شکست مسیحیت در مقوله الگوسازی
توسعه علوم تجربی و همچنین عقل گرایی کانتی از عواملی بود که موجب شد ایمان مسیحی شدیدا خدشه دار شود به گونه ای که برخی جریان ها مانند "جنبش ایمان مدرن" با هدف بازسازی مسیحیت به وجود آیند. جنبش مذکور و سایر نحله های همسو با آن تلاش داشتند تا حضرت عیسی علیه السلام را به عنوان یک الگوی تام و تمام معرفی کنند چراکه احیای ایمان مسیحی را در تبعیت محض از آن می دانستند.
جنبش مذکور و سایر مکاتب همسو با آن در مسیحیت، دوام چندانی نیاوردند و پس از مدتی به انزوا رفتند. برخی دلائل که احیای ایمان مسیحی با تمام تلاش کشیشان و هزینه های گزاف شکست خورد از این قرار است:
1-معرفی کردن حضرت عیسی علیه السلام به عنوان یک الگو در مسیحیت امکان پذیر نیست چراکه شان ایشان مساوی خدا است و این دست نیافتنی بودن موجب می شود تا نتوان به مثابه الگو پذیرفته شود. همچنین نحوه زیست حضرت عیسی علیه السلام مانند عدم ازدواج یا عدم سکونت دائم در منطقه ای برای انسان مدرن عملا امکان ندارد. پس معرفی عیسی علیه السلام به عنوان الگوی انسان مدرن عملا ممکن نیست.
2-اخلاقی که اناجیل اربعه از حضرت عیسی علیه السلام ارائه می دهند تا حد زیادی تک بعدی و به دور از اعتدال است. مواردی چون: گفته شده ”زنا نکن.“ اما من میگویم که حتی اگر با نظر شهوتآلود به زنی نگاه کنی، همان لحظه در دل خود با او زنا کردهای. 2پس اگر چشم راستت باعث لغزش تو میگردد، آن را از حدقه درآور و دور انداز(انجیل متی5:29)
3-شخصیتی که انجیل از حضرت عیسی علیه السلام ارائه می دهد صرفا با اعجاز پیش می رود و منطق استدلالی بسیار پایینی دارد.(در منطق قرآن کریم انبیاء واجد برهان و استدلال هستند که انجیل فاقد این رویکرد است) چنین الگویی برای انسان مدرن محلی برای تبعیت ندارد.
البته موراد دیگری که مربوط به توسعه علوم تجربی و عقل گرایی مدرن کانتی وجود دارد که خارج از حصوله این یادداشت است لکن آنچه محل توجه است این است که مسیحیت در هر شکل آن فاقد الگویی جامع برای انسان مدرن است.