چند همسری؛ واجب درکتاب مقدس و نظام مند در اسلام!!(بخش دوم)
همچنین در سفر پیدایش باب 26 جمله 34 درباره ازدواج عیسو می گوید: و چون عیسو چهل ساله بود، یهودیه، دختر بیری حتی، وبسمه، دختر ایلون حتی را به زنی گرفت.
در سفر پیدایش کتاب مقدس، باب 36 جملات 23 تا 26، نام همسران و پسران حضرت یعقوب (ع)، آمده است:۲۳ و اینانند پسران شوبال: علوان و منحت و عیبال و شفو و اونام
24 و اینانند بنی صبعون: ایه و عنی. همین عنی است که چشمه های آب گرم را در صحرا پیدا نمود، هنگامی که الاغهای پدر خود، صبعون رامی چرانید.
۲۵ و اینانند اولاد عنی: دیشون واهولیبامه دختر عنی
26 و اینانند پسران دیشان: حمدان و اشبان و بتران و کران
درباره ازدواج های متعدد حضرت داوود(ع)، در دوم سموئیل باب 5 جمله 13 چنین آمده است: و بعد از آمدن داود از حبرون کنیزان و زنان دیگر از اورشلیم گرفت، و باز برای داود پسران ودختران زاییده شدند.
در کتاب اول پادشاهان، باب 11 جملات 1 تا 3، تعداد فراوان همسران حضرت سلیمان(ع)، چنین شمارش شده است: 1و سلیمان پادشاه سوای دختر فرعون، زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان وادومیان و صیدونیان و حتیان دوست میداشت.
۲ از امتهایی که خداوند درباره ایشان بنیاسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان درنیایید و ایشان به شما درنیایند مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند. و سلیمان با اینها به محبت ملصق شد.
۳ و او را هفتصد زن بانو و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند.
درباره زنان زیاد جدعون، در کتاب داوران، باب 8 جمله 30 می گوید: و جدعون را هفتاد پسر بود که از صلبش بیرون آمده بودند، زیرا زنان بسیار داشت.
در کتاب اشعیا باب 4 جملات 1 و 2 نیز آمده است: 1 و در آن روز هفت زن به یک مرد متمسک شده، خواهند گفت: «نان خود را خواهیم خورد و رخت خود را خواهیم پوشید، فقط نام توبر ما خوانده شود و عار ما را بردار.
۲ در آن روز شاخه خداوند زیبا و جلیل ومیوه زمین به جهت ناجیان اسرائیل فخر و زینت خواهد بود.
این ها همه نمونه هایی آشکار بر مشروع بودن چند همسری در کتاب مقدس است، بدون این که کتاب مقدس حتی تعداد زنان را نیز محدود کرده باشد.
در برخی از جملات کتاب مقدس، مسائلی مطرح شده است که نتیجه منطقی آن وجوب ازدواج مرد است، حتی اگر همسر داشته باشد.
به عنوان نمونه در سفر تثنیه باب 25 جملات 5 تا 9، چنین آمده است:۵ اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنها بی اولاد بمیرد، پس زن آن متوفی، خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادر شوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد، و حق برادر شوهری را با او بجا آورد.
۶ ونخست زادهای که بزاید به اسم برادر متوفای او وارث گردد، تا اسمش از اسرائیل محو نشود.
7 واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود وگوید: «برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادرخود در اسرائیل انکار میکند، و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.
۸ پس مشایخ شهرش او را طلبیده، با وی گفتگو کنند، و اگر اصرار کرده، بگوید نمی خواهم او را بگیرم،
۹ آنگاه زن برادرش نزد وی آمده، به حضورمشایخ کفش او را از پایش بکند، و به رویش آب دهن اندازد، و در جواب گوید: «با کسیکه خانه برادر خود را بنا نکند، چنین کرده شود.
در این جملات هیچ اشاره ای به شرایط مرد به عنوان برادر شوهر زن نشده و بر او لازم است که حتی در صورت همسر داشتن، زن برادر متوفای خود را به همسری بگیرد.
ادامه دارد...