صوفیه از دیدگاه فیض کاشانی (قدس سره)
رهپویان هدایت: برای مبارزه با فرقه های منحرف صوفیه در جوامع اسلامی ، علمای بزرگ اسلام با نگارش آثار ارزشمند شان ، پرده از چهره منافقانه این فرقه ها برداشته و با روشنگری های مبنایی ، انحرافات و جعلیات متصوفه را در مقابل مسلمانان برجسته و نمایان کردند.
مرحوم فیض کاشانی از جمله دانشمندانی بود که در زمان حیاتش به مقابله علمی با انحرافات صوفیه قیام نمود و آثار ارزنده ای را در این زمینه از خود به جا گذاشت.
جالب است که بزرگان صوفیه سعی دارند تا ملا محسن فیض را درویش معرفی کنند و از این رو درصدد کتمان و یا بی اهمیت جلوه دادن آثار وی می باشند. نوشته ها و مشی این محدث عظیم الشان نشان می دهد از اساس تابع فرمایشات اهل بیت علیهم السلام بوده و با جمیع انحرافات صوفیه سازگاری نداشته است.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب الحقایق فرقه های صوفیه را اینگونه معرفی می کند:
[صوفیان] مردمی هستند که خود را اهل ذکر نامیده و دم از تصوف می زنند و ادعا می کنند که ما در اعمال و افعال خودنمایی نمی کنیم و بار گردن دیگران نمی شویم، لباسهای مندرس می پوشند و گِرد یکدیگر می نشینند و ذکر هایی از خود اختراع می نمایند، اشعاری را با لحن خوش می خوانند و تهلیل (لا اله الاّ الله) را به زبان بلند می گویند و از علم و معرفت اطّلاعی ندارند و مثل بعضی حیوانات فریاد زده و می رقصند و کف می زنند.
اینها دسته ای هستند که در دریاهای فتنه و فساد شناورند و بدعت می گزارند و به سنّت های نبوی توجّهی ندارند و صداها را به یا هو و امثال آن بلند می کنند و صیحه های ناهنجار و نامناسب می کشند.
دسته دیگر از آنها ادعا می کنند که به ذات مقدّس الهی معرفت پیدا کرده و معبود خود را مشاهده نموده اند و از مقام محمود تجاوز نموده و به ملازمت عین شهود موفق گردیده اند، البته آنچه را که می گویند جز حرف بیش نیست و این دسته هنگامی که لبا عوام مردم رو برو می شوند، گفتار بی سر و پایی به هم می بافند و آنان را بدین وسیله فریب می دهند و چنان لاف می زنند که گویا به آنان وحی می شود و از آسمان خبر میدهند، به مردم و علماء، به چشم حقارت می نگرند و درباره مردم عادی می گویند : اینان رنجدیدگان و از همه جا مانده اند و در حق علماء معتقدند که آنها از خدا و پیشگاه خدا رانده شده اند.
کراماتی برای خود قائل هستند که هیچ پیامبری آنها را ادّعا نکرده است، با آنکه ایشان نه دانش کاملی دارند و نه عمل قابلی، و مردم نادان هم از هر گوشه و کنار که به حج کردگار می روند به گرد آنان جمع می شوند و گوش به سخنان آنان می دهند و گاهی در برابر آنها سر به سجده می گذارند و آنان را چون معبودی فرض می کنند، دست آنان را می بوسند و بالاخره از دست بوسی، میل به پابوسی می کنند، اینجاست که معبودان بی اعتبار، بنده حمار را در انجام هر گونه عمل شهوترانی رخصت می دهند و باب شبهات را به روی انان می گشایند، جون چارپایان می خورند و باکی ندارند از حلال باشد یا حرام.
از کارکرد یک مرید نادان، سو ء استفاده می کنند و دین آن بینوا را هم نابود می سازند، این بیچارگیها را در دنیا تحمّل می کنند و فردا هم وبال آنها خواه ناخواه گردن می گیرند و با بینوایانی که از همه جا بی خبرند و به آنها متشبّث شده اند را تحمّل می کنند و چقدر بیچارگی است سرانجام آنان.