظم نوین جهانی بر پایه همکاری و همراهی مسیحیان و یهودیان صهیونیست در راستای بازگشت قطعی و دائمی یهودیان جهان به سرزمین موعود! و تشکیل دولت یهود قرار گرفته است. برای مطالعه ریشههای یهودگرایی در مسیحیت باید تا انجام اصلاحات مذهبی توسط لوتر به عقب رفت. مقاله حاضر به شرح ماهیت و شکلگیری مسیحیت صهیونیستی میپردازد.
طی دهههای گذشته، نظریه مسیحیت صهیونیستی به قوامیافتگی کامل دست یافته و اینک به اندیشه مسلط بر سیاست و حکومت امریکا و اسرائیل تبدیل شده است. در این نظریه، مولفههای هفتگانهای را میتوان یافت که البته مهاجرت یهودیان و تاسیس یک دولت یهودی در ارض موعود، اولین و مهمترین سازه آن بهشمار میرود. مقاله حاضر ابتدا به بررسی چیستی مفاهیمی از قبیل: نظریه، مسیحیت، صهیونیسم و مسیحیت صهیونیستی خواهد پرداخت، سپس تاریخچهای از شکلگیری مسیحیت صهیونیستی ارائه خواهد داد.
چیستی مفاهیم
برای پرهیز از اشتراک لفظی، ارائه تعریف سه واژة نظریه، مسیحیت، و صهیونیسم ضرورت دارد؛ چراکه برای خوانندگان ایرانی، مسیحیت صهیونیستی، واژه جدیدی است و ازاینرو، پیشازهرچیز ارائه تعریف از آن بایسته مینماید.
نظریه: در نام و عنوان مقاله، مسیحیت صهیونیستی نظریه نامیده شد. نظریه یا تئوری، به معنای رای و اندیشه به کار میرود و نیز نمایانگر کوششی است که برای فهم یک پدیده یا علل رابطة متقابلِ میان چند پدیده صورت میگیرد. درواقع، تئوری در پی تشریح آن است که چرا پدیده مشخصی رخ داده، و بهعبارتدیگر آن پدیده، مجموعهای یکپارچه از روابطی است که دارای سطح معینی از اعتبارند؛ همچنین، نظریه مجموعهای از قاعدهها است که به رفتار یا پدیده خاصی مربوط میشود. البته نظریه، قابل اثبات نیست اما میتوان به آن معتقد بود و ازاینرو، فرضیهای است ثابتنشده.[۱]
مسیحیت صهیونیستی را به دو دلیل، میتوان یک نظریه دانست:
۱ــ تعاریف مربوط به نظریه و تئوری، درباره مسیحیت صهیونیستی کموبیش صادق هستند؛ ازجمله: مسیحیت صهیونیستی، یک اندیشه است؛ ازدیگرسو، تلاشی برای درک موعودگرایی مسیحی و یهودی بهشمار میرود؛ درستی و نادرستی آن بهروشنی قابل اثبات نیست و صحت و سقم آن هنوز تحقق نیافته است؛[۲] و سیاستهای جناح حاکمِ دستراستی امریکا و اسرائیل را توضیح میدهد.
۲ــ برخی از نویسندگان، نام نظریه را بر آن نهادهاند، مثلا:
الف ــ «این نظریه [مسیحیت صهیونیستی] که تشکیل دولت یهودی میتواند نشانهای بر بازگشت مجدد مسیح باشد، اولینبار در سخنان و نوشتههای الیور کرامول و پاول فگلن هاور، از رهبران و ایدئولوگهای پروتستان قرن هفده، مطرح میگردد.»[۳]
ب ــ «با توجه به ظهور مسیحیت بنیادگرا در کشور امریکا و جنگ امریکا علیه عراق، نظریهپردازان مسیحی [مسیحیت صهیونیستی] چون: جری فالول، مورگان استرانگ، گری فریزر و… نظرات خود را که غالبا مبتنی بر مکاشفات یوحنا (بخش پایانی کتاب مقدس) است، به مخاطبان القا میکنند.»[۴]
ج ــ «هزاران مسیحی، از جمله کشیشان که در تمام زندگی خود به بازگشت قریبالوقوع مسیح… ایمان آورده بودند، ازاینپس، کشیشهای دیگری را تحسین میکردند که آنها نیز تمام عمر خود، به این نظریه [مسیحیت صهیونیستی] … در جهان فانی باور داشتند.»[۵]
پس میتوان، مسیحیت صهیونیستی را یک نظریه یا تئوری شمرد.
مسیحیت: مسیحیان کسانیاند که از مسیحیت پیروی میکنند و مسیحیت، دینی است که به عیسی مسیح(ع) منسوب است و البته مانند هر دین دیگری، مشخصههایی دارد؛ از جمله: عیسی مسیح، پسر خدا یا تجسد واقعی خالق هستی خوانده میشود که عدالت، آسایش و الگوی خوبزیستن را برای بشریت به ارمغان آورده است. او آمد تا فقیران را بشارت، اسیران را رستگاری، کوران را بینایی و سرکوبشوندگان را به آزادی رهنمون شود. ازاینرو، عیسی مسیح(ع)، محوریترین عنصر مسیحیت به شمار میآید، گرچه در اینکه آیا باید او را پرستید، یا تنها گرامیاش داشت، باید از او اطاعت نمود یا فقط او را تحسین کرد و… اختلافاتی وجود دارد، ولی همه مسیحیان اتفاقنظر دارند که ایمان مورد نظر آنها بدون عیسی مسیح، بیمعنا است و نیز عقیده دارند که عیسی به دلیل مخالفت با دستگاه سیاسی روم، دستگیر و مصلوب شد، اما او زنده است و روزی باز خواهد گشت. آنها کریسمس (روز تولد مسیح)، جمعه مقدس یا روز برصلیبشدن عیسی، عید پاک یا هنگامه رستاخیز مسیح و جشن بارداری پاک مریم را گرامی میدارند، و کتاب عهد قدیم (تورات) و جدید (انجیل)، بهعلاوه رساله پولس و چهار انجیلِ متی، مرقس، لوقا و یوحنا را به حجت دینی پذیرفتهاند.[۶]
مسیحیت به سه شاخه کاملا جدا و مخالف یکدیگر، یعنی: کاتولیک (جنوب اروپا و امریکای لاتین)، ارتدوکس (اروپای شرقی) و پروتستان (شمال اروپا و امریکا) تقسیم یافتهاند. مذهب پروتستان بر پایه اندیشه مارتین لوتر آلمانی و ژان کالونِ انگلیسی شکل گرفته، و طی پنج قرن گذشته، در نزاع با کاتولیکها بهسر برده که نمونه زنده این جدال، ایرلند شمالی است. از دیگر ویژگیهای پروتستان، باید به رابطه بسیار نزدیک آنها با دولتها اشاره کرد؛ تابدانجا که در انگلیس، ملکه الیزابت، همزمان در راس دولت و کلیسا قرار دارد.[۷]
صهیونیسم: صهیون دارای چهار معنای لغوی، جغرافیایی، دینی و سیاسی است: صهیون در عبری، به معنای پْر آفتاب، و نیز نام کوهی است در جنوب غربی بیتالمقدس که زادگاه داوود نبی و جایگاه سلیمان پیامبر به شمار میرود. البته، واژه صهیون گاه نزد یهودیان به معنای شهر قدس، شهر برگزیده خداوند و شهر مقدس آسمانی به کار میرود و بهطوراعم به سرزمین مقدس، گفته میشود، ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داوود و سلیمان و تجدید دولت یهود دارد.[۸] بهدیگرسخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است، ولی آنان، بازگشت به سرزمین موعود را به زمان و شیوهای که خدا مشخص فرموده، موکول ساخته و بر آن هستند که این کار به دست بشر انجامپذیر نیست (صهیونیسم دینی و فرهنگی). گروهی از پیروان این اندیشه، یهودی (صهیونیسم یهودی) و گروهی عیسویاند (صهیونیسم مسیحی). اما صهیونیسم که منسوب به صهیون و مشتق از آن است، به نهضتی گفته میشود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین (ارض موعود) و تشکیل دولت یهود است. در این نوع از صهیونیسم که آن را صهیونیسم لائیک مینامند، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلالهای تاریخی، سیاسی و علمی، سعی میکنند به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت بخشند. واژه صهیونیسم، نخستینبار توسط تئودور هرتزل (متوفی ۱۹۰۴) به کار رفت، و سپس، ناحوم ساکولو (متوفی ۱۹۳۲) مورخ صهیونیستی، آن را در کتاب تاریخ صهیونیسم به کار بْرد.[۹]
مسیحیت صهیونیستی: مسیحیت صهیونیستی نه مسیحیت و نه صهیونیسمِ کامل است اما از زاویهای دیگر، هم مسیحیت و هم صهیونیسم و درواقع معجونی از مسیحیت و صهیونیسم است. مهمترین مشخصه مسیحیت صهیونیستی، حمایت از بازگشت یهودیان به ارض موعود (فلسطین) و تاسیس یک دولت یهودی است. مسیحیان صهیونیست، چنین اندیشهای را با اعتقادات مسیحی و یهودی و با متون عهد عتیق (تورات) و جدید (انجیل) گره زدهاند. مسیحیت صهیونیستی ازیکسو با الهیات مسیحی درگیر است و ازسویدیگر چشم به لاهوت توراتی دارد و با مراجعه به منابع توراتی، خواسته تاسیس دولت یهودیِ صهیونیستها را تایید میکند.[۱۰]
بنابراین، بر پایه شالودههای فکری مسیحیت صهیونیستی، تاسیس دولت یهودی، خواست مسیح است و ازاینرو، خواست دولت اسرائیل، در حقیقت خواست مسیح خواهد بود و هر عملی که از سوی دولت اسرائیل انجام پذیرد، به اعتقاد مسیحیان صهیونیست از سوی مسیح طراحی شده است. تاکید بر تاسیس دولت یهودی اسرائیل، به آن جهت است که تا اسرائیل نباشد، مسیح ظهور نخواهد کرد. به اعتقاد این مسیحیان، مطابق وعده متون دینی، کشور اسرائیل باید از نیل تا فرات باشد؛ لذا مسیحیت صهیونیستی با هرگونه مذاکره صلح یا اعطای امتیاز به فلسطینیان مخالفت میکند؛ چراکه به عدم تحقق اسرائیل بزرگ میانجامد و در نتیجه ظهور مسیح را به تعویق میاندازد. پس، مسیحیت صهیونیستی، یک جریان فکری ــ سیاسی است که پیرو آموزههای توراتی و انجیلی درخصوص آینده بشریت و ظهور مسیح است. مسیحیت صهیونیستی با مسیحیت یهودی و صهیونیسم مسیحی متفاوت است. صهیونیسم مسیحی، به معنای مسیحیانی است که با حفظ باورهای مسیحی، تنها خواهان تاسیس یک دولت یهودیاند. اما مسیحیت یهودی، یهودیانی هستند که رنگ و بوی مسیحی گرفتهاند ولی هیچگاه به دنبال خلق دولتی یهودی نبودهاند.[۱۱]
نتیجه اینکه: نظریه مسیحیت صهیونیستی، اندیشهای است که ابتدا حمایت از انتقال یهودیان به فلسطین و تاسیس یک دولت یهودی و اینک نیز حمایت از دولت فعلی اسرائیل را وظیفهای دینی میداند و میکوشد با کمک به گسترش مرزهای اسرائیل فعلی تا مرزهای توراتی نیل تا فرات، مقدمات ظهور حضرت مسیح را فراهم آورد. صرفنظر از حقیقت و یا پروژهبودن این دیدگاه، بههرحال این طرز تلقی به واقعیتی بدل شده است که در دهههای اخیر به اوج بالندگی خود دست یافته و اینک پیشروی ما قرار دارد.[۱۲]
تاریخچه نظریه
هیچیک از افرادی که درباره گرایشهای مختلف مسیحی ــ یهودی قلم زدهاند، تاریخی کهنتر از عصر اصلاح دینی برای مسیحیت یهودی نیافتهاند. اولبار پیوریتنها بودند که با حفظ وجه تئوریکِ لزوم تشکیل دولت یهودی، آن را به عرصه عمل سیاسی صهیونیسم مسیحی وارد کردند و سرانجام با پایان جنگ جهانی دوم، و با پدیدآمدن دولت یهودی اسرائیل به آن جامه عمل پوشاندند. تاسیس دولت اسرائیل، ازآنروکه تحقق اولین مرحله از مراحل چندگانه ظهور مسیح ــ مطابق اعتقاد مسیحیت یهودی ــ بهشمار میرود، تحولی شگرف در اندیشه صهیونیسم مسیحی پدید آورد که یکی از مهمترین آنها، زایش مسیحیت صهیونیستی و آمدن آن به عرصه قدرت و در نتیجه ظهور جلوه دیگری از آن (پسامسیحیت صهیونیستی) میباشد.[۱۳]
مسیحیت یهودی: نهضت اصلاح دینی، با لوتر و آرای اعتقادی جدید او، آغاز شد. وی پیش از آغاز نهضت، تحت تاثیر عمیق آموزههای عبرانی بود و ازاینرو، بخشی از اصلاح دین مسیحیت را بر این آموزهها استوار ساخت، از جمله در اعتقادات او رویکرد به بهشت دنیوی یهودی، به جای آخرتگرایی کاتولیکی نشست؛ و یا ربا که در مسیحیتِ کاتولیک حرام و در یهودیت مجاز بود، در آیین پروتستان نیز مجاز شناخته شد؛ همچنین برترشمردن قوم یهود و تعلق سرزمینهای فلسطینی یا ارض موعود به این قوم، از دیگر مشخصههایی هستند که لوتریها آن را از عهد عتیق به عاریت گرفتهاند. لوتر در ستایش و تمجید از قوم برگزیده خدا(؟!) به اندازهای پیش رفت که حتی شبهه یهودیبودن او مطرح گردید.[۱۴]
انتشار کتابی از لوتر به نام «مسیح، یک یهودیزاده بود» (چاپ ۱۵۲۳) که در آن یهودیان را خویشاوندان (برادران و پسرعموهای) عیسی مسیح معرفی میکند و از کاتولیکها میخواهد اگر از اینکه او را کافر بنامند، خسته شدهاند، بهتر است وی را یهودی بخوانند، این شبهه را بیشازپیش دامن زد و سبب گردید برخی، پروتستانیسم را مسیحیتی بدانند که بر بنیادها و شالودههای یهودی شکل گرفته و شاید از این نظر، بتوان بهنحوی پیدایش مسیحیت یهودی را توضیح داد.[۱۵] خاخام آبراهام لوی در تایید چنین نگرشی میگوید: «لوتر در پنهان یهودیای بود که تلاش میکرد تا آرامآرام، مسیحیان را به انعطاف وادارد.» البته، اقدام لوتر در نوشتن مطالبی علیه یهودیان، در سالهای پایانی عمرش، تنها توانست اندکی از این شبهه را از لوتریها دور سازد. درهرحال یهودیان از مجموعه اقدامات یهودگرایی لوتر خرسند بودند و ازاینرو، به دفاع از نهضت اصلاح دینی پرداختند و سرانجام آیین پروتستان توانست دشمن دیرینه یهودیان، یعنی کلیسای کاتولیک را از اریکه قدرت مذهبی به زیر کشد.[۱۶]
صهیونیسم مسیحی: حدود صد سال پس از لوتر، فرقه پیوریتنِ کالونی، بیش از دیگران در گسترش و نهادینهسازی آموزههای توراتی نقش آفرید. این فرقه پروتستانی که هنجارهای اخلاقی آن، منطبق با تورات بود، با عنوان یهودیگری انگلیسی شناخته میشد و با سرنگونی پادشاه انگلیس توسط کرامول، در این کشور قدرت و قوت گرفت. در آن زمان بود که آنها اعلام کردند: «حضور یهودیان در فلسطین، مقدمه دومین ظهور مسیح است.» وابستگی پیوریتنها به یهودیت، به حدی رسید که از تمامی مذاهب پروتستانی پیشی گرفت. آنها حتی نامهای یهودی چون ساموئل، آموس، سارا و جودیت را برای فرزندانشان انتخاب کردند. پیوریتنهای انگلیسی، اعتقاد داشتند که قبل از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمینهای مقدس باز گردند و در این راه، انگلیس اولین کشوری خواهد بود که یهودیان را به سرزمینهای ابراهیم، اسحاق و یعقوب، انتقال خواهد داد. عقاید پیوریتنها، پس از این گسترش عجیب در انگلیس، به امریکا نیز راه یافت و نقشی ویژه در تاسیس امریکا بازی کرد؛ تا بدانجا که نزدیک بود حتی نام امریکا را از نیوانگلند به نیواسرائیل تغییر دهند. پس از آن، افکار پوریتنی ــ چه امریکایی و چه انگلیسی ــ عرصههای قدرت سیاسی و نیز مذهبی را درنوردید و نقشی مهم در پیداش صهیونیسم ایفا کرد.[۱۷] از جمله:
۱ــ کتاب دو سفر به قدس، نوشته ناتانیل کروچ مسیحی (چاپ ۱۷۰۴) یکی از نمونههای مهم در بسترسازی صهیونیسم قبل از هرتزل است. او تنها راه تبدیل سرزمین مقدس (فلسطین) از وضعیت بیابانی و بیعلف به سرزمین شیر و عسل وعدهشده توراتی را، بازپسگیری آن توسط یهودیان میدانست.[۱۸]
۲ــ لرد شافتسبری از رجال انگلیسی در ۱۸۳۹ نوشت: زمان انتظار دومین ظهور مسیح، تنها وقتی به پایان میرسد که یهودیان در فلسطین گرد هم آیند. شافتسبری برپایه این استدلال که هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید.[۱۹]
۳ــ ویلیام بلاکستون که به پدر صهیونیسم مسیحی امریکا مشهور است، در اواخر قرن نوزدهم میلادی معتقد بود در سالی که کشور صهیونیستی اسرائیل در فلسطین تاسیس گردد، مسیح دوباره ظهور خواهد کرد. وی حتی از دولت امریکا خواسته بود دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دهد.[۲۰]
۴ــ در همین دوره، چهره مشهور دیگر صهیونیسم مسیحی، سایروس اسکوفیلد امریکایی است که با نگارش تفسیر عهد عتیق (انجیل آخرالزمان) بر پایه افکارِ جدیدِ کشیش جان داربی انگلیسی، بر افکار پیوریتنها تاکید ورزید. این کتاب معتبرترین تفسیر و بهترین مرجع برای انجیل شناخته میشود.[۲۱]
۵ــ با چاپ کتاب دولت یهودی در سال ۱۸۹۴ و برگزاری کنگره بال (۱۸۹۷)، مسیحیان در جهت شکلبخشیدن به دولت یهودی، گامهای مؤثری برداشتند: پیمان سایکس پیکو (۱۹۱۴)، اعلامیه بالفور (۱۹۱۷)، پیمان ورسا (۱۹۱۹)، قیمومت بر فلسطین (۱۹۲۳)، طرح تقسیم فلسطین (۱۹۴۷).[۲۲]
مسیحیت صهیونیستی: سال ۱۹۴۸ را باید نقطه آغازین قوامیابی اندیشه مسیحیت صهیونیستی دانست؛ چراکه در این سال دو پیشبینی این نظریه، یعنی مهاجرت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر، تحقق یافتند. پیروزی در جنگهای اعراب و اسرائیل، به ویژه جنگ ۱۹۶۷، بر ارزش مذهبیِ مسیحیت صهیونیستی بیشازپیش افزود. موشه دایان ــ وزیر دفاع ــ در همین سال گفت: «هرکس مذهبی نبود، امروز مذهبی شده است»؛ زیرا مرزهای اسرائیل با اشغال قدس با مرزهای ارض موعود، مطابقت بیشتری دارد و نیز زمینه دیگری را برای ظهور مسیح که تخریب مسجدالاقصی و قبةالصخرة است، فراهم میآورد؛ بهعلاوه، اشغال جنوب لبنان هم مرزهای اسرائیل را به سوی اسرائیل بزرگ یا توراتیِ از نیل تا فرات، پیشتر کشاند.[۲۳]
البته، در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۸۲، جنبش مسیحیت صهیونیستی ازیکسو از تاسیس و توسعه ارضی اسرائیل خرسند بود اما ازسویدیگر از اینکه دولت در تسلط غیرمذهبیهای صهیونیست قرار داشت، ناخرسند بود. تلاش این جنبش برای مسیحی ــ صهیونیستیسازی دولت، به دلیل پیروزیهای نظامی دولت لائیک اسرائیل و حمایت امریکا از آن، ناکام ماند. بنابراین، جنبش کوشید مسیحی ــ صهیونیستیسازی را از پایین، یعنی از جامعه آغاز کند و با دولت به مخالفت و مجادله برنخیزد؛ چون به اعتقاد خاخام کوک: «همین دولت غیرمذهبی صهیونیستی، ابزار ناخودآگاه تحقق اراده مسیح موعود به شمار میآید.» بههرروی، جنبش یهودیسازی از پایین در اسرائیل و مسیحیسازی از پایین در امریکا، از وجوه مشترکی در فعالیتهای مذهبی، بهره میبرند. آنها با شعار پارسایی شخصی و پایبندی به موازین اخلاقی، جهتگیریهای سیاسی ــ اجتماعی مسیحیان و یهودیان غیربنیادگرای حاکم را زیر سوال بردند و آن را به زیان رستگاری و تکاپوی اخروی و ظهور حضرت مسیح دانستند و آنها را متهم میکردند که مسئولیت ابتدایی خود در تبلیغ کلام خداوند در عهد عتیق و عهد جدید را به کناری نهادهاند. هفتهنامه تایم و نیوزویک، سال ۱۹۷۶ را سال مسیحیان و یهودیان بنیادگرا یا مسیحیت صهیونیستی نامیدند؛ زیرا مطبوعات به اهمیت این پدیده پی بردند و بهعلاوه، این تفکر پس از طی یک دوره تجدید حیات اخلاقی و بلوغ اخلاقی، خود را آماده ورود به سیاست میکرد.[۲۴]
پسامسیحیت صهیونیستی: از ۱۹۸۲ به بعد، آغاز دورهای است که میتوان آن را پسامسیحیت صهیونیستی نامید؛ چراکه در این دوره زمانی، مسیحیت صهیونیستی، هم در امریکا و هم در اسرائیل، به قدرت دست یافت و از یک جنبش مذهبی به یک حزب سیاسیِ حاکم تبدیل شد و کارِ یهودی و مسیحیسازی از بالا را آغاز کرد. مسیحیت صهیونیستی در این دوره، دو مرحله را سپری کرده است:[۲۵]
مرحله اول ــ در این مرحله، کارتر و بیگن با برپایی کمپدیوید به آرمانهای این جنبش خیانت کردند و در پی آن، عقبنشینی از صحرای سینا پیش آمد. این اقدام آنها با هدف بازیافتن راه رستگاری و با فرارسیدن قلمرو توراتی اسرائیل، مغایرت داشت. بهبیاندیگر، بهقدرترسیدن جیمی کارترِ انجیلگرا (۱۹۷۶)، نقطه آغاز ورود مسیحیان صهیونیست به سیاست بود و ازسویدیگر، در اسرائیل نیز مناخیم بیگن در ۱۹۷۷ از حزب لیکود به قدرت رسید. آن دو، با برپاساختن کمپدیوید، آرمانهای جنبش یا اندیشه و نظریه مسیحیت صهیونیستی را موقتا نادیده گرفتند. اما با انتخاب رونالد ریگان و اسحاق شامیر، فضای عمومی و سیاسی، بیشازگذشته در اختیار مسیحیان صهیونیست امریکایی و اسرائیلی قرار گرفت. شاید ازاینرو بود که ریگان، سال ۱۹۸۳ را سال کتاب مقدس نامید.[۲۶]
مرحله دوم ــ آنچه پروژه قدرتیابی مسیحیت صهیونیستی را کامل کرد، انتخاب شارون از حزب لیکود (۲۰۰۱) و بوش از حزب جمهوریخواه (۲۰۰۱) بود. همزمان با انتخاب آن دو، هال لیندسی در کتاب پر تیراژِ بیستوپنجمیلیونی «پیشگوییهای انجیل، جای امریکا کجاست؟» ثابت کرد که دولت امریکا رهبری جنگ آرماگدون را که قرار است متعاقب آن، مسیح در اسرائیل ظهور نماید، بر عهده دارد. نوردونر، استاد کرسی تاریخ خاور نزدیک در دانشگاه شیکاگو، نیز از شدت شباهت دستورالعملهای پیش روی سیاست خارجی بوش و شارون، شگفتزده شده و باصراحت بیان میدارد که یک رابطه طبیعی در میان این دو وجود دارد. در حقیقت، گروه بنیادگرایان مسیحی بر هیات حاکمه امریکا تسلط یافتهاند. آنها نهتنها مناصب کلیدی دولت بوش را در اختیار گرفتهاند، بلکه تشکیلدهنده هسته و حلقههای مشاورانیاند که با شکلدادن به سیاستٍ امریکا و با تنظیم تاثیرگذارترین و مهمترین روزنامهها و نشریههای امریکایی، علیه سقط جنین، همجنسبازی، هرزهگری و مواد مخدر به مقابله میپردازند. آنها از زمان بهقدرترسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل (۱۹۹۶)، در مورد نحوه مقابله اسرائیل با اعراب و لزوم سرنگونی صدام، پیشنهادهایی به او دادند.[۲۷] بنابراین، میتوان به این نتیجه دست یافت که نخستین هدف مسیحیت صهیونیستی مبارزه با شر اجتماعی بوده و از ۱۹۹۰ به بعد، آنها به مبارزه با شر بینالمللی نیز روی آوردهاند. آوری آنروی، روزنامهنگار و نویسنده اسرائیلی، با تاکید بر مطالب فوق، میافزاید: «امریکا جهان را تحت تاثیر قرار داده، و یهودیان امریکا را.»[۲۸]
خلاصهآنکه، پسامسیحیت صهیونیستی در فرایند قوامیابی خود، مراحلی را طی کرده است: ۱ــ لوتر آموزههای توراتی را به میان مسیحیانِ پروتستان آورد. او به پیشگویی تورات پیرامون نجات تمام بنیاسرائیل به عنوان یک امت، ایمان پیدا کرد، و در اینباره گفت: «چه کسی میتواند روی از یهود برتابد و مانع بازگشت آنها به سرزمین خویش در یهودا (فلسطین) شود.» (مسیحیت یهودی) ۲ــ در نیمه اول قرن شانزدهم، پروتستانهای پیوریتنی شروع به انعقاد پیمانهایی نمودند که بر پایه آن، تمام یهودیان میبایست اروپا را به قصد فلسطین ترک کنند و اینگونه بود که بهتدریج مساله بازگشت یهودیها رنگ و بوی سیاسی یافت (صهیونیسم مسیحی) و نقطه اوج آن، شکلگیری رسمی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ بود. ۳ــ تاسیس دولت اسرائیل (۱۹۴۸) نقطه آغازین ظهور نظریه مسیحیت صهیونیستی است؛ زیرا ایجاد یک دولت یهودی، تحقق پیشگوییهای توراتی به شمار میآمد که اشغال قدس در ۱۹۶۷، آن را هرچهبیشتر به مرزهای توراتی نزدیک ساخت.[۲۹] این واقعه را خاخام مارک آرتانِنِ بااوم، رابط مشهور مسیحیان و یهودیان، عامل مؤثری در حیات مسیحیت صهیونیستی میداند و میگوید: «از جنگ ۱۹۶۷ به بعد، پروتستان به علت همدردی با فلسطین، از صهیونیستها دور شد که این خلأ توسط مسیحیان بنیادگرا، مبلغان انجیل (مسیحیان صهیونیست)، پْر گردید.»[۳۰] ۴ــ قدرتیابی تدریجی جناح افراطی دست راستی در امریکا (بوش) و اسرائیل (شارون)، بهویژه از سال ۲۰۰۱، مسیحیت صهیونیستی را از عرصه فعالیتهای مذهبی، به عرصه قدرت سیاسی وارد کرد. این، همان واقعهای است که پروفسور اسرائیل شاهاک، استاد دانشگاه عبری و رئیس انجمن اسرائیلی حقوق بشر و حقوق مدنی، از آن سخن میگوید: «حالا، صهیونیسم بهطورکامل دنبال امریکا و وابسته به آن هستند؛ یعنی این اتفاق و اتحاد با مسیحیان راست نوین که بر هر اقدام نظامی یا جنایتکارانهای که اسرائیل مرتکب میشود، صحه میگذارد، برقرار شده است.»[۳۱]
تحلیل محتوا
مسیحیان صهیونیست، از خواستهها و ویژگیهای خاصی برخوردارند: تشویق گفتوگوهای یهودی و مسیحی، مقابله با افکار ضدیهودی، آموزش با نگرش به ریشههای یهودی دین مسیح، مخالفت با مقامات یهودی میانهروی اسرائیلی که طرفدار روش مصالحهجویانة حلِ بحران خاورمیانه هستند، و نیز آخرالزمانشناسی از کتاب مقدس. پیروان این نظریه و مکتب، خود را از مبلغان انجیلی میدانند و اعتقاد دارند هوادارانِ مذهب مسیحیت صهیونیستی، مسیحیان دوبارهمتولدشدهای هستند که فقط آنها اهل نجاتاند و دیگران هلاک خواهند شد. آنها تعصب ویژهای به صهیونیسم نشان میدهند. تعصب این مسیحیان، بیش از صهیونیستهای مقیم اسرائیل و امریکا است. بههرروی، کنکاش بیشتر در اندیشه مسیحیت صهیونیستی، جنبههای دیگری از عقاید آنان را روشن میسازد که در زیر به آنها اشاره میشود.[۳۲]
دوره سرخوشی: مسیحیان صهیونیست، معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهیاند که قرار است به این ترتیب در آخرالزمان به وقوع بپیوندند: ۱ــ بازگشت یهودیان به فلسطین ۲ــ ایجاد دولت یهود در آن ۳ــ موعظهشدن بنیاسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل ۴ــ دوره وجد یا سرخوشی؛ یعنی بهبهشترفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آوردهاند ۵ــ دوره هفتساله حکومتِ دجال یا آنتیکراست (ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایرین ۶ــ وقوع جنگ آرماگدون یا جنگ همهگیر که در آن، همه زمین نابود خواهد شد ۷ــ شکست لشکریان دجال و ایجاد حکومت مسیح به پایتختی قدس (اورشلیم). در این دوره، یهودیان به مسیح ایمان میآورند. اعتقاد بر آن است که مرحله اول پیش از سال ۱۹۴۸ و مرحله دوم نیز در سال ۱۹۴۸ تحقق یافته و اینک، دنیا در مرحله سوم (کلیسای تلویزیونی) به سر میبرد و بقیه مراحل تا سال ۲۰۰۷ و به اعتقاد برخی تا سال ۲۰۲۶ تحقق خواهند یافت. در مرحله چهارم این نظریه، گرچه اختلاف به چشم میخورد، ولی یکی از روایتها از این مرحله، چنین است: مرحله چهارم، دورهای است که مسیح میآید و در برابر مسیحیان صهیونیست ظاهر میشود و عدهای ــ به روایتی صدوچهلوچهار نفر ــ را با سفینه به بهشت میبرد و از آنجا به مشاهده نابودی جهان طی جنگ آرماگدون مینشینند، اما مسیح در گیرودار نابودی جهان، به زمین برمیگردد و در جنگ آرماگدون بر سپاه شر پیروز میشود.[۳۳]
هفت سال فلاکت: نویسندهای دیگر، مراحل هفتگانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی ــ که به اعتقاد آنان در کتابهای مقدس (عهد عتیق و جدید) آمده و یا پیشبینی شده ــ را با کمی تفاوت، اینگونه برمیشمارد: ۱ــ بازگشت یهودیان به ارض موعود (فلسطین) ۲ــ ایجاد دولت یهودی در ارض موعود ۳ــ موعظهشدن بنیاسرائیل و دیگر مردم دنیا به انجیل ۴ــ بهبهشترفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آوردهاند ۵ــ دوران هفتساله فلاکت. در این مرحله یهودیان و دیگر مومنان، از سوی دجال مورد ظلم واقع خواهند شد ۶ــ وقوع جنگ آرماگدون، جنگی که در صحرای مگیدو یا مجدو و در اسرائیل به وقوع میپیوندد ۷ــ شکست لشکریان دجال و استقرار هزارساله پادشاهی مسیح در اورشلیم. این پادشاهی به وسیله یهودیان مسیحیشده اداره خواهد شد. در دوره هفتساله فلاکت، دجال در نیمه اول هفتسال، صلح ظاهری ایجاد خواهد کرد اما در نیمه دوم، به اسرائیل حمله نموده، بیتالمقدس را به محاصره در خواهد آورد و صحنه را برای نبرد نهایی یا جنگ آرماگدون فراهم خواهد ساخت. در این زمان، عیسی سوار بر اسبی سفید به زمین میآید و در پی او، مومنان از ابرها سرازیر میشوند. آنها جنگ را به نفع خود پایان میدهند و حکومت هزارساله خود را شروع میکنند. برخی نیز وقوع هفتساله رنج و محنت را همزمان با آغاز آرماگدون میدانند؛ یعنی این جنگ، هفت سال طول میکشد و پس از هفت سال، مسیح وارد عرصه کارزار شده و به پیروزی نهایی دست مییابد.[۳۴]
جنگ آرماگدون: مطابق اعتقادات مسیحیان صهیونیست، حوادث زیر باید به وقوع بپیوندند تا مسیح، دوباره ظهور کند و البته، پیروان نظریه و اندیشه مسیحیت صهیونیستی، وظیفه دارند برای تسریع در عملیشدن این حوادث، کوشش نمایند: ۱ــ یهودیان از سراسر جهان، باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گسترهای از رودخانه نیل تا فرات بهوجود آید. یهودیانی که دست به این مهاجرت میزنند، اهل نجات خواهند بود ۲ــ یهودیان باید مسجدالاقصی و نیز مسجد قبة الصخره در بیتالمقدس را منهدم کنند و به جای آن، معبد بزرگ یهودیان را بنا نهند ۳ــ روزی که یهودیان مسجد الاقصی و صخره را منهدم نمایند، جنگ نهایی مقدس یا آرماگدون به رهبری امریکا و انگلیس آغاز شده و در این جنگ، تمام جهان نابود خواهد شد ۴ــ روزی که جنگ آرماگدون آغاز میشود، تمامی مسیحیان، توسط یک سفینه از دنیا به بهشت منتقل میشوند و از آنجا همراه مسیح، نظارهگر نابودی جهان و عذاب سخت خواهند بود ۵ــ در جنگ آرماگدون، زمانی که ضد مسیح یا دجال، در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیانی که به بهشت رفتهاند، ظهور میکند. او ضد مسیح را شکست میدهد و سپس حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیتالمقدس برپا میکند.[۳۵]
ازجمله وجوه مشترک و برجسته در نوشتههای همه کسانی که مراحل چندگانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی را برشمردهاند، جنگ آرماگدون یا جنگ فرات است. جنگ آرماگدون در دره مجدو در دشت خزرال واقع در شمال اسرائیل و در کرانه غربی رود اردن روی خواهد داد. گفته میشود آیههای زیر در صحیفه حزقیال و زکریای نبی، درباره این جنگ هستند:
الفــ «بارانهای سیلآسا و تگرگهای سخت آتش و گوگرد، تکانهای سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوهها سرنگون خواهند شد، صخرهها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد.» بــ «گوشت ایشان درحالیکه بر پاهای خویش ایستادهاند، کاهیده خواهد شد، و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد و زبانهایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.» مسیحیان صهیونیست از کنارهمقراردادن این دو آیه، نتیجه میگیرند این جنگ، اتمی و نوترونی خواهد بود.[۳۶]
هزارهگرایی: گریس هالسل در جریان دومین گشت سیاحتی خود به اسرائیل، از براد، یک مسیحی صهیونیست پروپا قرص، درخواست کرد رویدادهایی را که پیش از دوران هفتم روی خواهند داد، برشمارد. براد چنین آغاز کرد: اول، بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین، دوم، تاسیس دولت یهود و استقرار دوباره یهودیان در ارض موعود. به گفته براد تشکیل اسرائیل، نشانه آن است که نقشه الهی در حال اجرا است و بهطورقطع نجاتدهنده مسیحیان، مجددا ظهور خواهد کرد. براد میافزاید: «ایجاد دولت اسرائیل، خطیرترین و مهمترین رویداد تاریخ معاصر است. این رویداد، معرف نخستین گام، یعنی آغاز آخرالزمان است. رویداد سوم، تبلیغ کلام خدا برای همه ملتها از جمله اسرائیل میباشد، چهارم، ربودگی یا عروج به ملکوت کلیسا، پنجم، آزمایش سخت که دوران رنج و محنت عظیمی خواهد بود. در عرض هفت سال، همه کسانی که ربوده نشدهاند، گرفتار زجر و آزار بزرگی از سوی دجال خواهند شد. ششم، نبرد هارمجدون. در این نبرد، یهودیان، همه سرزمینی را که خداوند به عبرانیان داده است، آزاد میسازند؛ یعنی، قبلازآنکه مسیح باز گردد (مرحله هفتم)، یهودیان باید مالک تمام سرزمینهایی شوند که خداوند به آنان وعده داده است. در حقیقت، عربها باید از این سرزمینها بروند؛ زیرا این زمینها، تنها به یهودیان تعلق دارند. خداوند همه این سرزمینها را به یهودیان داده است.» بههرروی، همه این حوادث باید در آغاز هزاره سوم میلادی روی دهند. ازاینرو، نظریه مسیحیت صهیونیستی را هزارهگرایی هم نامیدهاند؛ چرا که در کتاب مقدس (تورات) بر وقوع جنگ آرماگدون در هزاره سوم اشاره شده و یا حداقل باید گفت چنین تفسیری از آن به عمل آمده است. البته، گاه از هزارهگرایی اینگونه تفسیر میشود که وقتی عیسی مسیح از آسمان به زمین میآید، دجال را میکشد و هزار سال حکومت میکند. گاه نیز، هزارهگرایی مسیحی بر این تفکر استوار است که در ابتدای هر هزاره، اتفاق مهمی روی میدهد.[۳۷]
نتیجهاینکه، علیرغم نواقص شکلی و محتوایی مراحل ظهور مسیح (نظریه مسیحیت صهیونیستی)، و نیز صرفنظر از تردیدهای جدی درخصوص انطباق این مراحل با آموزههای توراتی و انجیلی و…، روایتهای مذکور از چند ویژگی مشترک برخوردارند که مهمترین آنها مرحله اول و دوم، یعنی گردآوردن یا آمدن یهودیان در ارض موعود یا فلسطین و تاسیس یک دولت یهودی به مرکزیت بیتالمقدس و در گسترهای از نیل تا فرات میباشند؛ چراکه این دو مرحله تاکنون تحقق عینی یافتهاند.
علل توجه مسیحیان صهیونیست به مهاجرت یهود و دولت یهود را چنین میتوان برشمرد:
«۱ــ یهودیان امت برگزیده خدا هستند، لذا همه کسانی که به یهودیان دعا میکنند، خدا به آنها برکت میدهد، ۲ــ خدا در طرح کلی خود درباره هستی، جایی برای اعراب فلسطینی در نظر نگرفته، بلکه توجه خدا تنها معطوف به یهودیان است ۳ــ خدا در همه کارهایی که اسرائیل انجام میدهد، دستی دارد؛ یعنی خداوند همیشه در طرف اسرائیل است ۴ــ اسرائیل، تو را دوست میداریم، چون خدا تو را دوست دارد و اگر عربها دشمن اسرائیلاند، پس دشمن خدایند ۵ــ خداوند به این دلیل با امریکا مهربان میباشد که امریکا نسبت به یهودیان مهربان است ۶ــ اگر ما پشتیبانی از اسرائیل را رها کنیم، اهمیت خود را در نزد خداوند از دست میدهیم.»[۳۸]
اطلاعاتی درباره نظریه مسیحیتصهیونیستی
کشیشهای انجیلی: بیلی گراهام، جری فالول، پت رابرتسون، هال لیندسی، مایک ایوانس، جرج کاری، جیمی سواگارت، الیور کرامول، پاول فلگنهاور، کارتیس، پالووس قدیس، ویلیام تیندل، جان داربی، ویلیام میلر، جوزف اسمیت، اورسون هاید، جان توماس، تری رسینهو، رالف رید، جیم باکر، جری واینز، پاستور جانهاگی، جان کوتون، جان وینتروپ، دیوید آلنلوییس، دی. ال. مودی، ویلیام بلاکستون، فرانکلین گراهام، جیم رووینسون، اورال رابرتس، رابرت شولر، گری فریزر، الوا مارتین، آروین بکستر، کشیش جونز.
کتابهای انجیلی: مرگ کره زمین و دنیای نوینی دارد فرا میرسد از هال لیندسی، در تدارک جنگ بزرگ از گریس هالسل، جنگجوی انجیل از گریس هالسل، عیسی مسیح یهودی زاده شد از مارتین لوتر، تکاپوی ۲۰۰۰ از جان انسبیت و پارشیا البردین، جنگ مقدس از آرمسترانگ، دو سفر به قدس از ناتانیل کروچ، برجایمانده از تیم لاهه (۱۲ جلد)، آموزههای خداوند با نظر به اسرائیل از یک مسیحی بنیادگرا، در پیشگوییهای انجیل جای امریکا کجاست؟ از هال لیندسی، مسیح میآید از بلاکستون، جنگ برای بیتالمقدس از جان هاگی، معبد روزهای آخرالزمان از جان اشمیت، معبد مسیح که میآید از کارل لانی، خیانت به بیتالمقدس و نیز آیا این آخرین قرن است؟ از وبروهات چینگز، انجیل مرجع از اسکوفیلد، اراده خداوند از ژیل کپل.
فیلمها و مراکز آموزشی انجیلی: ۱ــ فیلم: آرماگدون، ماتریکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگاکد (یا مگیدو)، اسرائیل کلید نجات امریکا، قدس ــ د ــ س، نوستر آداموس، اکسودوس (مهاجرت بنیاسرائیل از مصر به کنعان)، مردی که آینده را میدانست، روز استقلال.
۲ــ مراکز آموزشی: دانشگاه هاروارد، دانشگاه باب جونز کالیفرنیای جنوبی، انستیتوهای پژوهشی مانند: هاوسن انیستیتوت، هری تیج فاندیش، امریکن انترپرایز اینستیتوت، دانشکده پیشگوییهای لاهایه در لینچبرگ.
ابزارهای تبلیغی: سایتهای اینترنتی، خبرنامهها، نوارهای ویدئویی، نوارهای صوتی، تلویزیون، مطبوعات، رادیو، کتاب، کنفرانسهای تعلیمی، تورهای زیارتی، دانشگاهها، سینمای هالیوود، روزنامهها و خبرنامهها و فیلمهای رایگان، اداره امور سمینارها، سازماندهی فعالیتهایی برای حمایت مالی از اسرائیل و افزایش فروش محصولات آنها، دعا برای اسرائیل، شبکههای دیداری و شنیداری، موسسات پژوهشی، استادیومهای ورزشی، گردهماییهای مردمی، استفاده از تلفن برای تبلیغ، شوی تلویزیونی، نوارهای کاست، کلیسا، مدارس، سازمانهای کلوپها، جمعآوری کمکهای مالی ملی، فاکس، تماس با اعضای کنگره، احداث مراکز آموزشی انجیلی و جذب و تربیت دانشجو.
برنامههای رادیویی و تلویزیونی: برنامه تلویزیونی از جکوان ایمپ، پت رابرتسون و جری فالون از شبکه تلویزیونی کلوپ ۷۰۰، برنامه تلویزیونی اسرائیل رمز بقای امریکا از شبکه تلویزیونی سی.بی.اس، بزرگترین مرکز رادیویی یهودی متعلق به سگال، شبکه جیم بیکر، شبکه جیمی سوهرت، شبکه تلویزیونی مسیحیان امریکا، برنامه روز اکتشاف از کنت کوپلند و ریچارد دوهان، ایستگاه تلویزیونی جنوب لبنان، شبکه تلویزیونی فاکس نیوز، لحظات یهودی در صبحگاه، ساعت بشارت از جریفالول، خانواده در مرکز توجه از رابرتسون.
رهبران و شخصیتهای سیاسی انجیلی: جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش، مورتیمر زوکرمن، رابرت وکسر، استانلی گولدفوت، آرتور بالفور، براندیس ویلسون، آنتونی اشلی، لوید جرج، واردر کرسون، ادویس شرمنوالیس، جوسیاوگ وود، جان وان، دوایت گیبسون، جیمیس وات، الینگ وود، مالکوم هوئنلین، گری بوئر، ویلیام پینت، لیندون لاروش.
