رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان

انجمن رهپویان هدایت: در اوایل قرن بیستم، به دنبال تلفات خانمان سوز جنگ جهانی اول و سپس رکود بزرگ، بنیادگرایی آمریکا به جای آن که به نظریات پیشگویانه بپردازد، بیش از پیش درگیر تکذیب الاهیات لیبرال، بشارت اجتماعی و نظریه تکامل داروینی بود. بین سال های 1910 تا 1915 مجموعه ای مشتمل بر 12 کتابچه به نام اصول مقدماتی  منتشر شد که در آن 64 نویسنده‌ی مختلف حدود 90 مقاله در دفاع از موضع انجیلی محافظه کارانه راجع به موضوعات اعتقادی و اخلاقی گوناگون نوشتند.

هر چند گابلین مقاله ای راجع به جایگاه یهودیان در پیشگویی ارسال کرد، مقاله او اساساً دفاع از خطاناپذیری کتاب مقدس بود. انجیلی های محافظه کار در حالی که در ابتدا نسبت به پیشاهزاره گرایان «جدید»، بدگمان و با عقیده‌ی «عروج پنهانی» آنان مخالف بودند، رفته رفته در مقابل دشمن مشترک لیبرال، حمایت تدبیرگرایان را مغتنم شمردند و در نتیجه در میان آنان، «نزدیکی صفوف» پدید آمد. این آشتی تأثیر فراوانی در موجّه سازی و گسترش قبول فرجام شناسی تدبیرگرا داشت. در طی سال 1901، نورمن کراوس اظهار می دارد که:

«تدبیرگرایان آن چنان به پیروزی کامل رسیدند که تا پنجاه سال بعد عمدتاً دوست و دشمن تدبیرگرایی را با پیشاهزاره گرایی یکی می دانستند».

ارلینگ یورستاد در تاریخ مشروحی از ظهور بنیادگرایی قرن بیستم آمریکا در پیش از 1970، به بررسی جناح راست مسیحی و دستور کار ضد کمونیستی و بیگانه ستیزانه آن می پردازد ولی حتی یک بار به اسرائیل اشاره نمی کند.

همچنین جورج مارزدن در شرح مختصر تاریخ ظهور بنیادگرایی و جنبش پروتستان انجیلی در آمریکا اظهار می کند که به رغم بعضی از شواهد یهودستیزی، به نظر می رسد که در اوایل قرن بیستم، پروتستان های انجیلی محافظه کار تمایلی به یهودیان معاصر نداشته اند. افراد دیگری نظیردیوید راوش شواهد یهودستیزی در میان بنیادگرایان مسیحی را به طور مفصل تر دنبال کرده اند. 
به عنوان مثال، در 1919 وودرو ویلسون با آگاهی از این که بریتانیا و فرانسه به دنبال تضعیف هدف خودمختاری او در سوریه هستند، چارلز کرین عرب شناس ثروتمند آمریکا را به عنوان سرپرست کمیته‌ی کینگ - کرین برای بررسی خواسته های افراد بومی [به آنجا] اعزام کرد. تردیدهای ابراز شده‌ی رهبران عرب و آمریکایی های مهاجر موجب آن شد که کمیته‌ی کرین به آمریکا توصیه می کند که از حمایت از تشکیل وطن یهودی صرف نظر کند، مهاجرت فزون تر یهودیان به شدت محدود شود و آمریکا با بریتانیا اداره فلسطین را به دست بگیرد. در حالی که کرین همچنان برای تأمین هزینه اولین اکتشافات نفت در عربستان سعودی و یمن کمک مالی می کرد، موافقتش با آلمان هیتلر، پشتیبان سیاسی واقعی فرهنگ مسیحی، و نیز پاکسازی های ضد یهودی استالین در روسیه شوروی موجب شد که... تنفر زندگی نامه نویس وی اواخر عمر او را تحت تأثیر «تعصب بسیار شدید... از [ و ] بی اندازه یهودیان» توصیف کند.
کرین سعی کرد تا رییس جمهور فرانکلین دی. روزولت را متقاعد کند که از نظرات فلیکس فرانکفورتر فاصله بگیرد و از گماردن یهودیان دیگر به مناصب دولتی اجتناب کند. کرین «تلاش جهانی یهودیان برای ریشه کنی هرگونه حیات دینی را در نظر آورد و دریافت که فقط ائتلاف مسلمانان و کاتولیک های رم برای شکست چنین نقشه هایی کاملاً نیرومند است». در 1933 وی حتی به حاج امین حسینی مفتی اعظم بیت المقدس پیشنهاد کرد که برای برنامه ریزی مبارزه‌ی ضد یهودی با واتیکان وارد گفتگو شود. استدلال مبلّغان آمریکایی برای مخالفت با تشکیل کشور اسرائیلاستدلال پیچیده ای است. در سال 1948 هفته ها قبل از این که کشور اسرائیل اعلان شود، بایارد داج که دانشگاه آمریکایی بیروت را تأسیس کرده بود، در پرینستون نیوجرسی بازنشسته شد.

در آوریل 1948 او مقاله‌ی سرنوشت سازی با عنوان «آیا جنگ در خاورمیانه لازم است؟» را درریدرز دایجست نوشت. کاپلان این مقاله را «اظهار نظر قطعی» عرب شناسان آمریکایی درباره‌ی پیدایش کشور اسرائیل می خواند:

هر چند که داج هشدار داد که، «همه یهودیان صهیونیست نیستند و تمام صهیونیست ها هم افراطی نیستند» ولی معتقد بود که جنبش صهیونیستی بلایی است که نمی تواند سرچشمه‌ی امر نیکی باشد. داج یهودستیز نبود... اظهار نظر داج علیه صهیونیست ها، نه ناشی از خط مشی سیاسی این جنبش، بلکه مبتنی بر از مخالفت اعراب با آن بود که این امر از نظر داج برنامه صهیونیستی را غیر منطقی و در نتیجه خطرناک می ساخت. داج می دانست که تشکیل دولت یهود موجب سال ها و دهه ها منازعه خواهد شد. در نتیجه، داج نوشت: «تمام تلاش های صورت گرفته‌ی مؤسسات آمریکایی بشر دوستانه و غیر انتفاعی ما در جهان عرب - مؤسسه‌ی خاور نزدیک ما، دفاتر مبلّغان اعزامی ما، انجمن مسیحی مردان جوان، انجمن مسیحی زنان جوان، مؤسسه کالج یسوعی بوستون ما در بغداد، کالج های ما در قاهره، بیروت، دمشق- و نیز امتیازات نفتی ما در معرض شکست و زوال کامل قرار گرفته است»، سناریویی که به گفته‌ی داج به نفع روسیه کمونیستی بود. سپس داج نقل کرد که یک دوست «کارشناس آمریکایی خاورمیانه» می گوید که «آنان (روس ها) درصددند که هزاران نفر از یهودیان کمونیست روسیه را به کشور فلسطین یهودی وارد کنند.» هر چند داج اشاره ای گذرا به [= قتل عام یهودیان] داشت (که در زمان هولوکاست نگارش مقاله‌ی مزبور فقط سه سال از وقوع آن می گذشت) ولی ظاهراً وی از پیامدهای روانی و تاریخی این واقعه برای آوارگان یهودی اروپا در فلسطین غافل بود. اگر چه داج قبول داشت که اعراب هرگز از یک دولت یهودی حمایت نمی کنند، یهودیان را تشویق می کرد که اسلحه‌ی خود را زمین بگذارند و وارد مذاکره شوند. مقاله با نقل قولی از کتاب مقدس به پایان می رسد: «خداوند قادر متعال می گوید نه با زور نه با قدرت بلکه با روح من» [زکریا باب 4، آیه6]. ظاهراً داج نمی دانست که یهودیان فلسطینی گرفتار اردوگاه های مرگ با نگاهی متفاوت از نگاه یک مبلغ پروتستان، عهد عتیق را قرائت می کنند.

