رویارویی انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) با مسیحیت صهیونیستی(1)
انجمن رهپویان هدایت: در حال حاضر نظریه مسیحیت صهیونیستی به طور کامل قوام یافته و اکنون تبدیل به اندیشه مسلط بر سیاست و حکومت آمریکا و اسرائیل شده است. در این نظریه، مؤلفههای هفتگانهای را میتوان یافت که البته مهاجرت یهودیان و تأسیس یک دولت یهودی در ارض موعود، اولین و مهمترین آن ها به شمار میرود. از سویی یکی از اساسیترین آرمانهای انقلاب اسلامی ایران که از سال 1322 (کشف حجاب) و یا به طور دقیقتر از سال 1341 (انجمنهای ایالتی و ولایتی) آغاز شد، مبارزه و مخالفت با پدیده مهاجرت یهودیان و ایجاد دولت یهود و مبارزه با حامیان تشکیل این دولت جعلی بوده است. اساس این مبارزات را میتوان در مواجهه زعیم انقلاب اسلامی یافت. در مطلب پیش رو برخی مواضع ایشان در این خصوص به نگارش درآمده است.
امام خمینی رحمهالله اولین نوشته سیاسی خود(کشف اسرار) را در سال 1322 مـنتشر ساخت، و یک سال بعد، نخستین بیانیه سیاسیاش را انتشار داد، اما هیچگاه از تئوری، وارد عمل سیاسی نشد؛ زیرا اعتقاد داشت که هر حرکت سیاسی باید از طریق مرجعیت عامه صورت گیرد، اگر چه در دوره مـرجعیت آیـتالله بروجردی، امام اغلب به عنوان مشاور یا نماینده سیاسی وی (مانند نمایندگی از طرف او در مجلس مؤسسانِ 1328) ایفای نقش کرد، ولی اندکی پس از فوت آیتالله بروجردی(فروردین 1340) و با طرح تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی(مهر 1341) پا بـه عـرصه مبارزه با رژیم نهاد و تا بهمن 1357 به این مبارزه پایبند باقیماند. یکی از دلایل جدال طولانی امام و شاه، مسئله فلسطین، اسرائیل، یهود سیاسی(صهیونیست) و مسایل مرتبط با آن، چون: تصدی و یـا بـه کارگیری بهائیان اسرائیلی در پُستهای مملکتی و نظایر آن بوده است. صدق این گفتار با مروری به برخی از بیانات و مواضع امام خمینی رحمهالله ، در همان سالهای آغازین نهضت اسلامی مردم ایران، روشـن مـیشود:
یهود: در نـظریه مسیحیت صهیونیستی، یهودیان برگزیده خـداوندند، و بـه هـمین دلیل، خدا هیچگاه مردم یهود را رها نکرده، و اگر آنان را متفرق ساخت، دوباره آنها را در ارض موعود جمع کرده است. در واقع، خداوند یـهود را انـتخاب کـرد تا برنامه رستگاریبخش خود را برای تمام جهان آشـکار سـازد، و بدون ملت یهود، اهداف رستگاری بخش او به کمال نخواهد رسید. از این رو، اشاره امام خمینی به یهود و تأکید بر آنـ، در نـیمه اول دهـه 1340، معنا مییابد:
1 ـ «حاجیهای بدبخت کـه وقتی میخواهند به آنها تذکره بدهند، باید چقدر زحمت بکشند، چقدر رشوه بدهند، وقتی هم مکه میروند در مـنا، حـتی آن نـماینده بیعُرضه شکایت میکند که فلان آقا را بگیرید، چون که حرف حـقی زدهـ.. . و گفته(است) اسلام از دست یهود در خطر است. آقا مگر شما یهودید؟! مگر مملکت ما، مملکت یهود اسـت.» مـراد از یهود در این کلام، تنها یهودیان ایرانی نیستند که اغلب آنها بر آرمـانهای مـلی(ایرانی) بـاقی ماندهاند، بلکه مراد یهودیانیاند که نشان دادهاند همواره و در هر زمان، خطری بزرگ برای اسـلاماند. البـته، واکـنش مخالفان امام به این گفته که: «اسلام از دست یهود در خطر است،» مؤید ارتباط یـهودیان بـا خطری است که به نابودی اسلام میاندیشد، و نیز این نظریه مسیحیت صهیونیستی تـأیید مـیشود کـه یهودیان در عصر قبل از ظهورِ مسیح، باید قدرتمند شوند و بر جمعیتشان اضافه گردد؛ زیرا در ایـن صـورت است که خواهند توانست در رکاب مسیح در جنگِ آرماگدون، بر سپاه شر و سیاهی، یـعنی لشـکر غـیریهودی مسیحی، فائق آیند.
