سوءاستفاده از جهل بیداد میکند
رهپویان هدایت: چند سال است که در پی موج باستان پرستی که عدهای بدون علم و عدهای باهدف آن را در کشور ترویج کردهاند افکار بی مبنا، سخنان بدون سند و ارتباط آن با تاریخ ایران، بزرگنماییهای عجیب و بازگو نمودن جریانات دروغین بسیار زیاد شده است.
یکی از این موارد که سالهاست در کشور ایجادشده و متأسفانه برخی بدون تحقیق از آن تبعیت کردهاند موضوع کنار گذاشتن قرآن از سفره هفتسین است که در میان تصاویر سفرههای برخی افراد بزرگشده در فضای مجازی! نمود دارد و عدهای از دنبال کنندگان آنان نیز همان کار را تقلید میکنند.
در این میان، برخی از باستانپرستان و بهظاهر ملیگراها، کاملاً بدون پشتوانه علمی، کورکورانه هر آنچه در بسترهای مجازی میبینند انجام میدهند و بهعنوان نمونه دیوان حافظ را جایگزین قرآن بر سفره هفتسین گذاشته و آن را میخوانند.
در اینجا چند مسئله برای کسانی که بدون علم به دنبال روش و فعلی میروند مفید و لازم است:
اولاً؛ بهترین و پاکترین جوانان تاریخ ایران، یعنی شهدای دفاع مقدس و همه شهیدان مدافع حرم، خود را پیرو قرآن و اهلبیت خواندهاند. این روشناییِ قرآن عزیز و عترت پیامبر است که به قلبهای عزیزان ما برکت و قوّتی شگفتانگیز داد، که سالها در برابر دنیا ایستادند و سر خم نکردند.
در ثانی؛ بهرغم بدخواهی دشمنان بَددِل، قرآن حجّت موجّه ما و مایهی عزت ایران و اسلام است. این سخن تمامی اندیشمندان و متفکران منصف عالم است و ازقضا بلکه سخن همان حضرت حافظ هم چنین است.
باید به این عناصری که هدفمند در پی حذف قرآن هستند و بعد به افرادی که دنبالهرو آنان هستند گفت؛ خواجه شمسالدین محمّد شیرازی، مشهور به لسانالغیب، ادیب و عارف نامدار قرن 8 هجری، به دلیل آشنایی کامل با قرآن و حفظ کامل قرآن کریم، حافظ نامیده شد.
حافظ بارها در سرودههایش، خود را تربیتشده مکتب قرآن نامید و همواره در برابر محمد و آل محمد علیهمالسلام، اظهار فروتنی میکرد.
او هنگامیکه میخواست خود را بهحق عزیزترینِ عزیزان قسم دهد، به قرآن قسم یاد میکرد:
حافظ به حَقِّ قرآن کز شِید و زرق بازآی
باشد که گویِ عیشی در این جهان توان زد
حافظ همچنین قرآن را مایهی آرامش قلب خود میخواند:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
و همچنین میگوید هر چه در زندگی دارم از قرآن دارم:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ،
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و از اُنس خود باقران و شوقش به واژگان و عبارات "کتاب الله" میگوید:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
بهراستی، آیا میتوان عاشق حافظ بود، ولی عاشق قرآن درون سینهاش نبود؟
حافظ، شمع است در برابر خورشید قرآن، چگونه ممکن است انسان خردمند، شمع را برتر از خورشیدِ قرآن بداند؟ خواجه، پروانهای است که گِرد نور قرآن گَشت و "حافظ" شد. چگونه ممکن است کسی، عاشق پروانه باشد، ولی بهسوی خورشید خاک بپاشد؟!
جهل بیداد میکند!