کاپلان اظهار داشته است که دیدگاه های داج نشان دهنده‌ی دیدگاه های جامعه مهاجر و میسیونریگسترده‌ی بیروت بود که معتقد بودند آمریکا، بریتانیا و روسیه با تصویب عجولانه تقسیم فلسطین از طریق سازمان ملل متحد دچار اشتباه اخلاقی و سیاسی شده اند. ریچارد کراسمن یکی از اعضای گروه انگلیسی - آمریکایی بررسی کننده‌ی بحران فلسطین در سال 1947، اظهار کرد که مبلّغان پروتستان آمریکایی «با اظهارات مقامات بریتانیایی در خاورمیانه که شدیدترین حمایت را از اعراب به عمل آوردند، آرمان صهیونیستی را زیر سؤال بردند.»

کاپلان نتیجه می گیرد که «جامعه آمریکایی لبنان از لحاظ روحی تقریباً مخالف کشور اسرائیل بودند. اما افراد معدودی به یهودستیزی روی آوردند». هری ترومن نیز در خاطرات خود ادعا می کند که کارشناسان وزارت خارجه‌ی بعد از جنگ با ایده [تشکیل] یک دولت یهودی مخالف بودند زیرا آنان یا می خواستند اعراب را راضی نگهدارند و یا این که یهودستیز بودند.

در طول دهه 1930 و دهه 1940، هم قبل از تأسیس کشور اسرائیل و هم بعد از آن، مسیحیان پروتستان لیبرالی همچون پل تیلیش، ویلیام اف. آلبرایت و راینهولت نیبور طرفداران اصلیصهیونیسم بودند که شورای مسیحی درباره‌ی فلسطین را در سال 1942 تأسیس کردند. نیبور به عنوان استاد اخلاق اجتماعی در حوزه‌ی علوم دینی اتحاد به جای استناد به دلایل دینی، بر اساس دلایل عمل گرایانه از صهیونیسم دفاع می کرد. آزار یهودیان در اروپا همراه با قوانین دست و پاگیر مهاجرت در آمریکا موجب شد که نیبور «حق اخلاقی» یهودیان را نسبت به فلسطین به رسمیت بشناسد تا آنان به عنوان یک ملت زنده بمانند. او در 1946، در حضور کمیته انگلیسی - آمریکایی تحقیق در واشنگتن به سود شورای مسیحی درباره‌ی فلسطین شهادت داد. او ضمن این که حقوق متضاد اعراب و یهودیان فلسطین را می پذیرفت، اظهار می کرد:

«با این وصف، این واقعیت که اعراب دارای پس کرانه‌ی وسیعی در خاورمیانه هستند و این واقعیت که یهودیان جایی برای رفتن ندارند، حقانیت نسبی مطالبات آنان و آرمان های آنان را به اثبات می رساند... حاکمیت اعراب بر بخشی از این سرزمین مورد منازعه باید بدون تردید برای ایجد وطنی یهودی در جهان قربانی شود.»

نیبور در 1985، که تا آن زمان با بیشتر رهبران دیگر پروتستان لیبرال اختلاف داشت، همچنان بر تعریف وسیع تری از صهیونیسم مسیحی اصرار می ورزید. نیبور در مقاله ای تحت عنوان «رابطه‌ی مسیحیان و یهودیان در تمدن غرب» نوشت:

«بسیاری از مسیحیان از این حیث که معتقدند قوم آواره به وطن نیاز دارد، حامی صهیونیسمهستند؛ ولی زمانی که ادعاهای مسیحیایی برای اثبات حق یهودیان بر وطن خاصی درفلسطین به کار گرفته می شوند، ما به اندازه یهودیان مذهبی ضد صهیونیست احساس شرمندگی می کنیم».

نیبور صرف نظر از این که مایل بود شاهد «دادن غرامتی دیگر» به اعراب باشد، ظاهراً از این دیدگاه حمایت نمی کرد که فلسطینی های آواره «به یک وطن نیاز دارند».
«جنگ شش روزه» 1967، نقطه سرنوشت ساز مهمی برای علاقه مسیحیان انجیلی به اسرائیل وصهیونیسم بود. با الحاق کرانه باختری، پروتستان های لیبرال و سازمان هایی مثل شورای جهانی کلیساها به طور فزاینده از صهیونیستم فاصله گرفتند، در حالی که همین رویدادها اشتیاق بنیادگرایان و انجیلی ها را به سرزمین اسرائیل دوباره برانگیخت.

 در طول نیمه اول قرن بیستم بعضی از رهبران برجسته تدبیرگرا بر تعهد مؤمنانه نسبت به مبنای عهدینی تحقق قریب الوقوع بازگشت یهودیان به فلسطین تأکید می کردند. این رهبران عبارت بودند ازهری آیرونساید ، ام. آر. دیهان و روبین اِی. تاری. به عنوان مثال، اِی. بی. سیمپسون که ائتلاف مسیحی و تبلیغی را بنیان نهاد، گویا زمانی که اعلامیه بالفور را برای جماعت عبادت کننده‌ی کلیسایش می خواند، به شدت گریست. دیگر افراد معتقد بودند که پیمان عدم تجاوز آلمان نازی و شوروی در 1939، ظهور امپریالیسم ژاپن و کمونیسم چین به منزله‌ی نشانه های «بهت انگیز» جنگ آینده‌ی آرماگدون است. تأسیس کشور اسرائیل در 1948 طبیعتاً تحقق مهم ترین پیشگوییکتاب مقدس و «بزرگ ترین خبر پیشگویانه انبیاء که ما در قرن بیستم داشتیم»،  پنداشته شد. سخنان دکتر ام. آر. دیهان بنیادگذار برنامه رادیویی بشارت جهانی درس های کتاب مقدس، به طور منظم از طریق بیش از 600  ایستگاه رادیویی در سراسر جهان شنیده می شد. در سال 1947، دیهان مطالعات خود راجع به کتاب دانیال را منتشر کرد که در آن، وی رویدادهای قبل و بعد ازاعلامیه‌ی بالفور را در پرتو پیمان ابراهیم و «دستخط روی دیوار» بَلْشصَّر، [که پادشاه و نوه‌ی نبوکد نصر بود فلسطین] تفسیر کرد. علاوه بر این، او اشتباه بالفور را در کنار گذاشتن کل برای قوم یهود گویا «بزرگ ترین اشتباه تاریخ» خواند.

دیهان مانند بسیاری از صهیونیست ها راجع به تلاش های سرسختانه بریتانیا برای تشکیل کشور یهودیو «پاکسازی سرزمین مقدس از مالکان غیر قانونی آن» اظهار تأسف می کرد:

«اینک سرزمین فلسطین به دلیل اهداف و برنامه های جاودانه خدا سرزمین مقدس است. خدا آن را برای هدف واحد سکونت قوم ویژه اش، فرزندان یعقوب، کنار گذاشته است و چون آن، سرزمین مقدس خداست، هر کسی که به آن آسیب رساند و در صدد سلب مالکیت آن از قومش باشد، مورد عقوبت خدا واقع خواهد شد... اگر فقط ملت ها می توانستند زمینه‌ی عمل به قول خود را فراهم کنند تا سرزمین مقدس را به عنوان سرزمین امن همگان حفظ کنند و دوباره آن را به صاحبان برحقی که خدا آن را به آنان وعده داده بود، بازگردانند، خدا بر فرزندانی مانند دکتر وایزمن (دقیقاً با همین لفظ) از ذریه یعقوب به تعداد بیشتر و بیشتری می افزود تا منشأ خیر و برکت باشند و به ملت های جهان کمک نمایند. »

معلوم نیست که چرا دیهان می خواست که خوانندگانش دستاورد روش ترکیب وایزمن برای تولید استون را، که حلال مورد استفاده برای تولید مواد منفجره است، نعمتی برای جهان تلقی کنند.
بعد از جنگ 1967، پدر زن بیلی گراهام، نلسون بل، سردبیر مسیحیت امروز که بلندگوی تبلیغاتی صاحب نام و رسمی جنبش پروتستان انجیلی محافظه کار بوده است، احساسات شمار زیادی از پروتستان های انجیلی آمریکا را در مقاله‌ی ارسالی خود به این مجله چنین ابراز کرد، «برای اولین بار بعد از بازگشت بیش از 2000 سال، بیت‌المقدس اینک به طور کامل در کنترل یهودیان است و این امر مایه‌ی شور و شعف و ایمان مجدد پژوهشگر کتاب مقدس نسبت به صحت و اعتبار کتاب مقدس می شود». از 1967 به بعد، یک سری از رهبران مسیحی و سیاسی آمریکا از جمله چند تن از رؤسای جمهور با این دیدگاه همسو بودند. مثلاً در سال 1968، کمابیش به همان روشنی که لیوید جورج نقش تربیتی خاص خود را توصیف کرده بود، لیندون بی. جانسون ریشه‌ی همفکری خود را باصهیونیسم چنین توضیح داد:

«اگر نگوییم همه‌ی شما، بیشتر شما پیوندهای عمیقی با سرزمین و قوم یهود دارید، همانطور که من دارم؛ زیرا ایمان مسیحی من از ایمان شما منبعث شد. داستان های کتاب مقدس به صورت تار و پود خاطرات کودکی من در آمده است، همان طور که تلاش دلیرانه یهودیان مدرن برای رهایی از آزار و اذیت نیز به صورت تار و پود جان های ما در آمده است.»

در 1976 که «سال تفوق صهیونیسم مسیحی» خوانده شده، مجموعه ای از رویدادها صهیونیسم مسیحی را در صف اول سیاست جریان اصلی آمریکا قرار داد. جیمی کارتر به عنوان رییس جمهورنومسیحی ای که از حمایت جناح راست انجیلی برخوردار بود، انتخاب شد. در اسرائیل، مناخیم بگین و حزب لیکود نیز در سال 1977 به قدرت رسید. ائتلافی سه جانبه بین جناح راست سیاسی، پروتستان های انجیلی و گروه فشار اسرائیلی آمریکا به وجود آمد تا ائتلافی قدرتمند شکل گیرد.

در 1978، جیمی کارتر اذعان کرد که چگونه عقاید خاص وی در حمایت از صهیونیست بر سیاست خاورمیانه تأثیر گذاشت. او در یک سخنرانی کشور اسرائیل را توصیف [کشور اسرائیل] این گونه نهایتاً بازگشت به سرزمین کتاب مقدس است که یهودیان کرد، بیش از صدها سال پیش، از آن رانده شدند... شکل گیری ملت یهود، تحقق پیشگویی کتاب مقدس و همان جوهر تحقق آن است». اما زمانی که کارتر راجع به برنامه شهرک سازی تعرض آمیز لیکود تردید داشت و تشکیل وطنی فلسطینی را پیشنهاد داد، دیگر به ائتلاف یهودیان و پروتستان های انجیلی حامی اسرائیل که به حمایت از رونالد ریگان در انتخابات 1980 روی آوردند، اعتنایی نکرد.

 

منبع مقاله به نقل از سایت راسخون: سایزر، استیون آر؛ (1386)، صهیونیسم مسیحی، ترجمه‌ی حمید بخشنده، قدسیه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۱
انجمن رهپویان هدایت

رهپویان هدایت

مسیحیت صهیونیستی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی