تحفه عرفان های بدلی؛ هر چه اخلاق گریزتر معنویتر
رهپویان هدایت: از نقاط مشترک عرفان های بدلی چه در میان عرفان های جعلی شرق و چه در عرفان های دروغین غرب، جداسازی معنویت از دین است. اتفاقی که اردوگاه جریانات فرقه ای صلیبی هم در مسیحیت آن را دنبال می کنند و فرقه پروتستانتیزم امروزه ادعا دارد که مسیحیت دین نیست بلکه یک نوع معنویت است!!
درباره این ادعای مسیحیت پروتستانی به تفصیل سخن گفته و خواهیم گفت اما در حال حاضر نوعرفان های جعلی این ادعا را سر دست گرفته و مدعی هستند که می توان بی دین بود اما معنویت داشت! البته تعریف معنویت هم تعریفی کاملا بی مبنا، غیر اصولی و سلیقه ای است. معنویتی که از آن ترویج اباحه گری، ترویج روابط نامشروع حتی با محارم و افراد خانواده! پول پرستی و رسیدن به مطامع دنیایی بیشتر، نفی آخرت، نفی تلاش برای کمک به نیازمندان و توجه به خود، و بسیاری از آموزه های اخلاقی و معنوی در آن مفقود شده و بی اهمیت نشان داده می شود.
در واقع شبه معنویت های بدلی میخواهند بگویند میشود انسان معنویت داشته باشد و دین نداشته باشد، این هدف عمده تمام این مدعیان است.
از سویی در معنویت حقیقی بحث جدایی دین از معنویت یک موضوع انحرافی است و هیچ وقت اینطور نبوده است که فردی عارف و آشنا به معنویت باشد اما غرق در دنیا و مسائل حیطه شخصی خود باشد. یعنی در عرفان اسلامی تکلیف برای هر فردی وجود دارد و همه نسبت به یکدیگر وظایفی دارند که این در عرفان های کاذب امروزی وجود ندارد و فرد نیاز ندارد به دیگران فکر کند و برای او نباید زندگی دیگران در موضوع معنوی اهمیت داشته باشد!!
در عرفان مواردی داریم مانند اینکه؛ شاگردها دنبال استادی میرفتند، استاد در خیابان آب دهانی بر زمین انداخت، شاگردان برگشتند، گفتند؛ اگر این استاد عرفان بود، چنین کاری نمیکرد.
یعنی حتی یک آب دهان که در خیابان انداخت، این را خلاف عرفان میدانستند و از راه او برگشتند.
حال طرفداران فرقه های انحرافی به وضوح فسادهای جنسی(نه آب دهان انداختن در خیابان) فسادهای اقتصادی، حرف های بی سند، پول پرستی ها و مشکلات فراوان مدعیان عرفان های کاذب را می بینند اما به راحتی از آن می گذرند!!! و می گویند هر فردی نوعی سلیقه دارد!! ما نباید قضاوت بکنیم!! و...
در متون معنوی ما داستانی دیگر به نام داستان شیخ صنعان وجود دارد. می گویند که روزی شیخ یک گناه کرد. او چهارصد شاگرد داشت که نزد وی تلمذ کرده و عرفان میخواندند، همه آنان از وی برگشتند!!
اصل معنویت یعنی مقید بودن به ضوابط و اصول، نه بی قیدی و اباحه گرایی.