رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان
دوشنبه شهریور ۱۷ ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ

تلاش های فرقه بی ریشه گنابادی برای هویت سازی+ سند

به گزارش انجمن رهپویان هدایت: در اواخر سده سیزدهم قمری، سلطان محمد بیچاره، بدون اینکه تائید کننده ای داشته باشد، بعد از مراجعت به زادگاهش، نه فقط ارادتمندی صوفیانه خود را نسبت به محمد کاظم تنباکوفروش اصفهانی، رواج می دهد، بلکه برای انتقال قطبیت نعمت اللهی از اصفهان به بیدخت نیز زمینه سازی می کند.

سلطان محمد، ادعای داشتن اجازه از طرف تنباکو فروش برای ریاست شعبه، را دارد و او این اجازه را هشت سال بعد در سال 1293 قمری علنی می کند. علت این تاخیر حتی با اخباری ضد و نقیض، مطرح نشده است.

صرف نظر از روایاتی که از بی سواد بودن تنباکو فروش مطرح شده که وی اصلا توانایی نوشتن عبارات اجازه نامه را نداشته است، نواقص دیگری هم در این اجازه نامه ادعایی دیده می شود .

در تمامی اجازاتی که به هر عنوان روایت یا به تعبیر صوفیه درایت نوشته شده است، نام اجازه گیرنده برده شده است. در اجازه ملا سلطان محمد نام او که سلطان محمد است، برده نشده است.

 

   متن اجازه نامه ادعایی، که اصلا اشاره ای به نام سلطان محمد بیچاره نشده است.!!

اجازه گیرنده، شخصی است به نام آخوند ملا سلطانعلی. عده ای هم معتقدند، اجازه مربوط به سلطان محمد نیست، زیرا نامبرده اصلا به آخوند شهرت نداشته است.

در تمامی اجازات موجود، موقعیت صاحب اجازه در حقیقت اختیارات او با القابی مشخص و معین می شود که به او می دهند. در اجازه ملا سلطان محمد، این اصل صوفیانه مراعات نشده است.

چنین نقصی دلالت دارد، که اجازه نامبرده مربوط به قطبیت نیست. در واقع ریاست فرقه که بتواند بعد از خود تعیین جانشین نماید.

در تمامی اجازات، حدود اختیارات اجازه گیرنده مشخص و معین شده است. اگر صاحب اجازه دارای لقب طریقتی بدون شاه باشد، مانند اجازه ملا سلطان محمد، صاحب اجازه از ماذونین محسوب می شود.

حتی با قبول اصل اجازه نامه، این اجازه نامه که مورد قبول فرقه گنابادی است، اجازه ای معمولی در حد اختیارات ماذونین فرقه گنابادی است، با مرگ او باطل بوده و اختیار تعیین جانشین نداشته است.

در شرح زندگانی ملاسلطان محمد نوده ای بیدختی(بیچاره) آمده است، وی حجره ای از مدرسه منیر السلطنه در جوار امام زاده سید ناصر الدین، را برای اقامت انتخاب می نماید.

پس از چند صباحی که با طلاب مراوده پیدا می کند، به رسم طلاب علوم دینی، مباحثی بین آنان رد و بدل می شود که از آن بوی تائید بابی گری( آنچه علی محمد باب پی ریزی کرده بود)، استشمام می شود.

 از این رو شبانه از تهران به سوی خراسان فرار می کند. یا درباره او به این نیز اشاره کرده اند که وی با بی شرمی مکرر به زبان می آورد، حضرت رسول هر جا زورش نمی رسیده است، می گفتند: ((لکم دینکم و لی دین)) و هر جا زورش می رسیده است: می گفته ((انا نبی السیف)).

انتشار این نوع سخنان در جمع اهل علم و برخورد شدید علما شیعی، زمینه گرویدن او به تصوف فرقه ای را فراهم می آورد. تا حدی از مراجعت به زادگاه و محل اقامت قدری کراهت داشته که غربت را وطن می دانسته است، و سرنوشتی را که در انتظارش بوده با خیالی آسوده دنبال می کند.

گفتنی است، این فرقه منحرف که آشکارا  بر خلاف اعتقادات تشیع در حال فعالیت است، بیشتر از آن که به یک گروه اسلامی شبیه باشد، فعالیت هایش مشابه یک تیم سیاسی وابسته به اردوگاه ضد اسلام است و بارها به اعتقادات اصیل مسلمانان، اهانت های شرم آوری را روا داشته اند.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۷
انجمن رهپویان هدایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی