رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان
انجمن رهپویان هدایت: نوشتار پیش رو در ادامه قسمت قبل، وجوه دیگری از نقش میسیونرهای کلیسای انجیلی در ایران و ارتباط میان ایران و آمریکا را بررسی کرده است.
آمریکا میسونرها را‌ به‌عنوان‌ سرمشقی تلقی کرد

هیئتهای میسیونری امیدوار بودند که ایـرانی‌ها زنـدگی آنها را الگو قرار دهند. حال ببینیم مـیسیونرها خـود را چـگونه عـرضه مـی‌کردند؟آنها آمریکایی‌های میهن‌پرستی‌ بودند کـه در مـقابله با مخاطرات کرارا از پرچم‌ آمریکا استفاده کردند.

به هنگام خلع محمد علی شاه در 13 فوریهء 1908،«در میان نزاع تفنگداران و غـرش تـوپها،پرچم آمـریکا برفراز بیمارستان میسیونری در تهران به اهتزاز درآمـده بـود». طی جـنگ جـهانی اول اسـتفاده‌ از‌ پرچـم به منظور بهره بدن از مزایای برون مرزی تکرار شد.گاه نیز میسیونرها بدون آنکه میسیون خود را ترک نمایند،به‌عنوان مأمور رسمی‌ دولت آمریکا فعالیت می‌کردند.

جان الدر واکنش عاطفی میسیونرهای مقیم همدان‌ را‌ هنگامی کـه از رادیوی موج‌ کوتاه به خروج تیم المپیک زمستانی از استاد بوم مادیسون اسکوئر گاردن گوش می‌دادند چنین بیان می‌کند:

"پرچم آمریکا را به اهتزاز درآورده،...در خواندن سرود ملّی آمریکا‌ شرکت‌ کردیم.  می‌گویم شرکت کردیم،ولی بهتر است بـگویم سـعی کردیم شرکت کنیم؛زیرا بغض‌ چنان گلویم را گرفته بود که گویی عقده‌ای به اندازهء یک توپ بیسبال در آن وجود دارد.خواندن این آواز به‌ اندازهء‌ آواز«تا‌ دید مجدد،خدا به همراهت»در شبی‌ که‌ به‌ مقصد‌ ایران سـوار کـشتی شدیم، سخت و ناگوار بود.»"

اگرچه انگیزهء آگاهانه و اصلی هیئت‌های میسیونری میهن‌پرستی آمریکایی نبود، لیکن در عمل،آنها بین نقش خود‌ به‌عنوان‌ مسیحی‌ از یک طرف و آمریکایی از طرف‌ دیگر فرق‌ دقیقی‌ قـائل نـمی‌شدند.از دید ناظران غیرمیسیونر،آنها (میسیونرها) فقط آمریکایی بودند.

یک مثال واضـح در مـورد از میان برداشتن مرز بین آمریکایی بودن و مسیحی‌ پروتستن‌ بودن‌ را‌ می‌توان در مقاله‌ای که در بخش«عناوین روز»مجلهء«جهان‌ مسلمان»در سال 1930 درج‌ شد، مشاهده کرد. این مجلهء میسیونری، با تأیید قبلی‌ مقاله‌ای را با عنوان«دین آمـریکایی»در مـورد نیاز جدید به تدریس انـگلیسی در مـدارس‌ ترکی به‌ چاپ‌ رسانده‌ بود. در این مقاله که از روزنامه دولتی«ایران» (چاپ تهران) ترجمه شده بود،آمده بود‌ که«تمدن‌ آمریکایی باید بنیان‌[یک ایران جدید]باشد»

«اولین گام به سوی این هدف گسترش زبان انگلیسی در بین مردم‌ است.ما‌ بـاید مذهب‌ آمـریکایی را از صمیم قلب قبول کرده و آن را به‌عنوان مذهب‌ واقعیمان‌ بشناسیم...»

تصویر دیگری‌ که به وسیلهء میسیونرها ارائه می‌شد،در مورد تساوی زن و مرد بود. زنها تقریبا دو‌ سوم‌ میسیونرها‌ را تشکیل می‌دادند. تقریبا کلیهء مردها متأهل بودند، اما در بین معلمان و کارکنان بیمارستان تـعداد زنـان‌ مجرد‌ تـقریبا مساوی تعداد مردان متأهل‌ بود.به مردان و زنان حقوق مساوی پرداخت می‌شد.

به سبب‌ محدودیت‌ روابط‌ زن و مرد در جامعهء ایرانی، میسیونرها دریـافتند که دسترسی به خانه‌ها و خانواده‌های ایرانی‌ تنها از‌ طریق‌ میسیونرهای زن میّسر است. زنها بـه‌طور مـرتب بـه خانه‌ها تلفن کرده، به‌ بیماران زن خدمات پزشکی‌ ارائه‌ می‌دادند‌ و اولین مدارس دخترانه را نیز تأسیس‌ کردند. همچنین از آن جهت که میسیونرها آمریکایی بـودند ‌ ‌و تـحت‌ پوشش امتیازات‌ فوق العاده‌ای که در ایران به غربی‌ها اعطا شده بود قرار‌ داشتند، زنهای‌ عـضو‌ هـیئتهای‌ میسیونری در انـجام وظایف عمومی و اجتماعی خود می‌توانستند به شکلی رفتار کنند که می‌توان آن‌ را‌ رفتار«مردان‌ صاحب امتیاز ویژه»توصیف کـرد. آنها به لحاظ آمریکایی‌ بود نشان به‌گونه‌ای رفتار می‌کردند که‌ چنان‌ رفتاری از عهدهء زن ایرانی خـارج بود. هیئتهای میسیونری از این امـتیاز آگـاهانه در جهت تثبیت برابری‌ حقوق‌ زن و مرد استفاده‌ می‌کردند. آنها به این نقش«سازنده»ی انقلابی مباهی بوده و در‌ راه‌ تبدیل جامعهء ایران‌ به جامعه‌ای شبیه جامعهء آمریکا‌ تلاش‌ می‌کردند.

قدرتمندترین ابزار برای تغییرات انقلابی که توسط میسیونرها‌ بنا‌ نهاده شـده بود، آموزش و پرورش بود. این هیئتها در مدارس خود تعمدا تغییراتی در‌ جهت‌ فرهنگ‌ آمریکایی به وجود آوردند.در سخنرانی‌ سال‌ 1953 ساموئل‌ ام.جردن،رئیس‌ کالج‌ البرز و معلم ارشد کلیسای انجیلی در‌ ایران،چنین‌ آمده است:

«دانشجویان ما افکار لیبرالی را جذب کرده و مشتاق ایـجاد اصـطلاحات‌ بودند.آنها همراه‌ با وطنپرستان مترقی دیگر سعی داشتند‌ نظام استبدادی قرون وسطایی‌ 30‌ سال‌ گذشته را به دموکراسی مدرن‌ و مترقی امروزی متحول کنند.»

همچنین هدف مأموریت میسیونرها همان‌گونه که جردن بیان کرده بود، بصراحت‌ ضدّ‌ کمونیستی بود:

«...ایرانیان مـجذوب ایـده‌آل آمریکایی‌ از‌ دموکراسی‌ شده و مورد‌ استفاده‌ای‌ برای‌ شکل روسی آن ندارند.این‌ امر‌ برای دنیا واجد کمال اهمیت است.»

میسیونرها با طبقهء ممتاز جامعهء ایران سروکار داشتند.بار دیگر‌ از‌ زبان جردن‌ می‌شنویم:

«...از آغاز قرن مدارس آمریکایی‌ در‌ ایران مـورد‌ حـمایت‌ مردان‌ برجستهء مملکت بوده‌ است.پسران شاهزادگان‌ خاندان سلطنتی،پسر عموهای شاهان قبلی،تنها نوهء شاه‌ فعلی،پسران نخست وزیران و دیگر وزرای کابینه،اعضای مجلس،رؤسای قبایل، استانداران‌ و دیگر مردان ذینفوذ از هر گوشهء‌ کشور‌ و...پسرانی‌ که‌ خواه‌ درس خوانده‌ یا نـخوانده‌ بـاشند‌ جـزء طبقهء حاکمهء آیندهء ایران خـواهند بـود،در زمـرهء دانش‌آموزان این مدرسه‌ هستند.شاید در هیچ‌جای دنیا این تعداد‌ از‌ فرزندان‌ مقامات رهبران یک کشور در یک مدرسه ثبت‌نام‌ نکرده‌اند.»

ظاهرا میسیونرها‌ مطلع‌ نبودند‌ که‌ اقدامات آنـها مـمکن اسـت بی‌احترامی به‌ حساسیتهای ملّی ایرانی‌ها تلقی شود.آنها خیال مـی‌کردند کـه تعلیم طبقهء اشراف اساس معیارهای آمریکایی خدمت ارزنده‌ای برای ایران محسوب می‌شود. باوجود اینکه عدهء زیادی از‌ ایرانیان دولت رضا پهلوی را رژیم مستبدی می‌دانستند کـه ارزشـهای‌ سنّتی را مـورد حمله قرار می‌داد، لیکن میسیونرهای وابسته به کلیسای انجیلی آن را به‌عنوان حـکومت«دموکراسی مدرن مترقی»تلقی کرده،مأموریتشان و روابط ایران با آمریکا‌ را‌ با سرنوشت رژیم پیوند دادند.

میسیونرها همچنین با برقراری روابط نزدیک با اقلیتهای مـذهبی-ملّی سـبب‌ تحلیل رفـتن کوششهای خود در تقویت ناسیونالیسم ایرانی شدند. در ابتدا در بین‌ غیرمسلمانان به تبلغ پرداخـتند؛تا سـال‌ 1885‌ منحصرا بین مسیحیان نسطوری و پس از آن بین ارامنه و یهودیان تبلیغ کردند. میسیونرها بتدریج فعالیت خود را در بین مسلمانان‌ نیز گسترش داده و آنـگاه‌ بـه خـصومت با علما پرداختند.از‌ دیدگاه‌ مسلمان ایرانی، میسیونرها و در نتیجه تمام آمریکایی‌ها همراه اقلیّتها تـداعی مـی‌شدند. میسیونرها بـه‌طور غیرمستقیم تهدیدی نسبت به تشکیلات سیاسی مسلمانی ایرانی بودند؛ چرا که آنها اقلیتها را علیه‌ این‌ تـشکیلات تـحریک مـی‌کردند.نمونه‌ای از‌ خصومتی‌ را که بدین طریق به وجود آمد، می‌توان پس از جنگ جهانی دوم ملاحظه نمود که دولت ایران از دادن اجازهء مراجعت بـه دکـتر هری پاکارد به ارومیه خودداری کرد. علت این امتناع، نقش دکتر پاکارد‌ در‌ رهبری نیروهای مسلح نـسطوری در زمـان جـنگ بود.

این احتمال نیز وجود دارد که ایرانیان براثر«مسیحیت زور بازویی»که توسط ساموئل جردن و همکارانش ترویج داده می‌شد، از میسیونرها بـیزار شـده باشند. جردن‌ کشیشهای هیئت آینده‌اش‌ را‌ چگونه بار‌ می‌آورد؟ در کشوری که وقار و احترام‌داری‌ کمال اهمیّت در موقعیّتهای اجـتماعی افـراد بـود، جردن آنها را مجبور به پیاده‌روی‌های‌ طولانی، انجام‌ ورزشهای گروهی و فعالیتهای پیشاهنگی می‌کرد و زمانی که آنها زیاده‌ از‌ حد‌ بـی‌ادبی‌ مـی‌کردند،با کمربند چرمی تنبیهشان می‌نمود.

ایرانیان همچنین میسیونرها را جزء اغنیا و ثروتمندان می‌دانستند. به گفتهء جان‌ الدر،«در مـقایسه بـا ‌‌اسـتانداردهای‌ کشور خودمان اغلب احساس می‌کنیم...که فاقد بسیاری از لوازم اولیه برای یک زندگی راحت‌ هستیم. اما‌ اگر‌ بخواهیم از دیـد یـک نـفر [ایرانی‌]از طبقهء متوسط به مسئله نگاه کنیم،زندگی ما افراط در تجمل‌پرستی‌ است.» یکی از ایرانیان عـضو کـلیسا به آشپز الدر گفته بود که«در مقابل چنین‌ غذایی که آنها به‌ آقای‌ الدر‌ می‌دهند، او اظهار می‌کند که مـسیح پسـر خداست. اگر به من هم غذایی‌ مشابه غذای آقای الدر بدهند، حاضرم قسم بخورم که مـسیح پدر خـدا بوده است».

هیئت امنای میسیونرهای خارجی دربارهء لباس بـه مـیسیونرهای جـدید‌ چنین توصیه‌ می‌کرد:یک «لباس مخصوص صرف چای در عصر بـا مـخلّفاتش»همچنین«دو یا سه‌ لباس ساده برای عصر»برای خانمها ضروری است.یک«دست لباس کامل...کت‌ بلند دم‌دار و شلوار راهـ‌راه»اضافی مـی‌تواند مناسب باشد.  شاید چنین لباسهایی در بـین‌ فارغ التـحصیلان‌ دانشگاههای‌ آمـریکا و کـارکنان وزارت خـارجه و بازرگانان در آن زمان‌ مرسوم بود،اما یقینا حتی در مـقایسه بـا استاندارهای آن دوره،خیلی بالاتر از طبقهء متوسط جامعهء آمریکا محسوب می‌شد.البته از نظر اکثر ایرانی‌ها،در‌ حـقیقت‌ ایـن‌ استادارد«زیاده‌روی در تجمل‌پرستی»بود.

