فهم سیره رسول مهربانی ها کار تبشیری ها نیست
رهپویان هدایت: رسانه ها و سران مسیحی صهیونیستی یکی از پرتکرارترین شبهاتی را که درباره اسلام و شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مطرح می کنند نگاه محبت آمیز مسیحیت به انسان و از طرفی نگاه خشن اسلام به انسان است.
بعضى آیین ها مانند مسیحیت تبشیری تنها چیزى را که در مواجهه با انسانها اخلاقى مى شمارند دعوتهاى مسالمت آمیز است - البته نیاز به توضیح نیست که این توصیه ها و دعوت ها برای دیگران است و خود راه دیگری را پیش گرفته و عمده جنگ افروزی های سالیان اخیر توسط مسیحیت تبشیری و صهیونیست به وقوع پیوسته است و تاریخ گواه صدها سال جنگ های خشن صلیبی است.
آنها برای توجیه از کتاب مقدس هم بهره میگیرند و میگویند در توصیه های کتاب مقدس دستور این است که اگر به گونه راستت سیلى زدند گونه چپت را پیش آر و اگر جُبّهات را ربودند کلاهت را هم تسلیم کن. استاد شهید مطهری بدون اینکه کاملاً چنین حرفی را مردود بدانند به نقد و تصحیح آن میپردازند و مـیگویند:
«این نظریه صدى پنجاه صحیح است ولى صدى پنجاه صحیح نیست...انسانها در آن وقت که با خطرى مواجه مىشوند و امرشان دایر است میان اینکه زیانى را متحمل بشوند و عزتشان را حفظ کنند و یا براى اینکه زیان مالى یا جانى را متحمل نشوند تن به ذلت و پستى بدهند مختلفند. ما انسانهایى را در تاریخ مىبینیم که جان خودشان را از دست مىدهند و تن به ذلت نمىدهند.»
چنانچه در شماره قبل گفته شد تبشیریها تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند با شبهه افکنی چهرهای خلاف واقع از پیامبر نور و رحمت ارائه دهند و با استفاده از مسئله جهاد و مقابله با کفار دین اسلام و به عنوان یک دین خشن مطرح کنند از دیگر سو بحث محبت حضرت عیسی را بدون در نظر گرفتن مقتضیات زمانی و اینکه رفتار ایشان تنها به دلیل شرایط بنی اسرائیل بود، برجسته میکنند که شهید مطهری آن را چنین مطرح میدارند.
استاد شهید مطهری علت تأکید عیسی مسیح بر محبت و مهربانی را ناشی از اقتضائات زمانی و شرایط قومی که ایشان برای هدایت آن قوم مبعوث شدهاند میدانند نه آنچه که امروز در مسیحیت گفته می-شود_ گرچه کتاب مورد اعتقاد مسیحیان یعنی کل عهد عتیق و جدید مملو از بندهایی جنگ طلبی و خشونت است و این بندها مخصوصا در عهد عتیق فراوان مشاهده می شود.
ایشان می گویند: قرآن در عین اینکه مىگوید همه پیغمبران یک راه را مىرفتند و یک برنامه را اجرا مىکردند، با کمال صراحت این مطلب را ذکر مىکند که هر پیغمبرى مأموریت خاصى داشت، به این معنا که شما مىبینید یک پیغمبر تکیه او فقط روى حیف و میلهاى کسبى است، مثل شعیب؛ یک پیغمبر دیگر تمام تکیهاش روى این است که مىخواهد به قومش حرکت و نیرو بدهد و سستى و تنبلى را از آنها بزداید، مثل موسى؛ و یک پیغمبر دیگر بر عکس مىخواهد به مردم تلقین محبت و مهربانى بکند، مثل عیسى. این چگونه است؟ در واقع برنامهها اختلاف ندارد، هر کدام در زمانى مبعوث شدهاند که باید آن انحراف زمان خودشان را اصلاح کنند.
این مثل این است که ما دو طبیب داشته باشیم و هر دو در یک حد متخصص. ایندو را مىفرستیم به دو ده. ولى در یک ده یک بیمارى وجود دارد، در آن ده بیمارى دیگر.
آیا می توان در جهت اصل کار و درمان برای پزشک، برای طبیبی که کار و تخصص او در جراحی است و یا طبیبی که درمان او بیشتر مشاوره و صحبت است، تفاوتی قائل شد؟! قطع به یقین جواب خیر است.
البته این ها مثال هایی برای تقریب بیشتر ذهن است و این امر کاملا واضح است که پیامبر ختمی مرتب اسوه مهربانی و رحمت بودند و در طول سیزده سال سکونت در مکه با انواع آزار و اذیت ها روبرو شدند و دوران سختی را تحمل نمودند.
استاد شهید مطهری نه تنها این موضوع را – که مسیحیت به آن افتخار میکند – سبب افتخار نمی-داند بلکه علت اصلی آن را بی محتوا بودن مسیحیت فعلی و نیز غیراجتماعی بودن آن میداند و همچنین وجود دستوری مـثـل جـهـاد در اسـلام را نه تنها مایهای برای اشکال به اسلام نمیدانند بلکه جزء افتخارات احکام اسلامی میشمارند. به همین جهت میفرمایند: «مىگویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمى از جنگ در آن نیست اما ما مىگوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد. مسیحیت که جهاد ندارد چون هیچ چیز ندارد، جامعه و قانون و تشکیلات اجتماعى براساس مسیحیت ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد. در مسیحیت چیزى نیست، چهار تا دستور اخلاقى است، یک سلسله نصیحتهاست از قبیل اینکه راست بگویید، دروغ نگویید، مال مردم را نخورید؛ این دیگر جهاد نمىخواهد. اسلام یک دینى است که وظیفه و تعهد خودش را این مىداند که یک جامعه تشکیل بدهد. اسلام آمده جامعه تشکیل بدهد، آمده کشور تشکیل بدهد، آمده دولت تشکیل بدهد، آمده حکومت تشکیل بدهد، رسالتش اصلاح جهان است؛ چنین دینى نمىتواند بىتفاوت باشد، نمىتواند قانون جهاد نداشته باشد، همچنانکه دولتش نمىتواند ارتش نداشته باشد.»
اما « از نظر اسلام اخلاقى بودن، آنچنان که مسیحیت مىپندارد، در روابط مسالمتآمیز و دعوت ملایم و صلح و صفا و صمیمت و محبت خلاصه نمىشود، احیاناً زور و قدرت نیز اخلاقى مىشود. لهذا اسلام مبارزه علیه زور و ظلم را مقدس و مسؤولیت مىشمارد و جهاد را که همان قیام مسلحانه است، در شرایط خاصى تجویز مىکند.»
گفتنی است آنجا که پیامبر دستور به جهاد دادند زمانی بود که ابتدا کفار متعرض جان و مال مسلمین شدند و در واقع آنها بودند که ابتدا به مسلمانان هجوم اورده و داراییهای انها در مکه را مصادره کردند، بنابراین پیامبر (ص) در مقام دفاع فرمان جهاد را صادر کردند و این دقیقا نکتهای است که تبشیریها آن را عامدانه پنهان میکنند.