مبلغان مسیحی و ماموریتی به نام محو اسلام
انجمن رهپویان هدایت: امـروزه نهادهای معتبر علمی در آمریکا و از آن جمله مراکز برجسته دانشگاهی در مأموریتی حساب شده، در پی آموزش مـبلغان مـذهبی مـسیحی و گسیل آنها به جوامع مختلف اسلامی در اقصی نقاط جهان هستند تا بدین وسیله در این مـأموریت خود مسلمانان را از دین خود بازگردانده و مسیحیت را در این جوامع گسترش دهند. عمده این مـبلغان آموزش دیده در لباس تـاجر، کـارگر و یا معلمان انگلیسی به ایفای نقش خود مشغولند. آنچه در پی می اید روایتی از همین گونه تلاشها و آموزش هایی است که در این قیبل نهاد های علمی ارئه میشود.
ساعت هشت صبح دوشنبهای نسبتا گرم، در بیستم ژانویه، دانشجویان در کلاس درس “ریک لاو” در دانشگاه بینالمللی کلمبیا در کارولینای جنوبی با چشمانی مات و گرفته کنار هم نشستهاند. در جـلویشان پروژکتوری قرار دارد که به لپتاپ استاد متصل است.
محوطه دانشگاه آرام است و عمده دانشجویان هنوز از تعطیلات کریسمس بازنگشتهاند، اما این دانشجویان که همگی را مسیحیان پروتستان تشکیل میدهد، دو هفته زودتر برای گذراندن دورهای فـشرده بـه این محل کشانیده شدهاند؛ دورهای که هدف آن چیزی جز یافتن پیروان جدید در کشورهای اسلامی نیست. استاد این دوره لاو است که مدیر بینالمللی گروه "فرانتیرز" یعنی بزرگترین گروه مسیحی جهان میباشد و فـعالیت خـود را منحصرا به تبلیغ دین خود در کشورهای اسلامی و بین
مسلمانان معطوف نموده است. این گروه که دارای هشتصد مبلغ مذهبی در پنجاه کشور است، از اقیانوس اطلس جنوبی تا شمال آفریقا و بـهطور کـلی هر منطقه مسلماننشین این گستره را در بر گرفته است.
لاو چهل و نه ساله با ژاکتی سیاه و ریشهایی جو گندمی، رفتاری شوخطبعانه دارد. در بیرون از دنیای مبلغان مذهبی کمتر شناخته شده است و از انتشار سخنرانیهایش در رسـانهها و صـحبت در مـجامع عمومی معمولاً پرهیز میکند.
درس امـروز صـبح ویـ، نحوه انجام مأموریتهای مخفی است. عمده شاگردان وی نیز مبلغین مذهبی هستند که حوزه فعالیتشان از قزاقستان تا کنیا است. آنها در وهله اول مـیدانند کـه تـبلیغ مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسلامی ممنوع است و در صورتی کـه مـقاصد واقعیشان مشخص شود، یقینا از این مناطق اخراج خواهند شد. درس امروز وی آن است که چگونه هویت خود را مخفی داشته و بهطور پنـهانی در راسـتای تـغییر دین مسلمانان تلاش نمایند. به عقیده وی، چنین افرادی بـایستی همواره توضیح حاضر و آمادهای و البته غیرمذهبیای برای توجیه حضورشان در چنین مناطقی داشته باشند.
وی در کلاس خود توضیح میدهد که اگـر مـردم از شـما بپرسند که چرا اینجایید باید چه بگویید. باید بتوانید توضیحی قـانعکننده دهـید. خود در مورد حضورش در بین مسلمانان اندونزی میگوید که پیش از سفر به این منطقه ابتدا گواهی صـلاحیت تـدریس زبـان انگلیسی کسب و سپس به این منطقه سفر نمود و بدین وسیله بود کـه بـهانهای بـرای حضورش در اندونزی یافت. وی توضیح میدهد که بدین نحو است که میتوان در چشمان فرد سـؤالکننده خـیره شـد و گفت که یک معلم انگلیسی هستم و در این زمینه دارای مدرک میباشم و آمدهام اینجا تا تـدریس کنم.
وی در ادامـه توضیح میدهد که این شیوهای مرسوم برای حضور در کشورهای اسلامی است، اما بـهانهای دیـگر بـیابید! پس از آن باید دوستی خود را با محلیها تقویت نموده و زمانی که اطمینان آنها را به دسـت آوردیـد، صحبت از مذهب به میان
آورید و نباید به هیچوجه هدف خود را آشکار ساخته و همواره بـاید غـیرمستقیم بـه بیان مقصود خود بپردازید.
لاو در ادامه برای دانشجویان خود توضیح میدهد که شیوههای مختلفی برای پوشانیدن اهـداف وجـود دارد و به توضیح نمونههای متعددی از شغلها و حرفههایی که میتوان با توسل به آنـها در کـشورهایی چـون اندونزی به فعالیت پرداخت، میپردازد.
دانشجویان حاضر در کلاس هم فکورانه صحبتهای وی را تأیید مینمایند و معتقدند که بـه هـرشکل مـمکن باید به این هدف رسید. شور و اشتیاق اصلی آنها دامن زدن بـیشتر بـه غارت مذهبیای است که از زمان ساموئل زمور پیشگام مبلغان مذهبی در کشورهای اسلامی یعنی شروع شده اسـت. وی مـبلغی بود که در سال 1916 اسلام را مذهبی مرده خواند و پیشبینی نمود که مسیحیت هـمهجا را خـواهد گرفت. در یک دهه گذشته، رهبران مسیحی اعـلام نـمودهاند کـه تعداد مبلغان مذهبی از هفتصد نفر در دهه نـود بـه سه هزار نفر افزایش یافته است.
این مبلغان در مناطق مختلف کشورهای اسلامی از روستاهای افـغانستان و پاکـستان گرفته تا جمهوریهای شوروی سـابق هـمچون قزاقستان و ازبـکستان و نـیز در مـناطق مهم خاورمیانه هم چون عراق، سـوریه، یـمن و نیز کشورهای آفریقایی همانند سومالی و الجزایر به فعالیت مشغولند.
دیوید کاشن استاد مـطالعات بـینالمللی در دانشگاه بینالمللی کالیفرنیا که خود در انـجام مأموریتش در بنگلادش لباس مـسلمانان را بـه تن میکرد و در قهوهخانهها تبلیغ مـسیحیت مـیکرد، در اینباره میگوید: "اسلام آخرین مرزی است که باید فتح شود." وی نیز همانند هـمفکران خـود معتقد است که باید پیـش از بـازگشت مـسیح، در جهان اسلام کـاملاً نـفوذ نمود. وی میگوید: "تاریخ بـه پایـان خود نزدیک میشود. اگر به مسیح معتقدید چرا دو هزار سال است که نیامده؟ بـله، مـا زمینه را برای آمدن او فراهم نکردهایم و ایـن زمـینه همانا مـسیحی ساختن قـومیتهای مـختلف در سراسر جهان است."
امروزه مـوج فزاینده نفوذ به سرزمینهای اسلامی که مبلغان با بهانههایی چون معرفی خود به عنوان کـارگر، مـعلم و یا تاجر به اهداف خود مـیرسند، خـشم بـسیاری را بـرانگیخته اسـت. خود مبلغین مـعترفند کـه جان افراد نوآیین در چنین مناطقی در خطر است. همچنین برخی دیگر معتقدند که در این برهه مهم زمـانی، ایـن نـوع فعالیتها با افزایش نفرت مردم از جوامع غـربی هـمراه اسـت امـا در نـظر کـسانی که در قلب این جنبش قرار دارند، همچون دانشجویان لاو در دانشگاه کالیفرنیا، هرگونه آسیبی در مقایسه با اهمیت این هدف ناچیز است؛ هدفی که جز محو اسلام نیست.