2 ـ «آقایان علمای اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم، هم صدا بگویند کـه آقـا ما نمیخواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند و مملکت مـا بـا مـملکت یهود هم پیمان شود.» (پیشین، ص 9) هم پیمانی یهود سیاسی(صهیونیسم)، با ایران در عصر پهلوی دوم از جهاتی قـابل تـأمل اسـت؛ از جمله اینکه این پیمان: الف ـ فریبی بیش نبود تا در پرتو آن، مردم مـسلمان ایـران را از صف مخالفان مسیحیت صهیونیستی دور کند؛ ب ـ ضعیفسازی ایران را در عرصههای مختلف دنبال میکرد، تا ایران در جنگ آرماگدون، بـیخطر بـاشد؛ ج ـ میتواند آنان را در حمایت ایرانیان هواخواه نظریه مسیحیت صهیونیستی و دفع مخالفان آن یاری رسـاند؛ د ـ مـیتواند به قوت و قدرتیابی بنیاسرائیل که در محاصره کـشورها، و بـیشتر مـلتهای مسلمان است، ختم شود، و البته از کلام امـام هـم میتوان دریافت که از هدفهای همپیمانی یهود سیاسی با ایران پهلوی، حاکمیت یافتن بـر مـقدرات کشور و مملکت بود. بدیهی اسـت، در صـورت تحقق آنـ، پیـروان مـسیحیت صهیونیستی بر یکی از دو دشمن خود (روس و فـارس) پیروز میشدند.
ـ «در دو سه روز پیش از این، در شانزده شهریور در تهران، دروازه دولت با یهودیها بساطی درسـت کـردند، چهار صد، پانصد نفر دور هم جـمع شدند، و خلاصه حرفشان ایـن بـوده که... مجد، مال یهود اسـت، یـهود برگزیده خدا، و ما ملتی هستیم که باید حکومت کنیم. بدبختی یک مملکت اسـلامی و مـسلمین است که با دولتی کـه آلان دشـمن اسـلام است و در مقابل اسـلام ایـستاده است و فلسطین را غصب کـرده اسـت، اتکا یا ارتباط پیدا کنند و یا پیمان ببندد. من به دول اسلامی میگویم که آقـا چـرا سر نهر دعوا میکنید؟ ای بیعرضهها! فـلسطین مـغصوب است، یـهود را از فـلسطین بـیرون کنید.» و در نظریه مـسیحیت صهیونیستی، یهود نخست باید مجد یابد، و بدون مجد یهود، مسیح نمیآید، و آنچه به مجد یـهود مـیانجامد، تأسیس دولت یهودی در فلسطین است، و اگر فـلسطین را بـتوان از دسـت یـهود سـیاسی خارج کرد، مـجدی بـرای یهود نخواهد بود. به علاوه، سخن امام در لعن یهودیان سیاسی است، در حالی که در این نظریه (مـسیحیت صـهیونیستی)، خـداوند به همه کسانی که به یهودیان دعـای خـیر کـنند، بـرکت مـیدهد و کـسانی که یهودیان را لعن و نفرین کنند، لعنت خواهد کرد.
4 ـ «اگر شاه با یهود صهیونیست، ائتلاف نکرده، چرا نمیگذارد که در مخالفت با ایده صهیونیستی تشکیل دولت یهودی، سخن بگوییم. یـهودیان صهیونیست میگویند حکومت مال ماست، باید یک سلطنت و حکومت جدیدی به وجود بیاید... اینها در حکومت(ایران) نفوذ کردهاند، از آنها بترسید، میترسم روزی چشمهایتان را باز کنید که هستی شما را از بین بردهاند، من از ایـن مـیترسم. خودتان اینها را از بین ببرید، اگر نمیبرید، بگذارید ما آنها را از بین ببریم. بالاخره یک روزی من آنها را از بین میبرم.»
این سخنان به دو مسئله مهم اشاره دارد: اولاً، دلایل شکلگیری نهضت اسلامی ایران ارتـباط مـستقیم با یهود، اسرائیل و صهیونیست دارد، و از این رو، یکی از هدفهای آن، نابودسازی یهود سیاسی خواهد بود؛ ثانیا، تشکیل دولت یهودی، ایده حکومتسازی یهودی، نفوذ آنان در حکومتها، و تـأسیس حـکومت جدید، همگی از شاخصههای برجسته نـظریه مـسیحیت صهیونیستی است. حکومتی که آنان به دنبال آن هستند، از آن جهت جدید است که: الف ـ عمری هزار ساله دارد!؛ ب ـ در رأس آن، پیامبری الهی قرار میگیرد!؛ ج ـ سراسر پر از عدل و داد اسـت؟! البـته، امام خمینی رحمهالله بـهاییان ایـرانی را نیز جزیی از همین یهودیان میدانست: «ما حاضر نیستیم استانهای این کشور تحت تصرف بهاییهای یهود در آید. خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر یهود است و حزب یهود... همین حزب بهاییت است. امـروزه بـهاییت را در ادارات راه میدهند و با یهودیها ارتباط برقرار میکنند.» از سخنان امام میتوان استنباط کرد که: یهود سیاسی، مؤلفه اولین و برجسته نظریه مسیحیت صهیونیستی است. امام خمینی رحمهالله ، از آن رو که این ایده بـه دنـبال حکومت و بـقای خود بر فلسطین بوده و سلطه بر جهان را در سر میپروراند، به آن حمله میکند، هر چند در ظاهر، نهضت امـام خمینی رحمهالله ، چیزی جز مصاف با شاه به نظر نمیرسید! ولی در واقـع، امـام در پی مـبارزه با ایده مسیحیت صهیونیستی نیز بود؛ ایدهای که بر پایه آن، اسرائیل شکل گرفته بود.
اسرائیل: پس از یهود، عنصر کـلیدی دیـگر در نظریه مسیحیت صهیونیستی، تأسیس دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر به ارض موعود است؛ زیـرا بـه اعـتقاد آنان خداوند سرزمین فلسطین را به یهودیان بخشیده و فلسطینیها حقی بر آن ندارند. به علاوه، عدم حـمایت از اسرائیل مجازات خدا را در پی دارد و مسیح را به خشم میآورد. مسیح حامی اسرائیل است و همیشه در امـور خاورمیانه به سود دولت اسـرائیل مـداخله میکند! بنابراین، سخن گفتن امام خمینی رحمهالله از اسرائیل، سخن گفتن از مهمترین مؤلفه اعتقادی مسیحیت صهیونستی است. برخی از سخنان امام در این باره چنین است:
1 ـ امام خمینی رحمهالله ، نخستین بار، نـام اسرائیل را در سخنرانی 29 اسفند 1341 به زبان آورد؛ در آنجا که فرمود: «مربی ما آمریکا و انگلیس و اسرائیل نیست، مربی ما خداست، پس برای چه بترسم؟» در این سخن، سه نکته مرتبط با مسیحیت صهیونستی را مـیتوان جـُست: الف ـ این نظریه در پی مربیگری جهانیان است. یعنی: با تبلیغ میخواهد افکار عمومی را به سوی حقانیت و فراهم آوری حاکمیت خویش بر کل جهان، جلب نماید، ولی امام، مربی و ارباب خود و نهضتش را خدا مـیداند و بـس. ب ـ در کنار هم قرار دادن آمریکا، انگلیس و اسرائیل، میتواند نشانه آگاهی از تأثیر انگلیس و آمریکا به عنوان به وجود آورندگان اولیه نظریه مسیحیت صهیونستی و جدیترین حامیان مهاجرت یهودیان و تأسیس اسرائیل در ارض موعود بـاشد. ج ـ نـظریه مسیحیت صهیونیستی با جنگ آغاز میشود (جنگ 1945)، با جنگ ادامه مییابد (دوره محنت) و با جنگ پایان میپذیرد(آرما گدون)، یعنی: در پی ترساندن دیگران و سلطه بر آنان است، اما امام میگوید مـا از ایـن چـیزها نمیترسیم.
