آشنایی با دالایی لاما؛ عارف سازمان سیا
از رهبر در تبعید تبت چه میدانید؟ آیا وی فردی مستقل است که سعی در ترویج صلح دارد؟ روابط وی و سازمانهای جاسوسی آمریکا تا چه حدی بودهاند؟
به گزارش رهپویان هدایت: معمولاً روزنامهنگاران غربی به ندرت دالایی لاما را به چالش میکشند. وی تصویری خندان و فعال از خود به نمایش گذارده است. برای آنهایی که تبسمی ملیح و عبارات قصار ظریف را جایگزینی برای پاسخهایی عینی برای سؤالات میدانند، اکثر مطالب منتشرشده توسط وی به مانند نسیمی ملایم است که هیچ نقدی را در مورد وی برنمیانگیزد؛ اما وی نه یک رهبر مذهبی حامی صلح بلکه مردی است که خواهان اعطای استقلال به میلیونها طرفدار خود است که هماکنون شهروند چین محسوب میشوند. وی در حال تبلیغ نوع جدیدی از عرفان بودائی است که حامیان زیادی نیز در میان اصحاب رسانههای غولآسای غربی یافته است؛ بنابراین چرا نباید وی را نیز به مانند یک رهبر سیاسی و همچنین یک مروج نوعی از ایدئولوژی جدید جهانی مورد نقد و بررسی قرار نداد. در گزارش حاضر سعی شده است تا برخی از حقایق مرتبط با دالایی لاما که در ورای عبای مقدسنمای وی پنهان شدهاند مورد ارزیابی قرار گیرند.
تنزین گیاتسو (Tenzin Gyatso)، چهاردهمین دالایی لامای تبت است. دالایی لاماها بانفوذترین چهره در دودمان گلوپا (Gelugpa) در میان بوداییهای تبتی هستند. دالایی در زبان مغولی به معنای اقیانوس است. لاما نیز یک کلمه سانسکریتی به معنای استاد مذهبی میباشد. بدین ترتیب دالایی لاما به معنای "استاد اقیانوسی"ٰ به معنای "استادی که از نظر معنوی به مانند اقیانوس عمیق است" میباشد. البته دالایی لامای چهاردهم توانسته است کنترل سایر دودمانها را به دست گیرد. وی در سال 1989 برنده جایزه صلح نوبل شد و تلاشهای زیادی در جهت جدایی تبت از چین انجام داده است. تبتیها بر اساس سنت خود بر این باور هستند که دالایی لاما تناسخ پیشینیان خود و مظهر "بودیستاوای مهربان" (Bodhisattva of Compassion) است.
تاریخچه
لهامو تاندوپ (Lhamo Thondup) پنجمین فرزند یک خانواده روستایی 16 فرزندی بود که در 6 جولای 1935 در تاکستر (Takster) واقع در بخش شرقی تبت از مادر زاده شد. مقامات رسمی و مذهبی پس از چندین ماه جستجو و بر اساس نشانههایی (به مانند خواب یکی از مقامات، داستان چرخیدن سر مومیایی دالایی لامای سیزدهم به سوی مکان زندگی وی و نیز چندین آزمایش) اعلام نمودند که روح دالایی لامای سیزدهم در لهاموی دو ساله حلول کرده است. پس از این واقعه بود که نام وی به تنزین گیاتسو تغییر کرد. تنزین آموزشهای مذهبی خود را از سن شش سالگی آغاز نمود. وی در 11 سالگی با یک کوهنورد اتریشی به نام "هاینریش هارر" (Heinrich Harrer) آشنا شد که تبدیل به معلم وی در مورد جهان خارج از تبت و معبد شد. این دو تا سال 2006 و مرگ هارر با یکدیگر دوست بودند.
در سال 1950 و در سن پانزده سالگی، تنزین به قدرت سیاسی خود به عنوان دالایی لاما به صورت کامل دست یافت با این حال حکومت وی دیری نپایید. در اکتبر همان سال ارتش جمهوری خلق چین به تبت حمله کرده و آنجا را تسخیر نمودند. در سال 1954، دالایی لاما برای انجام مذاکرات صلح با مائو عازم پکن شد با این حال افزایش درگیریها باعث قیام مردم تبت در سال 1959 گردید.[1] متعاقب این امر و انتشار ادعاهایی مبنی بر طرح ترور دالایی لاما توسط دولت چین، وی به همراه چندین هزار نفر از طرفداران خود و نیز تعدادی از جاسوسان سیا عازم داراماسالای هند شده و در آنجا دولت در تبعید تبت را با حدود 80/000 نفر از طرفداران خود تأسیس نمود.[2] متعاقب این امر دولت چین وی را متهم به تجزیهطلبی نمود. وی از آن زمان تاکنون تبدیل به یک چهره مشهور و نمایشی شده است که به مانند یک استاد و مرشد صلحطلبی و گاندی عصر جدید در تلاش برای آزادی مردم خویش از طرق صلحطلبانه و بهاصطلاح مدنی است. اما آنچه که در رسانههای غربی مورد اشاره قرار نمیگیرند ارتباطات گسترده وی با شبهنظامیان جداییطلب تبت طی دهههای گذشته و همچنین پیوند نزدیکاو با سازمان جاسوسی سیا است.
نقش سازمان سیا در ورای قبای مقدس دالایی لاما
از میان دروغهای زیادی که در مورد دالایی لاما گفته میشود، مهمترین آنها ادعای صلحطلب بودن وی است. واقعیت این است که از اواسط دهه 1950 تا اواسط دهه 1970 یک جنبش مسلحانه تبتی وجود داشت که توسط سازمان سیا موردحمایت قرار میگرفت.
بر اساس یکی از اسناد وزارت امور خارجه به تاریخ 9 ژانویه 1964، دولت آمریکا حمایتهای مالی گستردهای را به شبهنظامیان و همچنین شخص دالایی لاما اختصاص میدهد. در این سند میخوانیم:
"برنامه "فعالیت تبت" سازمان سیا شامل اقدامات سیاسی، تبلیغات و اقدامات شبهنظامی [...] میشود. هزینه "برنامه تبت " در سال مالی 1964 را با ارقام تقریبی به شرح زیر میتوان بیان نمود:
حمایت از 2100 شبهنظامی تبتی مستقر در نپال – 500/000 دلار
کمک هزینه به دالایی لاما – 180/000 دلار
[یک خط از سند از طبقهبندی خارج نشده است] (هزینههای تجهیزات، حمل و نقل، نصب، اجرا و آموزش) – 225/000 دلار
هزینههای اداره اردوگاه آموزشی مخفی در کولورادو – 400/000 دلار
خانههای تبت در نیویورک، ژنو و [کمتر از یک خط از سند از طبقهبندی خارج نشده است] (1 الی 2 سال) – 75/000 دلار
حمل و نقل هوایی نیروهای تبتی آموزش دیده از کلورادو به هندوستان – 185/000
هزینههای متفرقه (هزینههای اجرایی [کمتر از یک خط سند از طبقهبندی خارج نشده است] تجهیزات و تدارکات برای گروههای شناسایی...) – 125/000 دلار
برنامه آموزشی برای 20 نفر از افسران رده پایین تبتی – 45/000 دلار
مجموع – 1/735/000 دلار "
مأمورین سیا فراری دهندگان دالایی لاما به هند
سازمان سیا علاوه بر کمکهای آموزشی و نقدی به شبهنظامیان طرفدار دالایی لاما در برنامه فرار وی از تبت نیز نقش داشت. بنا بر اسناد سازمان سیا که اخیراً منتشرشدهاند، نیروهای آموزش دیده توسط سیا که دالایی لاما را همراهی میکردند بهصورت مستقیم با مأمورین سیا در ارتباط بودند. در پیام زیر همراهان دالایی لاما درخواست دریافت سلاح میکنند.
البته پس از استقرار دالایی لاما در هندوستان و طی جنگ ویتنام دولت آمریکا تصمیم گرفت که دالایی لاما را به ویتنام منتقل نماید تا وی در آنجا با تأثیری که بر جامعه بودائی آن کشور دارد بتواند آمریکا را در پیشبرد برنامههایش یاری رساند. وی البته به ویتنام نرفت و بجای آن در نوامبر 1957 به ژاپن و تایلند مسافرت نمود. این سفرها اولین بازدیدهای خارجی دالای لاما پس از ترک تبت در سال 1959 بود.
دالایی لاما در اسرائیل
دالایی لاما در سال 2009 میلادی، قبل از دیدار با اولمرت به یک مراسم عبادی دعوت شد که در این مراسم شرکت کرد. به گفته حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد کتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، اگر کسی با کلاه خاخامی در مقابل دیوار "توبه یا ندبه" در اورشلیم، پایتخت فلسطین اشغالی تعظیم کند، این عمل بدین معنا است که وی رسماً اعلام کرده عضوی از جامعه صهیونیزم جهانی است.
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: دالایی لاما بعد از تعظیم در مقابل دیوار ندبه به دیدار اولمرت رفت و اولمرت ده هزار دلار با عنوان کمک به خیرین به وی عطا کرد. همچنین شخصیتهای صاحب مقام اسرائیل چندین لوح تقدیر به وی دادند.
نظرات پلورالیستی دالایی لاما در مورد همجنسبازان
در نظر وی روابط جنسی از راههای غیرمعمول (شامل همجنسبازی) در آیین سنتی بودا و برای بودائیها پذیرفته شده نیست؛ اما وی در ادامه بدین مورد اشاره میکند که هماکنون در دوران مدرن تمام این نوع رفتارها رواج دارند، رفتارهای جنسی که به دیگران آسیب نمیرسانند باید موردپذیرش قرار گیرند و جامعه باید از یک دیدگاه سکولار به زنان و مردان همجنسباز نگریسته، به آنها احترام گذارده و ایشان را در خود بپذیرد. در مصاحبه با مجله آوت در سال ۱۹۹۴، دالایی لاما توضیح داد: "اگر کسی پیش من بیاید و بپرسد که آیا همجنسبازی درست است یا نه، من خواهم پرسید: نظر شریک زندگی شما چیست؟ اگر شما هر دو توافق دارید، آن زمان فکر میکنم بتوان گفت که رابطه دو مرد یا دو زن با یکدیگر در صورت رضایت هردوی آنها در صورتی که هیچ ضرری به دیگران نرسانندمسالهای نیست."
بااینحال، در سال ۱۹۹۶ در کتاب خود بنام "فراتر از تعصب"، او صریحاً میگوید،" همجنسگرایی، چه بین مردان و یا بین زنان، به خودی خود نادرست نیست، چیزی که نادرست است استفاده از عضو نامناسب برای برقراری رابطه میباشد.[8] وی در سال ۱۹۹۷ توضیح داد که اساس این آموزشها نامعلوم است و تصدیق نمود که احتمال دارد برخی از این آموزهها مختص گروهی از مردم بافرهنگ و تاریخی خاص باشد، وی در همین حال موضع تاریخی بودیسم سنتی را (که در تضاد با آراء شخصی وی بودند) چنین توضیح داد که بودیسم همجنسبازی و روابط جنسی با جنس مخالف از طرق غیرمعمول را نفی میکند. از نقطه نظر یک بودائی، همجنسبازی یک رفتار جنسی تحریف شده است." بااینوجود، وی اعلام نمود که بودیسم دعوت به احترام، مهربانی و رفتار برابر در قبال همه، شامل همجنسبازها میکند.
بودایی از شرق و معنویت نوظهور غربی
از دیدگاه علمای ادیان ابراهیمی نیز نمیتوان آیین بودا را "دین" نامید؛ زیرا این آیین، مبدأ اعلی و وجود امور ماوراء الطبیعی و غیرمادی را برنمیتابد و ماده را تنها موجود ازلی و ابدی میشمارد که خالقی نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنی بودا از دین، مفهومی کاملاً اخلاقی است. او در همهچیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینی یا پرستش مابعدالطبیعه یا خداشناسی..." بیاعتناست. در هر حال، در گزارش حاضر سعی نداریم تا به بررسی و نفد آئین بودا بپردازیم اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که بدانیم دالایی لاما هم به عنوان یکی از پیروان بودیسم و هم با توجه به آنچه در مورد خود در کاتبش نوشته است اعتقادی به وجود خدا ندارد. در حقیقت مجموعه اعتقادات وی را میتوان نوعی آئین زمینی برای زندگی نامید که هدف اعلی آن دستیابی به خوشید زندگی است. در زیر به بخشی از دیدگاههای وی در مورد هدف از زندگی اشاره میشود. هدف از زندگی جستوجوی خوشبختی است بدون اینکه دین داشته باشی یا نداشته باشی.
از دالایی لاما، میپرسند بزرگترین آرزوی شما چیست؟ پاسخ میدهد، خوراکی خوب و خوابی خوش. این سخن او برای این است که آرامش و شادی در بی آرزویی است؛ و بیآبرویی او به از دست دادن همت بلند منجر شده است و نتوانسته وارستگی را با بلند همتی جمع کند. بهراستی اگر گوهرهای گرانبهای معنوی بشر اینطور تباه شود و در بین مردم اینگونه مسخ شده جا بیفتد، چگونه میتوان دوباره آنها را به انسان بازگرداند. دالایی لاما میگوید ممکن است کسی با اعتقاد به خدا به آرامش برسد و دیگری با انکار خدا هرکدام باید داروی موردنیاز خود را انتخاب کنند.
باید به این واقعیت اشاره نمود که حمایت سازمان سیا و بهطورکلی صاحبان جهانی زر و زور از دالایی لاما هم به منظور مواجه ساختن چین با چالشی درونی و هم ترویج نوعی از عرفان انسانمدارانه است که در آن نیل به نوعی سرخوشی مادی در رأس اعتقادات فرد قرار میگیرد. اگرچه که دولتها و نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غربی به طور مداوم بر جدایی دین از سیاست تأکید کردهاند اما هماکنون خود به حمایت از استقرار نظامی به رهبری یک راهب در کشوری که قرار است از چین جدا شود میپردازند. امروزه جهان سرمایهداری به حمایت از مارکسیستی (دالایی لاما خود را یک مارکسیست میخواند) میپردازد که در حال مبارزه با حاکمیت یک کشور کمونیست است. دالایی لاما درست به مانند یکی از ستارگان هالیوود در رسانههای غربی مورد تمجید و ستایش قرار میگیرد. هماکنون دنیای غرب پس از سالها مبارزه با حاکمیت دینی، در عصر برگشت بهسوی ایمان، پرچم ترویج معنویت مورد نظر خود را برافراشته ودست به تولید، صدور و تشویق گرایش جوانان به عرفانهای کاذب و وارداتی میپردازد که عرفان و آئین دالایی لاما یکی از آنها است، عرفانی که در آن متعلقات فرهنگی نظام چند صدساله سرمایهداری یعنی سعی در کسب لذت و خوشی بیشتر در جامهای جدید به مصرفکنندگان القاء میگردد./ پایگاه هادی