کیم مک هـوگ 36 ساله و دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا که به تبلیغ مسیحیت در بین ایرانیان پناهنده به ترکیه مشغول است، در مورد اسلام میگوید: "معتقدم که اسلام دینی جعلی است که باید از بین برود." همسرش بـرنت هـم در باره این افراد میگوید: "اگر آنها شانس تجربه کردن مسیحیت را نداشته باشند، باید به جهنم بروند.."
در نظر عمده آمریکاییان، اولین آشناییشان با این جریان به نوامبر سال 2002 یعنی زمانی کـه نـیروهای طالبان دو تن از مبلغان مسیحی آمریکایی را دستگیر و بدین شکل از آن دو، قهرمان ساختند، باز میگردد. سه ماه حبس به جرم تبلیغ مسیحیت و آزادی از زندانی در غزنین بود کـه بـا واکنش بوش همراه شد. وی در حـمایت از ایـن دو گفت: «ایمانشان منبع امیدی بود که آنها را از هدفشان دلسرد و مأیوس نکرد.» اما واقعیت آن است که این دو وظیفه فراتر از کمکهای بشردوستانه داشتند. دیگر مبلغ مـذهبی عـضو این گروه یعنی "جـان ویـور" هم با امتناع از خروج از افغانستان و به رغم تنشهای ضدآمریکایی بود که سخت توجه رسانهها را به خود جلب نمود.
ویور همانند بسیاری از مبلغان مذهبی حاضر در کشورهای اسلامی، در دانشگاه کالیفرنیا یعنی یکی از سـه مـرکز اصلی در ایالات متحده که طرحهای خود را صرفا معطوف به کشورهای اسلامی نموده بود، آموزش دیده است. هماکنون نیز عمده هزار دانشجوی حاضر در این مرکز را زنان و مردانی تشکیل میدهند که سـالها حـضور در کشورهای اسـلامی را پیش از گذراندن این دوره، تجربه کردهاند. از جمله این افراد میتوان به دیریک 33 ساله اشاره نمود که بـرای دو سال در بندر کوچکی در قزاقستان به تدریس انگلیسی و زندگی با خانوادهای مـحلی گـذرانده اسـت. وی که با دو پسر این خانواده در یک اتاق زندگی میکرد، با خواندن انجیل و نمایش فیلم مسیح به زبـان قـزاقی، سعی در بازگرداندن آنها از اسلام و روی آوردن آنها به مسیحیت نمود. وی در این باره میگوید: «بسیار بـا آنـها کـلنجار رفتم. به آنها میگفتم که باید آنچه را که سبب تغییر زندگیام شده را برای شما بـازگو کنم. لازم نیست که آن را بپذیرید اما باید برای شما بگویم. اگرچه به رغم هـمه تلاشهایش هیچ یک از اعـضای خـانواده از دین خود برنگشتند، اما او را هم از منزل خود اخراج نکردند، چرا که بههرحال در نظر آنها درآمد 50 دلار در ماه حاصل از اجاره منزلشان رقم قابل توجهی بود.»
ال دوبارا 45 ساله که با رفاقت با تاجران نایروبی در کـنیا به انجام مأموریت خود در این کشور پرداخت، میگوید: «هدف من کاشتن بذری کوچک است که بتواند در آینده رشد کند. در وهله اول تلاش من معطوف به آن بود که آنها خود دین خود را زیـر سـؤال ببرند».
نگاه ضداسلامی این گروه که منعکس کننده اندیشه رسمی دانشگاه کالیفرنیاست در پایگاه اینترنتی این دانشگاه نیز به خوبی محسوس است. در مقالهای که کمی پس از حادثه یازدهم سپتامبر در این پایگاه منتشر شـد، مـیخوانیم: «این ادعا که اسلام یعنی صلح، تلاش برای گمراه ساختن افکار عمومی است. رهبران مسلمان بارها هدف خود یعنی گسترش اسلام در غرب را تا زمانی که این دین به قـدرتی غـالب و جهانی مبدل شود به زبان آوردهاند.»