2ـ امام اندکی بعدتر، بـود و نـبود اسـلام، روحانیت و قم را به اسرائیل پیوند میزند: «قم موی دماغ بود، منتهی نمیتوانستند به صراحت لهجه بگویند قم، نه، میگفتند: نجف آره، مـشهد آره، دنیا از آن وقت برای نابودی روحانیت و دنبال آن، نـابودی اسلام و نفع رساندن به اسرائیل نقشه میکشیدند.» از نگاه نظریه پردازان مسیحیت صهیونیستی، اسلام، روحانیت و قم میتوانند سه مـانع بـرای آمـدن مسیح باشند؛ زیرا اسلام و به ویژه شیعه، خود نظریهای بـرای پایان تاریخ دارد که در تعارض با نظریه پایان تاریخی مسیحیت صهیونیستی میباشد، روحانیت، مهمترین مبلغان چنین اندیشهایاند، و از مراکز مهم تـولید و بـازتولید سـیاسی نظریه موعود اسلامی، حوزه علمیه قم است؛ حوزهای که در ناخرسندی از حـوزه غـیر سیاسی نجف و مشهد پدید آمد و قوام یافت.
3ـ سخنرانی عصر عاشورای 1342 امام درباره سد راه بودن اسلام، روحـانیت، قـم و... نـیز برای نظریهای که اسرائیل رکن مهم آن است، مطالبی داشت:
" اینها با اسـاس مـخالفاند، اسـرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمیخواهد در ایـن مـملکت عـلمای دین باشند، نمیخواهند احکام اسلام باشد. اسرائیل با دست عمال سیاه خود، مدرسه را کـوبید، مـیخواهند اقتصاد شما را قبضه کنند، میخواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند، میخواهند ثروتهای ایـن مـملکت را بـه دست عمال خود تصاحب کنند، و این چیزها را که سد راه هستند، بشکنند، قرآن سد راه اسـت، بـاید شکسته شود، روحانیت سد راه است، باید شکسته شود، مدرسه فیضیه سد راه است، بـاید خـراب شـود. طلاب علوم دینی ممکن است بعدها سد راه شوند، باید از پشت بام بیفتند و سر و دست آنـها شـکسته شود، برای این که اسرائیل به منافع خود برسد، دولت ما بـه تـبعیت اسـرائیل ما را اهانت میکند."
این عبارت و به ویژه عبارت: «اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مـدرسه را کـوبید و...» تـداعی کننده آن است که اسرائیل دشمن شماره یک مردم ایران است که در مـقابل نـهضت امام خمینی رحمهالله ایستاده و مهمترین، یا یکی از مهمترین علتهای نهضت امام خمینی رحمهالله مقابله با اسـرائیل اسـت. در سخنان بالا که از فرازهای نخست سخنان عصر عاشورای امام است، ذکری از آمـریکا و انـگلیس به میان نیامده است، از شاه صحبتی نـشده اسـت؛ زیـرا همانگونه که گریسهال سل میگوید: «نظام اعـتقادی کـسانی که خدا شناسی هارمجدون را تبلیغ میکنند، بر روی سرزمین انجیلی صهیون و دولت صهیونستی اسرائیل مـتمرکز اسـت»، لذا وقتی امام سخن از اسرائیل مـیگفت، انـگار سخن از هـمه کـسانی مـیکرد که به خداشناسی هارمجدون اعتقاد داشـته و دارنـد.»