رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان

دستان لرزان خانم م-الف حکایت از آن داشت که از رابطه اش با سعید عابدینی ، پشیمان و البته بسیار متضرر شده است به طوری که بارها در طول مصاحبه با چشمان اشک بار او مواجه شدیم. م-الف که به امید رهایی از مشکلات پیش آمده در زندگی اش و به امید رسیدن به خدا به سمت سعید عابدینی کشیده می شود نمی دانسته که قرار است در دام (به قول خودش) یک شیادحرفه ای بیافتد کسی که با دستاویز قرار دادن نام خدا ودین مسیح  بسیاری از دختران همانند او را اغفال می کند و مسیر زندگی آنها را دچار انحراف می کند.

مطالب زیر بخش اول مصاحبه خانم م-الف با خبرنگار جمعیت رهپویان هدایت است که خبر آن در تاریخ بیستم آبان ماه در وبلاگ رهپویان هدایت منتشر شد.

-به عنوان نخستین سئوال لطفا توضیح دهید چه شد که به سمت سعید عابدینی کشیده شدید؟

ببینید آدم ها زندگی های متفاوتی دارند، درواقع  عوامل مختلفی هست که مسیر زندگی انسان ها را تغییر می دهد. بگذارید واضح تر بگویم، وجود مشکلات مالی،درگیری های خانوادگی،اعتیاد و از این دست مسائل آدم را به سمتی می برد که می خواهد از آنها خلاص شود من هم به دنبال همین مسئله بودم.

-پس درواقع شما دارای مشکلات خانوادگی و اجتماعی بودید؟

بله- خانواده من وضعیت خوبی نداشتند چون پدرم معتاد بود،مادرم هم اهمیت خاصی به زندگی من و دیگر اعضای خانواده نمی داد خوب شما از یک دختر جوان در این سن چه انتظاری دارید؟

-چگونه با سعید عابدینی آشنا شدید؟

من اول از طریق یکی از دوستانم که بعدها فهمیدم ارتباط خاصی با سعید دارد، با کلیسا آشنا شدم فکر می کردم که می توانم از طریق رفتن به کلیسا خلاء های موجود در زندگی خودم را پرکنم و در همان جا بود که با سعید عابدینی آشنا شدم تاجایی که خاطرم هست سعید هم تازه ایمان دار شده بود، البته کم کم رفتنمان به کلیسا کم شد و من از طریق این دوستم با جلسات خصوصی سعید آشنایی پیدا کردم، جلساتی که بعداً متوجه شدم همان کلیسای خانگی است. درواقع دیگر به کلیسا نمی رفتیم وبیشتر در این جلسات خانگی شرکت می کردیم.

-می توانید کمی بیشتر در خصوص شرکت کردنتان در این جلسات و ارتباط با سعید عابدینی بگویید؟

من گفتم ابتدا از طریق این دوستم که بعدا فهمیدم رابطه بسیاری با سعید دارد با این جلسات آشنا شدم

-ببخشید صحبتتان را قطع می کنم اگر امکان دارد می شود اسم دوستتان را بگویید؟

بله-نسیم

-پس نسیم ارتباط ویژه ای با سعید داشت؟

دقیقا همین طور است.

-خوب، برگردیم به شرکت در جلسات و ارتباط با سعید، بفرمایید؟

من و نسیم در این جلسات زیاد شرکت می کردیم. سعید با من طرح دوستی ریخت و با ظاهرسازی من را به خود جلب کرد روابط ما عمیق تر شد تا جایی که من بعضی از شب ها به منزل پدری سعید می رفتم و شب را به اتفاق سعید آن جا سپری می کردم.

-پس باید اطلاعات خوبی از خانواده سعید داشته باشید؟

تقریبا همین طوری است که شما می گویید، سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از شب هایی که من آن جا بودم  و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای جورواجور مصرف می کردند، خود سعید هم از این موضوع مسثنی نبود او هم  علاوه بر این که در سال های اولیه وضع مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم یکبارهم خودکشی کرده است!

-می دانید که این سابقه خودکشی در چه سنی اتفاق افتاده است؟

حدوداً بیست سالگی

-شما که فهمیدید سعید مشکل روحی و روانی دارد، اصلا زندگی سعید مشکل دارد چرا با سعید رابطه تان را ادامه دادید؟

اولا که من سابقه خودکشی سعید را بعدها از طریق نسیم فهمیدم، ولی  زندگی سعید تقریبا مثل زندگی خودم بود فکر کردم می توانیم با هم از این زندگی های مشکل دار رهایی پیدا کنیم. به همین خاطر بود که با سعید دوستیم را بیشتر کردم. ضمنا سعید وانمود می کرد که تغییر کرده و می تواند این تغییر و تحول را به دیگران هم منتقل کند در حالی که بعدا متوجه شدم وضعیتش بدتر هم شده، به قول معروف زده به سیم آخر و از هیچ انحرافی ابایی ندارد. اصلا تبدیل شده بود به یک کلاش که فقط به دنبال هوس بازی و پول بود.

-می توانید در مورد دوران جوانی سعید توضیحاتی بدهید؟ منظورم دقیقا رفتارهای این دوران اوست.

-بله سعید دوران جوانی اش را به عیاشی های بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبت هایش حتی در جمع وانمود می کرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و می خواهد دیگران را نجات دهد.

اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن می دهد ولی این عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی می دهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار می کشد....

 

ادامه دارد....

سعید عابدینی در کشورهای حاشیه خلیج فارس


 

سعیدعابدینی به همراه  م-ز (معروف به نسیم)


                سعید عابدینی به همراه گروه دختران کلیسای خانگی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۴
انجمن رهپویان هدایت

نظرات (۲)

بنده از اونجایی که کم و بیش با مسیحیان ایرانی و غیر ایرانی بخاطر شرایط کاریم. چون من کتاب فروش هستم و همه جور آدم به کتاب فروشی ما در انقلاب می آن و کتاب می خرن. مسیحی ها هم به دنبال کتاب های مسیحی می آن. به همین علت رابطه دورا دوری دارم می تونم بگم که از اولش هم این آقای عابدینی به فکر ضربه زدن به این دختر بوده و نه تنها به فکر ضربه زدن به این دختر بلکه به فکر تجاوز به تمام دختران خوش بر و رو کلیسایش نیز بوده. مثل فیلم حیس دختران فریاد نمی زنند که بعد از قتل اون دختر جوان بخاطر اینکه نگهبان ساختمان بهش تجاوز میکرده و بعد از تحقیق پلیس معلوم شد که نگهبان ساختمان به خیلی از دخترها تجاوز کرده اون هم به طرز شدید و وجشتناک. خب این بخاطر این بود که اون دختر مرتکب قتل شد تا پلیس به فکر تحقیق بیافته. من مطمئن هستم که با این افشاسازی که این خانم م-الف انجام داده مطمئنم موضوعات بیشتری راجع به این آقای عابدینی رو میشه. امیدوارم این آقای عابدینی هرجا هست از کارهاش پشیمان باشه و توبه ای واقعی به درگه حق تعالی داشته باشه.
برای این خانم هم آرزوی بهتر شدن رو می کنم
۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۷ گل رامیان
سلام
تشکر بابت حضورتون در گل رامیان
واقعا برای اینگونه از دخترها متاسفم که چرا اینقدر زود گول میخورند !!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی