امام خمینی و جهان مسیحیت
فیلسوف برجسته اسپانیایی، در وصف جایگاه حضرت امام میگوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازه گرفتهاند، توجه به مذهب و اندیشههای مذهبی در دانشگاهها دیگر زشت و کم بها تلقی نمیشود ...». با نگاهی به آثار حضرت امام، در مییابیم که بیشترین توجه ایشان، پس از جهان اسلام و مسلمین، به جهان مسیحیت و مسیحیان است.
به گزارش رهپویان هدایت به نقل از بصیرت: با نگاهی به آثار حضرت امام، در مییابیم که بیشترین توجه ایشان، پس از جهان اسلام و مسلمین، به جهان مسیحیت و مسیحیان است. در حالی که این توجه نسبت به سایر ادیان کمتر است. به ویژه نسبت به یهود و یهودیت که اقل است و نامحسوس. بر عکس ملت و روحانیت یهود، ملت و روحانیت مسیح بیشتر مورد خطاب حضرت امام بوده است. حتی دیدارهای ایشان با پاپ و نمایندگان کلیساهای جهان و مسیحیان، به مراتب زیادتر است تا ملاقات ایشان با روحانیت و نمایندگان مذهبی یهود یا دیگر ادیان؛ اگر هم باشد انگشت شمار است و خاص.
با کمی جستجو و بررسی آرشیو نامههای مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی که بعضاً منتشر شده و در دسترس اند، حجم نامههای پیروان مسیحیت (علیه السلام) از تمام اقشار، به ویژه جوانان و نوجوانان مسیحی از اقصی نقاط جهان خطاب به حضرت امام بیش از صدها فقره است که با کمال مهربانی و عطوفت و سادگی نگاشته و گاه همراه با هدیهای کوچک ارسال شدهاند؛ نامههایی پر از احساس و ارادت قلبی نویسندگانش، مملو از لطافت روحی و معنوی و سرشار از شور و شوق انسانی. حال چرا و به چه دلیل این ارتباط و توجه دو طرفه، وجود داشت؟ در حالی که این ارتباط با پیروان دیگر ادیان نبوده یا خیلی کم و انگشت شمار بوده است!
در پاسخ به این پرسش، شاید هر کس از منظر خاصی نگاه کرده و به پاسخ خاصی برسد؛ اما با کمی بررسی و دقت در روح و محتوای اصلی و ناب دین مسیح (علیه السلام) از یک طرف توجه به سیره اخلاقی و بُعد عرفانی حضرت امام، و محتوای نوشتهها و نامههای ارسالی به امام از طرف دیگر، پاسخ پرسشها مشخص شده و به دست میآید. این که حلقهی وصل در معنویت است و عرفان، گرایش به مظلومان و دفاع از مستضعفان؛ چرا که چه در روح و پیام اصلی دین حضرت مسیح (علیه السلام) چه در شخصیت حضرت امام که ریشه در اسلام اصیل و ناب دارد، به یک نقطهی مشترک میرسیم و آن معنویت ناب است و مظلوم گرایی و ظلم ستیزی و مستضعف خواهی. مقولههایی که از اهداف بزرگ همه انبیا و ادیان الهی بوده است ولی در دین اسلام و مسیحیت بیشتر و پر رنگتر. از طرفی اگر سراسر زندگی امام را جمع و خلاصه کنیم، میتوان او را در دو قالب کلی معنویت و عقلانیت توصیف و بیان نمود. این دو عنصر و خصلت، در سراسر زندگی امام، همراه او بوده است. این دو عنصر محور تمام تصمیمات و عملکردهای امام بود. هیچ وقت، هیچ کدام از هم جدا نبودند و در هر زمان همواره سازنده و قوام دهندهی پندار و گفتار و رفتار و کردار آن مرد الهی و رهبر فرزانه بود.
از طرفی وضعیت جهان غرب هم که نیاز به توصیف مجدد ندارد، کاملاً تک بُعدی و عقلانیت صرف؛ بی توجه به معنویت؛ جهانی خسته از تنگناهای مادی؛ مردمانی تشنهی نداهای غیبی و فطرت الهی؛ انسانهایی دل چرکین از هیاهوهای گوش خراش تکنولوژی و صنعت و ماشین و ماده و...؛ کسانی که در پی نداهای آسمانیاند و یک نگاه معنوی و عرفانی؛ در اصل در پی نیمهی گم شده خویش؛ به دنبال زنده کردن فطرت خدایی و سرشت پاک انسانی خویش! و...
ملتی که سالها تنها با عقلانیت زندگی کرده و همه چیزش برگرفته از نیمه انسانی و مادی بوده است، فطرت الهی و نیمهی خدایی خویش را فراموش کرده، یا تنها کور سویی از آن باقی است. چنین کسانی، تشنه و عاشق معنویت اند! با شنیدن یک ندای الهی و مسیح گونه و دیدن یک رهبر روحانی که ظاهراً و باطناً و اتفاقاً اسماً و رسماً همچو عیسی روحالله است، چه میکنند؟ معلوم است! اگر شیاطین درونی و بیرونی بگذارند، در صدد رسیدن و وصل شدن و درک او خواهند بود. اینجاست که مسیحیان پاک دل و نیک سرشت، از همهی طبقات و اقشار، دوستدار دیدار و ارتباط با حضرت امام بر میآیند و سعی در دیدار او میکنند و نامهها میفرستند و ارادت و علاقهی خویش را ابراز مینمایند. جالب آنجاست که حضرت امام، با آن تیزبینی و اندیشهی جهانی خود، علاوه بر این که مشکل اصلی غرب را که نبود معنویت است، درک کرده، راه حل و نسخهی درمان آن را هم ارائه کرده و در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی در پاریس (7 بهمن 57) به آن اشاره کرده، میفرماید: «من متأسفم که شما غربیها معنویات را فداى مادیات کردید و مصالح مادى را بر معنویات مقدم داشتید. همین امر موجب این بدبختیهاست. آنچه بشر را مترقى مىکند معنویات است. معنویات مىتواند بشر را سعادتمند کند و آرامش ایجاد کند. مادیات است که بشر را به جان هم انداخته. من توصیه مىکنم که شما غربیها به معنویات توجه کنید. شما مدعى هستید که مسیحى هستید؛ ببینید سیره حضرت مسیح چه بوده است. سیره حضرت مسیح را روش خود قرار دهید تا سعادت براى شما حاصل شود. ما مىخواهیم رژیمى ایجاد کنیم که روش حضرت مسیح در آن مورد توجه است».[1]
میبینیم که حضرت امام، درمان و سعادت ملت مسیح را در برگشت به سیره ی حضرت مسیح (علیه السلام) میداند؛ اما کدام سیره و روش مسیح؟ اصلاً کدام مسیح؟ باز حضرت امام پاسخ داده و معرفی میکنند. ایشان در توصیف شخصیت مسیح (علیه السلام)، هنگام ملاقات کشیشهاى مسیحى، آقایان: جیمى آلن، دال وایت (اسقف اتحادیه کشیشان)، چارلز چزارتى (معاون ریاست کلیساى امریکایى)، چارلز کامبل (معلم مرکز مطالعات ادیان جهان از دانشگاه هاروارد)، جان والش (از دانشگاه برنستون)، ویلیام گربى (از دانشگاه برنستون)، توماس اریکس (استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون) به ایشان میفرماید: «عیسى مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که براى بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه براى ساختن بشر آمدند. همه مىخواهند که بشر به راه مستقیم الهى سیر کند، و همه مىخواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهى است که در دنیا آمدهاند براى این که بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند».[2]
یا در پیامی به مناسبت میلاد حضرت مسیح (علیه السلام)، هنگام اقامت در پاریس مینویسند: «صلوات و سلام خداى بزرگ بر حضرت عیسى بن مریم روح الله و پیغمبر عظیمالشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود. صلوات و سلام خداى بزرگ بر مادر عظیمالشأنش مریم عذرا و صدیقه حَوْرا، که با نفحه الهى چنین فرزند بزرگى را به تشنگان رحمت الهى تسلیم نمود. درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسى مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامى دعوت مىکنند. درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانى عیسى روحالله برخوردارند».[3]
در پیام تبریک سال 58 نیز آوردهاند: «در عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیمالشأن، که براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث، و با گفتار آسمانى و کردار ملکوتى خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانى فرمود، بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هم میهن مبارک باد. هان! اى پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسى، بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانى کنید و براى رضاى خدا و پیروى دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید».[4] اینها نمونههای کوچکی بود از نسخهی درمانی حضرت امام، برای جهان مسیحیت. ایشان «جهان مسیحیت» را که متشکل از روحانیون کلیساها و مردم مسیحی جوامع غربی میباشند، به ضرورت توجه به اهداف والای پیامبر الهی حضرت عیسی (علیه السلام) و پیروی از او در نشر تعالیم و ارزشهای متعالی و مخالفت با ظلم و ستم قدرتهای سیطره جو فرا میخوانند و نفی انسان تک بُعدی و گرایش به معنویت را توصیه مینماید.
این شخصیت اخلاقی و عرفانی و پیامها و نگاههای معنوی حضرت امام بود که بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهب را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد، تا آنجا که برخی از تحلیلگران و متفکران مسیحی گفتند: «او مسیح معاصر بود و دقیقاً اشعه صلابت و سازش ناپذیری عیسی بن مریم بود.» و برخی دیگر از مسیحیان سخن از «تأثیر پذیری شدید از مقام و عظمت و تحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی و درک احساس عطیه و موهبت الهی در اولین دیدار با ایشان» به میان آوردهاند.
«روبین وود زورث»، نویسندهی مسیحی کتاب «امام و انقلاب اسلامی» در تشریح جریان ملاقات خود با امام خمینی در جماران مینویسد: «زمانی که امام خمینی از در وارد میشد احساس کردم که از لابه لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوه ای، عمامه مشکی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت، طوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شدهایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است. آری او بارقهای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود. او تمام معیارهایی را که گمان میکردم میتوانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری کنند، در هم شکست. او با حضور خود آن قدر در ما تـأثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است. زمانی که بر روی صندلی خود نشست، احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع میشود، نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه میکردی در مییافتی که نوعی آرامش مطلق در درون آن نهفته است. چرا که امام خمینی بسیار جدی و استوار و مسلط بود. در عین حال او را آن چنان ساکت و آرام مییافتی که گویی نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یک باره برچید. حال آیا چنین شخصیتی میتواند یک فرد عادی باشد؟ من تاکنون هیچ یک از مردان بزرگ را برتر از این مرد و یا نظیر او ندیدهام. کمترین چیزی که میتوانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است».
نگاه عمیق به روح ملکوتی و افکار بلند و ویژگیهای منحصر به فرد روحی و معنوی و آثار و برکات فراوان حیات طیبه امام موجب شد تا ناظران بیرونی از دیگر ادیان، در مورد ایشان بگویند که «صدای امام خمینی، برای مردم ایران حکم صدای خدا را داشت». در نظر میلیونها انسان موحد «او دست خدا بر روی زمین» و «هدیه آسمانی و ملکوتی برای خاکیان» بود. شخصیت امام خمینی، تا آنجا موجب برانگیختن تحسین جهان مسیحیت شد که برخی از کارگزاران آمریکا نیز با تسلیم در برابر عظمت امام خمینی در اعتراف به آن اظهار داشتند: «تردیدی نمیباشد که ایشان یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. کمتر کسی تا امروز میتوان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند آنچه که نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد و توجه قدرتهای بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد». یا استاد دانشگاه امریکن واشنگتن دی سی، با بیان بخشی از تأثیرات شگرف حضرت امام در جهان معاصر اظهار میدارد: «به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام خمینی جهان را به لرزه در نیاورد. حضرت امام خمینی پس از جنگ جهانی اولین شخصیتی بودند که به صورت جهانی طلسم سکوت را در مقابل طاغوت و ظلم شکستند. اگر این طلسم نشکسته بود امروز شوروی زنده بود».
تایمز لندن، در توصیف امام خمینی مینویسد: «امام خمینی مردی بود که تودهها را با کلام خود مسحور میکرد. وی به زبان مردم عادی سخن میگفت و به طرفداران فقیر و محروم خود اعتماد به نفس میبخشید. این احساس آنها را قادر ساخت تا هر کسی را که سر راهشان باشد از بین ببرند». پرفسور کیلبس، فیلسوف برجسته اسپانیایی است که با اشاره به حیات مجدد دین در صحنه زندگی بشر، در وصف جایگاه حضرت امام میگوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازه گرفتهاند، توجه به مذهب و اندیشههای مذهبی در دانشگاهها دیگر زشت و کم بها تلقی نمیشود. زیباییهای معنوی در زندگی روزمره مورد بازیابی قرار گرفته است، جهان برای نجات و زیبا کردن روابط اجتماعیاش به قدرت دین و جاذبههای معنوی گرایش شدید پیدا کرده است و این همه ناشی از دعوت نوینی بوده که امام خمینی با انقلاب دینیاش در عرصه افکار و ذهنیت جامعه جهانی آغاز کرد».
تأثیرات گستردهی روحیه و شخصیت حضرت امام بر حیات دینی و معنوی انسان معاصر غرب به حدی است که توجه تحلیلگران بینالمللی را در رسانهها به خود جلب نموده است. شبکه اول تلویزیونی بی بی سی انگلیس در یکی از قسمتهای مجموعه برنامه مستند خود به نام «قرن دوم» که به مناسبت نزدیک شدن قرن ۲۱ تهیه کرده بود، به بحث و بررسی پیرامون موضوع مورد اشاره پرداخته، میگوید: «آنچه در ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد، نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود، نقطه عطفی که از بازگشت میلیونها نفر در سراسر دنیا به اصول گرایی مذهبی خبر میدهد». به گفته این شبکه، «در سراسر جهان، پیروان دیگر ادیان، مانند مسیحیت، یهودیت، و هندو نیز به اصولگرایی مذهبی روی آوردند. حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود، روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است». دانیل پاپیس یک مسیحی معتقد و رئیس انجمن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، در کنفرانسی در استامبول ترکیه گفت: «باید اعتراف کنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم، ولی از این پس برای ما آمریکاییها ضروری است که زمینهای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم». اینها، نمونههایی بود از نوشتهها، جرعه ای بود از دریای ارادت ملت مسیح و ذرّه ای بود از مکاتبات آنها با حضرت امام.
پینوشت:
[1] .
صحیفه امام، ج 5، ص 542.
[2] . صحیفه امام، ج11، ص 406.
[3] . صحیفه امام، ج 5، ص 272.
[4] . صحیفه امام، ج 11، ص 375.