هتاکی حربه تاریخی بهائیان برای فرار از پاسخ گویی
رهپویان هدایت: عملکرد مهره های فرقه ضاله بهائیت نشان می دهد که آنان در مواجهه با سوالات از ظرفیت بسیار پایینی برخوردار هستند و با کوچکترین طرح بحثی برآشفته می گردند. در واقع بهائیان به دلیل نقص و ضعف شدید در باورهای فرقه ای دچار چنین رفتارهایی شده اند چراکه برای نمونه مشخص نیست بها، سرکرده این فرقه ضاله دقیقا چه عنوانی را دارا می باشد. بها در نوشته هایش خود را خدا، رب، پیامبر و حتی غلام معرفی کرده که با این وصف مشخص است بهائیان با ابهام شدیدی در مسئله باورها مواجه شده اند. پرسش و کنکاش در این امر که در نهایت بها مدعی چه بوده پوچی بافته های سرکردگان این فرقه ضاله را نشان می دهد و عصبانیت و تندخویی بهائیان نیز به هنگام طرح این مباحث به همین علت باز می گردد.
جالب است که خود بها نیز به هنگام مواجهه با پرسش ها، مشوش گشته و با تندی به سوال کننده پاسخ می داد و به جای جواب، به فحاشی و تکفیرگری روی می آورد. روزی فردی از بها پرسید بهشت کجاست؟ وی با ناراحتی و عصبانیت جواب داد: «قال این الجنه و النار قل الاولی لقایی و الاخری نفسک ایها المشرک المرتاب گفت بهشت و دوزخ کجا است به او بگو بهشت لقا و دیدار من و جهنم وجود تو است ای مشرک و شکاک»(26 تاریخ صدور الصدور.)
این است ادب خدای خودخوانده بهائیان که به هنگام سوال از در مخاصمه وارد می شود و با تکفیرگری در صدد فراز از جواب برمی آید. این رویه باطل امروزه توسط تشکیلات و مهره های این فرقه ضاله دنبال می گردد و با طرح کوچکترین انتقادی به بدترین نحو ممکن واکنش نشان می دهند. اگر فردی از یک مهره بهائی درباره عقائد وی سوال کند و پس از آن به مهره ای دیگر از اعضای این فرقه رجوع کند و سوال هایی که از نفر اول پرسیده را از وی نیز بپرسد، خواهد دید که اختلاف پاسخ ها چقدر زیاد است و در حقیقت برای خود آن ها هم مبهم است که به چه چیزی باور دارند.
نکته قابل توجه اینجاست تنها چیزی که هیچیک از بهائیان درباره آن اختلاف و ابهامی ندارد تبعیت محض از تشکیلات اداری جاسوسی این فرقه ضاله می باشد. با این وصف مشخص است که اصل و جوهر این فرقه ضاله بر جاسوسی بنا شده و از این رو باور به ادعاهای موهوم و مبهم سرکردگان فرقه نیز برای تشکیلات از اهمیت چندانی برخوردار نیست.