در آغوش مسیح، در خدمت تبشیر/ نقد و بررسی کتاب «در آغوش نور4»، اثر جین ایدی - بخش اول
انجمن رهپویان هدایت: تا به امروز در جهان ماشینی و سرخورده معنوی از ایدئولوژی لیبرالیستی و سکولاریستی حاکم در غرب، افراد و جریانهای زیادی برخاسته و کوشیدهاند تا به نوعی بر زخمهای معنوی روح بشری و آنچه «مرگ معنویت در هزاره سوم» خوانده میشود، مرهمی هر چند موقتی و سطحی نهند. غافل از اینکه اینها حکم نوشدار بعد از مرگ سهراب داشته و این خانه از پای بست ویران است. با این وجود، در کشاکش نبرد درونی انسان گم کرده ره و معنویت خواه امروزی، همین مرهمها نیز برای فرونشاندن موقتی عطش و دستیابی به آرامش حتی ظاهری با استقبال مواجه شده و خواهان زیادی پیدا میکند.
اشکال بروز متفاوت است؛ از سخنرانی گرفته تا نگارش کتاب، ساخت فیلم و .... نقطه مشترک اما تمرکز بر معنویت گرایی و امور ماورایی به عنوان اساسیترین نیاز بشر ماشین زده است. شاید این دست جریانهای به ظاهر معنوی و ماورایی برای چنین بشری ( با آن زخمهای عمیق بر روح و جان) کارساز بوده با نشان دادن روزنهای از معنویت و امور غیر مادی، قدری از رنج هایش بکاهد اما به راستی جریانهای مزبور در جامعه اسلامی و میان مسلمانان با فرهنگ به غایت غنی اسلامی (از منظر مادی و معنوی) چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ روی سؤال ما با انتشاراتی است که با چاپ کتب مربوط به جریان های اخیر- خواسته یا ناخواسته- وصلهای نچسب را در جامعه مطرح ساخته و چه بسا در پراکندن برخی مبانی فکری انحرافی و برآمده از فرهنگ سکولار غربی همت میگمارند.
تاکنون مصادیق زیادی از این مسئله را در جامعه شاهد بودهایم، از کتب با مضمون «روان شناسی مثبت» گرفته تا برخی معنویتهای کاذب. در اینجا برای درک ملموس تر این پدیده، نظر مخاطبان محترم را به بررسی و نقد یکی از کتابهای چاپ شده با موضوع- به ظاهر- ماورا و در واقع نوعی تبلیغ و اشاعه باورهای مسیحی و مبانی فکری جریان تبشیری جلب مینماییم؛ کتاب «درآغوش نور 4»، از سری کتب چاپ شده با همین عنوان (در آغوش نور 1 الی 4)، تألیف نویسنده امریکایی «بتی جین ایدی»
زنی دورگه با ادعای کشف و شهود
پیش از نقد محتوایی، نظری میافکنیم بر احوالات نویسنده کتاب که روشنگر بسیاری از مسائل بوده و به درک بهتر برخی جهت گیریهای کتاب مدد خواهد رساند. «بتی جین ایدی» Eadie (Jean) Betty در سال 1942 از پدری اسکاتلندی – ایرلندی و مادری سرخ پوست متولد شد. در دوران کودکی به همراه شش برادر و خواهرهایش به مدرسه شبانه روزی کاتولیک ها فرستاده شد که به گفته خودش به سبب سختگیری راهبان و اهانتشان به سرخ پوستها، تصویری ناخوشایند از مذهب و خداوند را در درونش برجای گذاشت. مدتی بعد به مدرسه کارآموزی سرخ پوستان برینارد فرستاده شد.
ایدی، مدعی است دوبار (یکبار در کودکی و بار دیگر در 31 سالگی) به واسطه بیماری، تجربه مرگ را از سر گذرانده و دوباره به زندگی بازگشته که تجربه دوم، بهانهای میشود برای نگارش مجموعه کتاب هایی با عنوان «در آغوش نور» که درآنها به شرح آنچه تجربه مرگ و معجزه ملاقات با مسیح میخواند- از رهگذر داستان پردازی و ساختار رمانگونه- پرداخته است.
جین ایدی، پس از نگارش نخستین جلد کتاب مزبور و استقبال مخاطبان و شهرت، مجموعه سخنرانیهایی نیز در برنامه خود قرار داده و در کنار آن کار نگارش کتاب را ادامه میدهد. به گونهای که تا به امروز چهار جلد از کتب مورد اشاره، تألیف وچاپ شده است.
برخی سوابق خانوادگی و رشد و نمو در مدرسه مذهبی شبانه روزی و به غایت سختگیر کاتولیک، همچنین علایق وی به برخی مبانی فکری و آیینی سرخ پوستها (به واسطه مادری سرخ پوست) در گرایشها و جهتگیریهای وی در نگارش این مجموعه کتب تأثیرگذار است که در ادامه به صورت جزئیتر مورد اشاره قرار خواهد گرفت. ردپای این تأثیرات را میتوان حتی در ظاهر امور نیز مشاهده نمود که با لباس و آرایشی شبیه به سرخ پوست ها حاضر شده و در تألیفاتش نیز به خواب و رؤیابینی (مورد تأکید مرامهای سرخ پوستی) اهمیت زیادی می دهد.
یک نکته مهم در خصوص این زن، ادعایش در مورد تجربه مرگ و از آن مهمتر، ملاقات با مسیح است که دستمایه ادعاهای بعدیاش میشود؛ یعنی برگزیده خدا (از دیدگاه وی، مسیح) بودن، مأموریت الهی داشتن، کشف و شهود الهی، واسطه شفادهی بودن و در نهایت، هم راستا قرار دادن آثارش با کتب آسمانی.(1)
در آغوش مسیح!
آنچه در نخستین نگاه به کتاب در نظر میآید، محوریت «مسیح و مبانی اعتقادی مسیحیت» و تأکید بر انجیل و آموزههای آن به شکل مستقیم و غیر مستقیم است که با توجه به مسیحی بودن نویسنده و ادعاهایش بر ملاقات و در آغوش کشیدن مسیح، قابل درک می باشد. هر چند نویسنده در جاهای مختلف بر این امر تأکید میورزد که کتاب، جنبهای فرامذهبی و دینی داشته و همه افراد انسانی، فارغ از اعتقادات و دین و آیینشان میتوانند از ان بهره برند، اما به صورت ضمنی همواره بر برتری جایگاه مسیح و جنبه نجات دهنده بودنش اصرار دارد، به طوری که حتی با اشاره به دریافت نامههایی از پیروان ادیان مختلف و درخواستشان برای کمک، بر این امر اذعان و اعتراف داشته است.
محوریت مسیح و اشاعه آموزههای مسیحیت، به قدری در کتاب بارز است که در جای جای آن، جملاتی از اناجیل مطرح شده و برخی آموزههای اصلی تبشیری مانند «تأکید بر عشق و محبت» و «خدمت»، آشکارا مورد اشاره قرار گرفته است.
برای مثال، در فصلی با عنوان «در جستجوی معنا» مینویسد: «پیامبران، به ویژه مسیح با نمونه عشقی که از خود ابراز داشتهاند، همواره راه بازگشت ما را به سوی نور و حقیقت الهی نشان دادهاند» یا آنجا که میگوید: «در کتاب مقدس، نمونه بارزی از این امر [همدلی معنوی] در انجیل لوقا وجود دارد. آن هنگام که روح یحیای تعمید دهنده که هنوز در بطن مادرش الیزابت به سر می برد، با روح عیسی که نیز در بطن مادرش حضرت مریم عذرا حضور دارد، ناگهان از شدت شادمانی به لرزه افتاد.... و الیزابت نیز سرشار از روحالقدس شد....( لوقا/ باب نخست/ آیات 45-39)»(2)
همچنین به طور متوسط، لغات «عشق» و «محبت»- اگر نه همه در صفحات- دست کم در بیشتر صفحهها به طور متوسط بین چهار تا پنج بار مورد تأکید قرار گرفته که تداعی کننده آموزه های مسیحیت تبشیری است. همین طور است، اشاره و توصیه به خدمت و مأموریت انسان در این زمینه.
«میدانم هنوز کل مأموریتم در زمین به پایان نرسیده است. حضرت مسیح به من وعده فرموده که آن هنگام که مأموریتم در زمین به پایان رسد، مرا به نزد خویش فرا خواهد خواند.»(3)
«...کمی بعد، حضرت مسیح دست مرا در دست گرفت و اعلام فرمود که دیگر وقت بازگشتن من است.» «خدای مهربان با آن ریش سفید درخشانی که من نیز دیده بودم، در عالم دیگر، منتظر ایستاده بود تا هنگامی که دخترم آغوش مرا ترک کرد، او را درآغوش خود پذیرا شود».(4)
«مشاهده میکردم که ...کالبد کوچکم در آن تخت بزرگ، نحیف است... آنگاه ناگهان... خود را در آغوش مردی بی اندازه مهربان و دوست داشتنی یافتم... او ریشی سپید داشت که .... با نوری عجیب و درخشان و زنده، براق و نورانی مینمود!....اینک با اطمینان کامل میدانم که او خدای مهربان عالم هستی بوده است.(5)
«من باور آوردم که از سوی حضرت مسیح پذیرفته شدهام».(6)
ادامه دارد...
1- وی در صفحه 203 کتاب درآغوش نور 4 می نویسد: «بسیاری ... هنگام مطالعه کتاب مقدس یا انواع آثار الهام بخش، این آوای درونی را میشوند.... برخی برایم نامه نوشته اند که در مدتی که مشغول خواندن «در آغوش نور» یا «بیداری معنوی» بوده اند این ندای درونی را تجربه کرده اند.»
2 - ایدی، بتی جین، در آغوش نور،جلد 4،ترجمه فریده مهدوی دامغانی،تهران:ن شر تیر، چ اول،1383، صص80-79.
3 - همان، صص 40-39.
4 - همان ، صص 113و140
5- همان ،صص 122-121
6 - همان، ص164.