استحاله عرفان در مسلک درویشی مدرن
رهپویان هدایت: از صدر اسلام تا به حال افرادی بوده اند که تهذیب نفس و تصفیه باطن را با رعایت دقیق شرع مقدس دنبال می کردند. این طیف بدون هیچ ادعا و مطرح کردن خویش در طریق خدا قدم می گذاشتند و با انکار منیت های نفسانی در صدد تخیلیه از اوصاف زشت و وصول به مقام فناء فی الله بودند.
خصیصه این طیف مجاهدت باطنی و تحمل ایذاء خلق بود و از این رو در برابر تمام ناملایمات زمان خم به ابرو نمی آوردند. عارفان در مبانی نظری شان همه چیز را از خدا می دیدند و به این سبب در شدائد و سختی ها از احدی گلایه مند نبودند. آنان شکوه و گلایه از غیر خدا را نوعی شرک محسوب می کردند و در برابر کسانی که به آن ها ستمی روا داشته بودند با دعای خیر و محبت بی حد برخورد می کردند.
اما امروزه گروهی پیدا شده اند که خود را صوفی و اهل صفا می خوانند درحالی که هیچ سنخیتی با عرفای سلف ندارند و اتفاقا در طریق مقابل آن ها می باشند. در حقیقت طایفه دراویش از حسن سلوک و خوشنامی عارفان برای خویش کیسه دوخته اند و با انتساب دروغین خود به آنان(شجره نامه سازی) در صدد اغوای خلق برآمده اند.
تمام سیر وسلوک این طایفه ریشه در نفس اماره دارد و در واقع سلوک تنها لفظ و پوششی برای آنان است که در لوای آن شانی برای خود دست و پا کنند. امروزه دراویش غداره بندی که خلق از ایذاء(اذیت) آن ها در عذاب و دست شان به خون ملت ایران آغشته شده چه سنخیتی با طریقت دارند؟
دراویش از خدا بی خبر که تنها از عرفان اسمی و از شیادی رسمی دارند چنان به دروغ سازی و نشر اکاذیب روی آورده اند که روی ابلیس را سفید کرده اند. با این وصف امروزه مشایخ صوفیه باید روشنگری کنند که چه سنخیتی بین دروغ پردازی و صوفیگری وجود دارد و چرا هر بی سر و پای هرزه ای امروز مدعی تبعیت از مسلک درویشی شده است؟
جالب است که دراویش امروزی برخلاف عارفان حقیقی، خود در مقام ستم و تعدی برآمده اند و یاغیگری خویش را با پوشش طریقت انجام می دهند. واضح است که چنین امری بازی با آبروی اولیاء الهی می باشد و از این رو کبار عرفا از این افراد با عنوان رهزنان طریق یاد می کنند.
رهزنان طریقت افرادی هستند که با عملکرد و مدعیات خود اشخاصی را که طالب وصول به مقامات عرفانی هستند دل زده و منصرف می کنند. به عبارتی شیادانی که خود را اهل معرفت و تصفیه نفس معرفی می کنند درحالی که خود باطنی خراب و قلبی آلوده دارند موجب می شوند تا اصل عرفان در اذهان بدنام گردد و به سبب آن بسیاری باب طریقت الهی را انکار کنند.
اگر کسی امروزه مهره ها و گفته های دراویش مانند طیف افراطی آن ها را دنبال کند خواهد دید که هیچ رنگ و بویی از طریقت در آن ها نیست و تصوف تنها ابزاری برای اغراض ورزی های دنیوی آنان شده است.
براستی چه نسبتی بین عیاشی و درویشی است که در زمان حاضر دخترکان لاابالی و زنان بی قید، عنان صوفیگری برخود زده اند و خویش را اهل حقیقت پنداشته اند. در واقع درویشی زمان ما مسلکی شده برای فعالیت های مخرب سیاسی، شریعت گریزی، قتل و جنایت، پوششی برای مارکسیست ها و دخترکان عیاش که از این رو مشایخ صوفیه اگر می خواهند آبروی اسلاف شان پیش از این بر باد نرود خود مسلک درویشی را از این طایفه پاکسازی کنند.