سنگسار در مسیحیت
کسانی که برخی از احکام دینی مثل «سنگسار» را زیر سؤال بردهاند، به خاطر این است که به عواقب خطرناک نبود اینگونه سختگیریها در دین، فکر نکرده و یا خود را به جای همسرِ مرد یا زنی که مرتکب آن عمل شنیع شدهاست، نگذاشتهاند و فقط با مغلطهگری به این احکام حمله کردهاند.
این مقاله به برخی از حکمتهای وجود این حکم اشاره کرده و در یایان هم به وجود حکم سنگسار در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان اشاره میکند.
به گزارش رهپویان هدایت به نقل از ادیان نت: یکی از احکام مسلم دین خدا، حکم سنگسار است که خداوند، این حکم را برای مردان یا زنان همسرداری که در مقابل چشم دیگران مرتکب عمل بسیار زشت و شنیعی میشوند، قرار داده است. مدرن شدن جامعه نمیتواند از زشتی این عمل شنیع بکاهد، برخلاف تصور عده ای که گمان میکنند با مدرن شدن جامعه، باید این حکم را برداشت و به مردان و زنان همسردار سخت نگرفت تا آزادانه بتوانند هر کاری را انجام دهند. در قرآن کریم، به این حکم تصریح نشده است ولی از مسلمات دینی است که در روایات و تاریخ به آن اشاره شده است. در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت نیز در جاهای متعددی به این حکم اشاره شده است. در کتاب مقدس، برای جرمهایی مثل قربانی فرزند برای بتها (ترجمه تفسیری کتاب مقدس، لاویان، 20: 2)، جادوگری (همان 20: 27)، کفرگویی (همان 24: 16)، حرمت شکنی روز شنبه (همان، اعداد، 15: 32-35)، بت پرستی (همان، تثنیه، 17: 2-5)، دعوت به بت پرستی (همان، 13: 6-10)، و ... حکم سنگسار آورده شده و در این کتابِ تحریف شده، حتی حیوانات هم شامل این حکم میشوند (همان، ترجمه قدیم، خروج، 21: 28.)
طبیعتا هر اجتماعی، هرچند بسیار کوچک مثل یک خانواده دونفری، برای رسیدن به اهداف خود نیازمند به رعایت یک سری قوانین و ضوابط هستند. بسیاری از مواقع، انجام این قوانین برایشان سخت و گاهی ناخوشایند است ولی هیچ چارهای جز پایبند بودن به آن قوانین ندارند.
خداوند نیز، که خود مالک تمام اجتماعات و قوانین است، بر اساس مصلحت و برای سالم ماندن و بقاء جامعه، یک سری قوانین را برای بندگان خود وضع کرده که با توجه به اهمیت موضوع، این احکام شدت و ضعف پیدا میکنند.
یکی از این احکام، حکم «سنگسار» است که در قبال یک گناه بسیار شنیع و زشت، و برای سالم ماندن جامعه از عواقب بسیار خطرناک آن، قرار داده شده است. در واقع، خداوند با وضع این حکم سنگین، خواهان عدم وقوع آن در جامعه، حتی برای یک مورد است؛ ولی متأسفانه برخی با عدم توجه به عواقب نبود این سختگیریها در احکام و مصلحتهای وجود آن، سعی میکنند با تحریف در جزئیات و شرایط اجرای این حکم، و همچنین تحریف تاریخ، به آن حمله کرده و برای آن، حکم جایگزین دیگری وضع کنند.
جالب اینجاست مدعیان حقوق بشر که خود، گاهی بدون دلیل، زندگی و جان هزاران زن و کودک را به خطر میاندازند، وقتی به حکم سنگسار که اجرای آن، سبب کم شدن جرم در جامعه و سلامت آن است میرسند، با مغلطه و فرافکنی، به آن حمله کرده و آن را برای سلامت اجتماع، خطر بزرگی تلقی میکنند.
از جمله کسانی که به این حکم الهی خدشه وارد میکنند و دین خدا را به خاطر وجود آن خشن جلوه میدهند، برخی از مسیحیانی هستند که از احکام کتاب مقدسِ خود بی اطلاع هستند.
در پاسخ باید گفت که اولا اگر قرار باشد هر کسی با عقل ناقص خود، قوانین یک جامعه را وضع کند و در این امر مهم، کاملا احساساتی عمل کند، باید منتظر رواج بسیاری از بیبند و باریها و جرمهای زشت و ناپسند و در نتیجه، به وجود آمدن یک جامعه پر از هرج و مرج بود. چرا که احساسات بشر، ممکن است کوچکترین مجازات را هم به نوعی خشونت به حساب بیاورد. این مطلب را باید به یاد داشت که همیشه موعظه و نصیحت، برای همه افراد جامعه، آن هم به مدت طولانی که تا پایان عمر، او را از ارتکاب جرم باز بدارد، کافی نیست و باید در کنار آن، جرایم سنگینی نیز در نظر گرفته شود. مخصوصا در کشورهای پرجمعیتی مثل چین، کافی است برای مدت کوتاهی قوانین و مجازات سخت را برداشته و به دیده تساهل به آن نگاه کنند و نتیجه آن را ببینند؛ حال چطور از خداوند و قانونگذار تمام جوامع بشری، توقع داریم که مجازاتهای سخت را از احکام و قوانین حذف کند!
به گفته بکاریا، فیلسوف معروف حقوق و جزا: «نه شیوایی بیان نه موعظهها نه حتی والاترین حقایق، هرگز مدتی طولانی برای مهار آتش شهوات که وسوسههای تند خواهشهای آنی به آن دامن میزند کافی نبوده است. میبایست با براهین محسوس و کافی، روح خودکامه هر انسانی که میکوشد قوانین جامعه را در تیرگی و آشفتگی گذشته فرو برد، از این کار منصرف کرد. این براهین محسوس همان کیفرها هستند که به زیان کسانی که قوانین را نقض میکنند مقرر شده است».[1]
ثانیا در کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، حکم سنگسار بسیار سختتر از اسلام بیان شده است، ضمن اینکه در قرآن کریم هیچ آیهای به طور صریح در مورد سنگسار وجود ندارد و فقط شأن نزول برخی از آیات در مورد سنگسار است.[2] ولی در عهد عتیق (کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان)، حتی برای پسر سرکشی که سخن پدر و مادرش را گوش نمیدهد، حکم سگنسار وضع شده است: «اگر کسی را پسری سرکش و فتنهانگیز باشد، که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد، و هر چند او را تأدیب نمایند ایشان را نشنود، پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشایخ شهرش به دروازۀ محلهاش بیاورند. و به مشایخ شهرش گویند: این پسر ما سرکش و فتنهانگیز است، سخن ما را نمیشنود و مسرف و میگسار است. پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار کنند تا بمیرد...»[3]
برخی از جرمهای دیگر مثل قربانی فرزند برای بتها،[4] جادوگری،[5] کفرگویی،[6] حرمت شکنی روز شنبه،[7] بت پرستی،[8] دعوت به بت پرستی،[9] و ... نیز در کتاب مقدس، مستوجب حکم سنگسار است. و در این کتابِ تحریف شده، حتی تصریح به سنگسار حیوانات نیز شده است: «و هرگاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد، گاو را البته سنگسار کنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.»[10]
ولی در اسلام، فقط برای یک گناه خاص، آن هم با شرایط متعددی که در این مختصر مجال بحث کردن از آن نیست، حکم سنگسار قرار داده شده است. شرایطی مثل شهادت چهار شاهد، که خود آن نیز دارای شروط زیادی است و با وجود آن شرایط، کمتر کسی را میتوان یافت که بتوان بدون وجود هیچ شک و شبههای، او را سنگسار کرد.
پینوشت:
[1] کدخدایی، محمدرضا، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، مجازاتهای اسلامی؛ چیستی و چرایی سنگسار، ص172.
[2] ر. ک: همان، ص 110.
[3] کتاب مقدس، ترجمه قدیم، عهد عتیق، تثنیه 21: 18-21.
[4] کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، لاویان، 20: 2.
[5] همان 20: 27.
[6] همان 24: 16.
[7] همان، اعداد، 15: 32-35.
[8] همان، تثنیه، 17: 2-5.
[9] همان، 13: 6-10.
[10] همان، ترجمه قدیم، خروج، 21: 28.