نویسنده این مقاله که خود استاد جان ویور، مبلغ فعال در افغانستان است،
برنامه مطالعات اسلامی دانشگاه کالیفرنیا را مدیریت میکند و پیشتر نگرانی خود را از سرعت زاد و ولد مسلمین در مـقایسه بـه مـسیحیان ابراز داشته بود.
لارنس پیش از ورود بـه دانـشگاه کـالیفرنیا به مدت 23 سال در دره قاضیخان پاکستان به تبلیغ مسیحیت میپرداخت. وی و همسرش با تشکیل جلسات دعا، مجالس تفسیر انجیل و نیز تشکیل جمعهای دوسـتانه در پی اهـداف خـود بودند. وی در مورد حضور این افراد در جلسات میگوید: «اکـثر ایـن افراد با این تصور که خارجیها پولدارند در این جلسات شرکت میکردند. عمده آنها در جلسات ما حاضر میشدند با ایـن تـصور کـه آنها را در رفتن به آمریکا کمک کنیم. در مجموع، تنها تعدادی از آنـها مشتاق به حضور در جلسات و صحبت از مسیحیت بودند».
اما حمله به منزل لارنس با شکلگیری احساسات ضدآمریکایی در جهان اسلام کـه آغـاز آن بـه گروگانگیری سفارت آمریکا در سال 1979 در تهران، بازمیگردد، اتفاق افتاد. حال با گـذشت سـالها و در نتیجه حادثه یازدهم سپتامبر و حوادث پس از آن، بار دیگر نفرت علیه غربیها در جوامع اسلامی آشکار شـده است.
بـه مـنظور مقابله با این دشمنیهاست که هماکنون در دانشگاه کالیفرنیا، مبلغان آموزشهایی میبینند کـه هـدف از آنـ نحوه آشنایی و عجین شدن آنها با فرهنگ مردم مناطق مورد نظر است. لاو توضیح مـیدهد کـه جـلب نظر مسلمانان و تبلیغ مسیحیت در فرهنگی بیگانه، مستلزم آن است که حتی علاوه بر آشنایی بـا فـرهنگ آنها، در صورت لزوم آداب آنها را هم انجام داد. وی توضیح میدهد که حتی لازم است این مبلغان در شـرایط کـنونی بـا نامهای اسلامی و پوشش محلی در مناطق مأموریت خود حاضر شوند و حتی نماز بخوانند و در ماه رمـضان روزه بـگیرند. کاشن استاد دانشگاه کالیفرنیا در اینباره میگوید: «ما برای رسیدن به مسلمانان باید مـسلمان شویم».
از دیـگر گـروههای فعال در این حوزه میتوان به گروهی اشاره کرد که در خاورمیانه به عنوان گروهی از دراویش فـرقه صـوفیه به تبلیغ مسیحیت میپردازند.
گروهی دیگر نیز در فلسطین، دانشآموزان را هدف تبلیغات خود قـرار دادهـاند و ضـمن آشنایی آنها با عقاید مسیحیت، از آنها میخواهند که خود را کماکان مسلمان معرفی نمایند.
حقیقت آن است کـه رهـبران مـسیحیت پروتستان با ترغیب مبلغان مسیحی به ادامه این راه، حتی اگر جـان نـو گرویدهها در معرض خطر هم باشد، در پی نیل به هدف خود میباشند.
بههرحال این دوره لاو هم به پایان مـیرسد و حـاضرین در آن پس از گذراندن آن، تلاش خود را به رهایی مسلمانان از دینی که در دیدگاهشان دینی بـاطل اسـت، معطوف مینمایند.
منبع: WWW.motherjones.com