هیئتهای میسیونری از ارتباطات خوب و همچنین قدرت بـرخوردار بودند. والاس‌ موری،سرپرست بخش خاور نـزدیک وزارت خـارجهء آمریکا، به علی اکبر دفتری،کاردار ایران،در 18 اوت 1939 گفت:

«اعضای کـلیسای انـجیلی مشاغل عالی‌ و مهمی را در اختیار دارند و چنانچه ایران‌ می‌خواهد در اینجا[امریکا]سابقهء خوبی داشته باشد...قطعا به نـفع ایـران خواهد بود که اثر خوبی در بـین اعـضای ایـن کلیسا بگذارد.»

خودنمایی و بزرگ جـلوه‌ دادن‌ قدرت‌ کلیسای انجیلی،با آرمـانهایی کـه موجد انگیزه‌ در‌ میسیونرهای‌ مستقر در ایران بود فاصلهء زیادی داشت،اما به نظر می‌رسد که‌ همین امر بـخش حـساس و مهمی از ارتباطات کلیسای انجیلی در‌ روابط‌ بـین‌ آمـریکا و ایران را تـشکیل مـی‌داده است.

نتیجه

میسونرها انـگیزه‌های مختلطی‌ برای‌ خدمت در ایـران داشتند.امپریالیسم‌ فرهنگی،ماجراجویی و شاید به دنبال یک زندگی مرفه بودن،همراه اعتقادات مذهبیشان‌ در ذهن آنها قرار گرفتهب ود.در‌ نـتیجه،پیامهایی‌ کـه‌ آنها به آمرکیا و به ایرانیان ارسـال‌ می‌داتشند واضـح نبود.

تصویری کـه‌ از ایـران تـوسط میسیونرها به ایـالات مـتحده منتقل شده بود واقعیت را تحریف کرده و مضرّات حکومت جائر پهلوی‌ را‌ در‌ قبال منافع آن دست‌کم گرفته بود.در مقیاس وسـیع،این امـر بـه این خاطر‌ بود‌ که میسیونرها تمایل داشـتند اسـلام را مـنبع فـساد و مـسیحیت آمـریکایی را به‌عنوان الگوی تقلید برای ایران‌ جلوه‌ دهند.

هیئتهای‌ میسیونری تصوّر می‌کردند که با ناسیونالیسم ایرانی موفق‌اند.اما به همان اندازه که آنها‌ با‌ اسلام‌ مخالفت‌ داشتند،در واقع با ناسیونالیسم ایرانی مبتنی بـر اسلام نیز مخالف بودند.

همین‌طور، دید ایران نسبت به‌ آمریکا،که‌ از‌ میسیونرها شکل گرفته بود، گمراه کننده بود.میسیونرها در کشور خود ارتباطات قوی داشتند و در‌ ایران‌ بشدّت مورد حمایت دولت آمریکا بودند. به دور از این واقعیت که مذهب و حکومت‌ در‌ آمریکا‌ از هـم جـداست،ایالات متحده به مشابه یک قدرت مسیحی در ایران معرفی شده بود. کلیسای انجیلی‌ و دولت آمریکا متفقا نگران قدرت و نفوذ ایالات متحده در ایران بودند و هردو‌ تمایل‌ داشتند‌ برای رسیدن به اهدافشان با انـگلیسی‌ها هـمکاری نزدیک کنند. در حقیقت به نظر می‌رسد این امر‌ پیش‌دید‌ دقیق سیاست آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی‌ در پیگیری نقش ضدّ روسی‌ دولت‌ انگلیس‌ در ایران باشد.

متأسفانه ایـن وضـع امپریالیستی به علت ماهیت خـصوصیت و غـیردولتی بودن‌ مأموریتهای میسیونری وابسته‌ به‌ کلیسای‌ انجیلی از دید ناظران ایرانی و آمریکایی مخفی‌ ماند.هرچند مقررات مربوط به کردار‌ این‌ آمریکاییان در داخل کشورشان با اعمال آنها در خارج کـاملا مـتفاوت بود،هیچ‌کس به تناقضات مـوجود بـن استانداردهای‌ داخل‌ آمریکا‌ و رفتار آنها در ایران توجه نکرد.

این انگیزه‌های مختلط و استنباطات گمراه‌ کننده‌ در ایجاد زیربنای روابط آمریکا و ایران در‌ دوران‌ بعد‌ از مصدق نقش بسزایی ایفا کردند؛ زیربنایی که‌ از‌ آنچه‌ که می‌بایست باشد ضعیفتر و سست‌تر بود. بدین تـرتیب،به نـظر می‌رسد بحرانهایی که در دهه‌های‌ 70‌ و 80 در روابط آمریکا‌ و ایران رخ‌ داد‌ تا‌ حدی به نقش کلیسای انجیلی در زمان‌ پهلوی‌ بستگی داشته است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی