اولین میهمان خارجی انقلاب اسلامی پس از رفراندم(1)
اسقف کاپوچی در فروردین سال ۱۳۵۸ فردای رفراندم پس از رای 99 درصدی مردم به جمهوری اسلامی ایران به عنوان نخستین میهمان رسمی حضرت امام (ره) وارد ایران شد و با استقبال حضرت امام و مقام های وقت ایران از جمله حضرت آیت الله خامنه ای و شهید بهشتی مواجه گردید.
انجمن رهپویان هدایت: اسقف هیلاریون کاپوچی به عنوان اولین میهمان خارجی انقلاب اسلامی و دیگربار به عنوان نماینده پاپ ژان پل به ایران سفر کرده است. در سفر دوم پیام پاپ در خصوص تعطیلی مدارس مسیحیان را ابلاغ کرد که با پاسخ منطقی امام (ره) در خصوص فعالیت این مدارس همراه شد. در یادداشت پیش رو نگاهی به حضور این اسقف مسیحی که سال ها در راه احقاق حق فلسطین تلاش کرده است خواهیم داشت.
سفر نخست: اولین میهمان خارجی انقلاب
اسقف کاپوچی در فروردین سال ۱۳۵۸ فردای رفراندم پس از رای 99 درصدی مردم به جمهوری اسلامی ایران به عنوان نخستین میهمان رسمی حضرت امام (ره) وارد ایران شد و با استقبال حضرت امام و مقام های وقت ایران از جمله حضرت آیت الله خامنه ای و شهید بهشتی مواجه گردید.
اسقف کاپوچی دربارۀ این دیدار گفته است :
در فرودگاه هزاران نفر از برادران به استقبال من آمده بودند، با همدیگر به سوی منزل امام حرکت کردیم. ایشان مرا در بغل گرفت و روبوسی کرد و دست مرا گرفت و خطاب به خبرنگاران گفت: همگی استقبال از اسقف کاپوچی را مشاهد کردید. شما از دروغهایی که دشمنان و مغرضان انقلاب اسلامی پخش کردهاند تا چهره این انقلاب را دگرگون نشان دهند اشباع شدهاید... این نخستین دیدار من از تهران بود. در تهران روزهای زیبایی را گذراندیم، چرا که رئیس و مسئول انقلاب در میان دیگر برادران بودند، به گونه ای که در برابر دشمنان مانند یک خانواده بودند. من در کنار خانواده بزرگ امام خمینی؛ [شهید] بهشتی، [آیت الله] خامنه ای و [آیت الله] هاشمی رفسنجانی روز های پرسعادتی را گذراندم.
همان گونه که اشاره شد وی در این سفر به محضر امام انقلاب هم رفت. امام خمینی در این دیدار باردیگر مواضع خود درباره فلسطین و اشغال آن توسط رژیم صهیونیستی را مطرح کردند.
تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۵۸
موضوع اوضاع ایران در دوران شاه ـ راه آزادی فلسطین
حضار: اسقف هیلارین کاپوچی (عضو افتخاری سازمان الفتح) و هانی الحسن
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نگاهی به اوضاع ایران در دوران طاغوت
من از شما تشکر میکنم که برای تفقد از من و از ملت مستضعف ما به ایران آمدید تا از نزدیک وضع نهضت ما را ببینید. شما اگر در زمان سلطنت طاغوتی آمده بودید، وضع را طور دیگر میدیدید: خیابانهای ما را از کشتهها فرش میدیدید؛ زندانهای ما را از مستضعفین و از علما و از روشنفکران مملو میدیدید؛ مطبوعات ما را در حال سانسور و اختناق میدیدید؛ ملت ما را زیر بار ظلم و جور میدیدید. مأمورین شاه در همۀ شئون مملکت ما دخالت میکردند، و مأمور بودند از طرف اجانب و از طرف ابرقدرتها ـ خصوصاً امریکا ـ که با ملت ما آن کنند که کردند. ملت ما را در حدود پنجاه و چند سال این پدر و پسر به خاک و خون کشیدند. شما اگر در آن وقت آمده بودید به ایران، ایران را یک قتلگاه عمومی میدیدید و تمام ایران را یک زندان عمومی میدیدید! الآن آمدهاید که ملت ما بحمداللّه با بیداری، اتکال به خدای تبارک و تعالی[و]وحدت کلمه بر طاغوت پیروز شد؛ بر طاغوتی که تمام قدرتها را داشت و تا دندان مسلح بود و از اجانب استظهار میکرد و آنها پشتیبان او بودند. و ملت ما هیچ نداشت جز قوت ایمان و ارادۀ آهنین. با وحدت کلمه و قدرت ایمان، ما بر ابرقدرتها غلبه کردیم و آنها را به عقب راندیم. شما در وقتی آمدید که ما بحمداللّه جمهوری اسلامی را به رأی عمومی رساندیم. شما در وقتی آمدید که ملت ما، به اکثریت قریب به اتفاق، رأی به جمهوریت اسلامی دادند؛ و از آن پیرمردهای هشتادساله، معلولین، اشخاصی که در بیمارستانها بودند، اشخاصی که با چرخ میآوردند آنها را پای صندوق، همه و همه رأی دادند بر جمهوریت اسلام. این نبود جز اینکه ملت ما اسلام را برای خودش یک پایگاه آزادی و استقلال میداند؛ ولهذا با عشق و علاقه... رأی دادند. و در دنیا سابقه ندارد چنان رفراندمی که تمام اقشار ملت با عشق و علاقه به آن رأی بدهند. شما در وقتی وارد شدید به مملکت ما که آثار آن دیکتاتوریها مرتفع شده است؛ اگر در آن وقت آمده بودید چیزهای عجیب میدیدید و الآن که آمدهاید ـ در امان ـ بین برادرهای خودتان آمدهاید و هیچ کس به شما تعرض نمیکند. در آن زمان امکان نداشت که شما پیش من بیایید یا این برادرهای دیگر پیش من بیایند؛ امکان نداشت که یک اجتماعی ما داشته باشیم، امکان نداشت که بتوانیم صدای خودمان را درآوریم، شکایت خودمان را به عالم برسانیم و لهذا ما در خارج از مملکت خودمان، شکایتهای خودمان را به عالم رساندیم. ما در پاریس ـ در صورتی که من میل نداشتم در آنجا باشم لکن حوادث طوری شد که در پاریس ما مسائل خودمان را به تمام عالم رساندیم و زیر پای اینها را سست کردیم. شما در وقتی آمدید که ما بحمداللّه به پیروزی رسیدیم و اعلام کردیم جمهوریت اسلام را.
در جمهوریت اسلام تمام آزادیها هست. اسلام برای نجات بشر آمده است؛ چنانکه حضرت مسیح برای نجات بشر آمده بود، و سایر انبیا برای نجات بشر آمده بودند. اسلام علاوه بر اینکه بشر را در روحیات غنی میکند، در مادیات[هم]غنی میکند. اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد.
اسلام همان طوری
که به معنویات نظر دارد و همان طوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی میکند و
تربیت نفسانی میکند و تهذیب نفس میکند، همان طور[هم]به مادیات نظر دارد و مردم
را تربیت
میکند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظر داشته باشند در مادیات.
اسلام مادیات را همچو تعدیل میکند که به الهیات منجر میشود. اسلام در مادیات به
نظر الهیات نظر میکند، و در الهیات به نظر مادیات نظر میکند. اسلام جامع مابین
همۀ جهات است.
و شما در روزی وارد شدید که ما به حکومت خودمان رسیدیم و همان طوری که اسلام معنویات را داشت، و در صدر اسلام حکومت را هم داشت الآن هم به خواست خدای تبارک و تعالی، ما با معنویاتی که اسلام دارد روبهرو هستیم و مطیع هستیم، و در مادیات و در حکومت هم یک حکومت اسلامی، یک حکومت عدل؛ که حکومتها تابع مردم باشند و حکومتها برای مردم باشند نه مردم، برای حکومتها. حکومت اسلامی حکومتی است که، برایِ مردم خدمتگزار است؛ باید خدمتگزار باشد. در اسلام مابین اقشار ملتها هیچ فرق نیست. در اسلام حقوق همۀ ملتها مراعات شده است: حقوق مسیحیین مراعات شده است؛ حقوق یهود و زرتشتیین مراعات شده است؛ تمام افراد عالم را بشر میداند، و حق بشری برای آنها قائل است؛ تمام عالم را به نظرِ محبت نگاه میکند؛ میخواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند، میخواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالِم قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات مردم بشر آمده است که از این علایق جسمانی آنها را رها کند و به روحیات برسد.
من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که تمام مستضعفین عالم را به حوایج خودشان برساند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که مستکبرین را بیدار کند. آنهایی که ظلم میکنند، آنها را بیدار کند و الاّ به دست ملتهای مستضعف نابود کند. خداوند همۀ ما را توفیق عنایت کند. و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همان طوری که ملت ما با وحدت کلمه و با اتکال به خدای تبارک و تعالی پیروز شد و خودش را از بند این خاندان و اشخاصی که آنها را ـ این خاندان را ـ ترویج میکردند و تأیید میکردند نجات داد، برادران فلسطینی ما را هم خداوند تعالی نجات بدهد. لکن عمده، وحدت کلمۀ آنهاست و عمده، اتکال به خدای تبارک و تعالی.
رمز پیروزی ما با وحدت کلمۀ ملت و اتکال به خدای تبارک و تعالی و قوت ایمان بود. قوت ایمان در ملت ما طوری بود که شهادت را سعادت میدانستند و دنبال شهادت بودند و خوف از مرگ نداشتند؛ ولهذا مشتهای اینها بر تانکها غلبه کرد. باید ملتهای دیگر، ملت فلسطین، وحدت کلمه پیدا بکنند و اتکال به خدای تبارک و تعالی. این رمز پیروزی در هر جا پیدا بشود، پیروز خواهند شد. باید ملت عزیز «فلسطینِ ما» با وحدت کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی، توجه به روحانیت، توجه به معنویت، توجه به خدای تبارک و تعالی کنند تا پیروز شوند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که ملتهای مستضعف همه پیروز شوند.
من از سالهای بسیار طولانی ـ شاید بیست سال قبل ـ نسبت به فلسطین و نسبت به اسرائیل نظرهای خودم را کراراً گفتهام و حالا هم میگویم: ما اسرائیل را محکوم میکنیم. اسرائیل غاصب[است] و در محلی که آمده است، به طور غصب آمده است؛ و قدس باید نجات پیدا بکند و اسرائیل را براند. دوَل عربی باید با هم اجتماع کنند و اسرائیل را از زمینهای خودشان برانند و دست مستعمرین را کوتاه کنند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که به این آمال ما برسیم و ما و شما در قدس هم را ملاقات کنیم.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
ادامه دارد...