اظهارات یوسف مردانی درباره ساحت نورانی قرآن کریم
انجمن رهپویان هدایت: یوسف مردانی بهعنوان شیخالمشایخ کرج و کسی که چهار قطب سلسله فرقه سلطان علیشاهی را درک کرده است دیدگاه خاصی نسبت به ساحت نورانی قرآن کریم دارد و در گفته های وی این موارد مشاهد می شود :
دین به کتاب مربوط نیست، اگر به کتاب مربوط بود حضرت آدم یک کتاب داشت یا انبیا یک کتاب داشتند. میگویند پیغمبر ما قرآن داشت، قرآن کتاب نیست که تو نوشتی آقا، قرآن کتابی است که در سینه پیغمبر نازلشده و احتیاج به نوشتن نبوده است، در زمان عثمان نوشتند. از سینه پیغمبر به سینه علی منتقل شد از سینه علی به سینه حسن از سینه حسن به سینه حسین همینطور ادامه دارد.
این درحالی است که قرآن کریم لفظ کتاب را برای خود به کار برده است و می فرماید: قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ(قطعا براى شما از جانب خدا روشنایى و کتابى روشنگر آمده است)
این رویکرد صوفیه نسبت به علم و دانش های الهی مکتوب بیشینه تاریخی زیادی دارد تا جایی که برخی از بزرگان متصوفه با صراحت تمام منکر فضیلت علم و دانش بوده اند.
یوسف مردانی در ادامه گفت: قرآن ناطق است احتیاج به نوشتن نبود. تورات را ۲۰۰ سال بعد از موسی نوشتند انجیل را ۱۵۰ سال بعد از عیسی نوشتند قرآن را ۲۵ سال بعد از پیغمبر اکرم لازم نبود نوشتند چرا خودشان ننوشتند بنویسند! هر کس دین بخواهد برود دنبال دین بگردد، از خدا بخواهد دین مال خداست. خدا باید مأمور خودش را نشان دهد نه اینکه من برم هر کس را که بخواهم انتخاب کنم.
بر محققان علوم اسلامی واضح است که اظهارات فوق فاقد هرگونه پیشینه دینی و اسلامی می باشد چراکه کتبی مانند تورات و انجیل اگرچه اکنون دستخوش تحریف های اساسی شده اند اما اصل آن کتب، الهی بوده و مکتوب شدن آن ها نیز به واسطه انبیا انجام شده است. وقتی منابع مکتوب معارف الهی از بین برود به چه واسطه ای می توان آموزش و علم آموزی نمود. با این وصف باید تمام دانشگاه ها و مراکز علمی تعطیل شوند تا خانقاه ها مرکزیت پیدا کنند.
نکته بسیار جالب اینجاست که بسیاری از مشایخ و اقطاب نعمت اللهی گنابادی دارای آثار مکتوب و نوشته های عرفانی بوده اند که با این وصف خرده گیری بر نوشتن کتاب متوجه آنها نیز خواهد شد.
وقتی علم و دانش مورد غفلت و دشمنی واقع گردد، نظرات غیر منطقی قوت پیدا می کنند. مثلاً نورعلی تابنده قطب این فرقه در تفسیری عجیب، پریدن از روی آتش در چهارشنبهسوری را مستند به آیات قرآن عنوان کرد. درنتیجه باید گفت آیا صوفیان و مشایخ آنها واقعاً با تفسیر و قواعد آن آشنایی دارند و یا به دلیل عدم آشنایی با قرآن کریم دچار چنین اشتباهات اساسی شده اند؟