نشریات انجیلی: واشنگتنتایمز، نیویورکتایمز، خبرنامهای که توسط دارل یانگ از کلیسای گتسمین باپتسیت در دانویل کنتاکی منتشر میشود، نشریه و ماهنامه جهان اورشلیم، گروه خبری حقیقت اورشلیم، مجله گزارش خاورمیانه از ICEJ، روزنامه سازمانCFICDF، گاهنامههایی مانند نشنالریویو، کمانتری، نیوریپابلیک، هفتهنامه ویکلیاستاندارد، والاستریتژورنال و…
روشهای تبلیغی: موعظه، القا، تشویق حامیان و تبلیغ اندیشهها، وعدهدادن به بهشت اخروی، تحریف واقعیتهای دین، توهین به مقدسات ادیان دیگر، تشویق به دعا برای اسرائیل، فریب و نیرنگ و استثمار، تاثیرگذاری در سیاستهای خارجی، روشهای نظامی، حمایتهای اقتصادی از معتقدان به این اندیشه، ایجاد گروههای مذهبی، جذب افراد از دیگر فرهنگها و کشورها از طریق دادن کمکهای اقتصادی، دورسازی شیطان از انسان، غسل تعمید دوباره بزرگسالان، اتحاد با راست افراطی.
اسامی مختلف مسیحیت صهیونیستی: انجیلگرای تودهای، بخشودهشدگان، مسیحیان دوباره، بنیادگرایان مسیحی، جناح راست جدید مسیحی، انجیلگرایان مسیحی، مسیحیان احیاشده، صهیونیسم مسیحی، نهضت انجیلگرایی امریکایی، جناح راست افراطی، گروه متعصب مسیحی، مسیحیان دوبارهمتولدشده، راست مسیحی، موعظهگرایی انجیلی، هزارهگرایی.
جمعیت مسیحیان صهیونیست: از جمعیت مسیحیان صهیونیست در امریکا آمارهای مختلفی ارائه شده است: جمعیت آنان بین چهل تا هفتاد و گاه تا صدمیلیون نفر تخمین زده میشود. بیستدرصد جمهوریخواهان دارای اندیشه انجیلی هستند.گاه بیستوپنجدرصد و یا یکچهارم جمعیت امریکا را مسیحی صهیونی میدانند. بر اساس نظرسنجی مجله تایمز در سال ۱۹۹۸، پنجاهویک درصد مردم امریکا دارای این اندیشهاند. از هر چهارده اصولگرای مسیحی، سه نفر مسیحی صهیونیست هستند. نُه تا شانزدهمیلیون خانواده امریکایی، برنامههای مسیحیان صهیونیست را تماشا میکنند. هزارودویست جنبش و گروه امریکایی بهنوعی آرماگدون را قبول دارند.
پینوشتها
[۱]ــ توماس اسپریگمن، فهم نظریههای سیاسی، ترجمه: فرهنگ رجایی، تهران، آگاه، ۱۳۶۵، ص۱۸
[۲]ــ آلوین استانفورد کوهن، تئوریهای انقلاب، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر قدس، ۱۳۶۹، صص۵۳ــ۵۰
[۳] – http:\\www.mouood.org
[4]ــ همان.
[۵]ــ ژیل کٍپل، اراده خداوند: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه: عباس آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰، ص۱۹۴
[۶]ــ حیدررضا ضابط، «صهیونیسم مسیحی»، ماهنامه معارف، شماره ۲۰، آبان ۱۳۸۳، صص۱۵ــ۶
[۷]ــ دیوید هاوری، مسیحیت، ترجمه: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۸، صص۵۷ــ۳۸
[۸]ــ مرتضی شیرودی، فلسطین و صهیونیسم، قم، تحسین، ۱۳۸۲، صص۲۸ــ۲۷
[۹]ــ عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۴، ص۷؛ روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه: نسرین حکمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص۸
[۱۰] – http:\\www.icro-euroamerica.com
[11] – http:\\www.mouood.org
[12]ــ همان.
[۱۳]ــ اسماعیل شفیعی سروستانی، «رسانه، مهدویت و مسیحیت صهیونیستی»، فصلنامه گل نرگس، شماره ۱۲، پاییز ۱۳۸۳، صص۵۶ــ۵۲
[۱۴]ــ همان.
[۱۵]ــ رضا هلال، «مسیح یهودی و فرجام جهان»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۲۱
[۱۶]ــ رضا هلال، «مسیح یهودی امریکایی»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۲، دی ۱۳۸۲، ص۳۵
[۱۷]ــ همان، شماره ۴۳، بهمن ۱۳۸۲، ص۲۵
[۱۸]ــ همان.
[۱۹]ــ مرتضی شیرودی، همان، ص۳۹
[۲۰]ــ همان.
[۲۱]ــ همان.
[۲۲]ــ همان، «پورتینها و صهیونیسم مسیحی»، ماهنامه موعود، شماره ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۲۰
[۲۳]ــ نصیر صاحبخلق، «مسیحیت صهیونیستی، پیدایش و ظهور آن»، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۲۱
[۲۴]ــ حیدررضا ضابط، همان.
[۲۵]ــ استقان ساکیور، «مسیحیان صهیونیست جدید امریکا»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۴، اسفند ۱۳۸۲، ص۱۸
[۲۶]ــ «تشکیلات مسیحی حامی اسرائیل»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۵۱
[۲۷]ــ مرتضی شیرودی، «پسا یهودیسم و یهودیان تلاشگرا»، پگاه حوزه، شماره ۱۴۸، ۷ آذر ۱۳۸۳، ص۴
[۲۸]ــ محمد ماضی، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه: غلامرضا تهامی، تهران، سُناء، ۱۳۸۱، ص۲۰۳
[۲۹]ــ همان.
[۳۰]ــ گریس هالسل، در تدارک جنگ بزرگ، ترجمه: خسرو اسدی، تهران، رسا، ۱۳۷۷، صص۲۵۶ و ۲۳۴
[۳۱]ــ مرتضی شیرودی، «گرایش بنیادگرایان مسیحی به یهودیسم»، پگاه حوزه، ش۱۳۷، ۶ تیر ۱۳۸۳، ص۴
[۳۲]ــ علی فهیمدانش، «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۴۵
[۳۳]ــ نصیر صاحبخلق، «بهشت زمینی: رویاهای عهد عتیقی لوتر در پروتستانتیزم»، ماهنامه موعود، شماره ۴۹، مرداد ۱۳۸۳، ص۳۲
[۳۴]ــ پیشارا اواد، «مسیحیت صهیونیستی»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۱۵
[۳۵]ــ حیدررضا ضابط، «احداث معبد بزرگ در بیتالمقدس»، ماهنامه موعود، شماره ۴۶، اردیبهشت ۱۳۸۳، ص۳۱
[۳۶]ــ روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸ مهر ۱۳۸۲، ص۱۵؛ گریس هال سٍل، همان، ص۱۹
[۳۷]ــ همان، ص۱۴۲؛ رحیم کارگر، آینده جهان، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، ۱۳۸۳، صص۱۰۷ــ۱۰۰
[۳۸]ــ حیدررضا ضابط، «اینک آخرالزمان»، ماهنامه معارف، همان، ص۸
برگرفته از ماهنامه زمانه شماره ۳۹