میسیونرهای امریکایی در ایران، مزدور روسیه یا عامل دولت امریکا (بخش دوم)
انجمن رهپویان هدایت:
برحسب برنامه اسمیت، جوستین پرکینز و دکتر گرانت جهت تشکیل میسیون نستوریان، عازم ایران شدند. ج. پرکینز، قبل از ورود به ایران، چهار پنج ماه در استانبول توقف کرد تا زبان ترکی بیاموزد. او می نویسد: «زمانی که در استانبول در تدارک حرکت به سوی ایران بودم نامه ای از فردریش هاس مبلّغ انجمن بازل دریافت کردم که تازه از شوشی به تبریز وارد شده و نامه را به تاریخ 13 دسامبر 1833 صادر کرده است پاره ایی از آن به اختصار درج می شود: با آرزوی تندرستی شما، آقای اسمیت خبر دادند که شما مبلّغان عزیز به زودی به تبریز آمده و در ارومیه مقیم خواهید شد. امیدواریم که زودتر شما را ملاقات نماییم. خداوند شما را در حوزه (Field) امیدبخش و جالب توجهتان به سلامت و به دور از رنج و درد، محفوظ نگه دارد. من اعتماد و اطمینان دارم که ما دست به دست هم داده با محبت برادرانه و وحدت روحانی به همدیگر کمک خواهیم کرد.
درگذشت عباس میرزا ولیعهد، آنطوری که بعضی ها به وحشت افتاده بودند، در تبریز ناراحتی ایجاد نکرد. محمد میرزا برای ولیعهدی نامزد شده است... ما به امنیت این کشور توجه نداریم، هر کسی پادشاه شد خود می داند مملکت را چگونه نگه دارد. لازم است بگویم، ضمانتی که هم کیش بسیار خوب میسیونری، اینجا برای «دست بدست هم دادن و یاری به همدیگر رسانیدن» کرد، مذاکره و مبادله و آشنایی خوش آینده ما و همچنین اعضای وابسته و متحدان گرامیش را که بعداً بدو پیوستند، در حد وسیع و فراوانی بازخرید و آزاد ساخت.
مطالعات بعدی نشان می دهد که: هم کیش ضمانت سپار ا. اسمیت بوده و
متحدان بعدی پیوسته به او پرکینز و گرانت. بازخرید و آزادی مذاکره و مبادله تفویض
تعهدات و برنامه های بازل به میسیونرهای امریکایی در آذربایجان بوده است.
ف.
هاس، در سپتامبر 1833، به تبریز وارد شد. در اول دسامبر همان سال مدرسه ای برای
ارامنه در تبریز تأسیس کرد.
جوستین پرکنیز و دکتر آساهل گرانت، در اواخر اوت 1834 به تبریز رسیدند و در 12 اوکتبر 1834 نخستین جلسه معارفه آنها با اعضای میسیونری بازل تشکیل شد. بعد از جلسه 13 اوکتبر، پرکینز و هاس به ارومیه رفتند و به اتفاق مدرسه بازکردند. درباره اهمیت تأسیس مدارس وسیله میسیونرها، اسمیت مطالبی را در کتاب خود به شرح زیر بیان میدارد:
یکی از عوامل مهم پیشرفت و وسعت قلمرو سودمندی مدارس میسیونری در قفقاز و ارمنستان، توجه خاص امپراتور روسیه نسبت به تأسیس و عملکرد آنهاست. شما هیچ نیازی به کلام و گفتار پسندیدنی و قانع کننده دیگر نخواهید داشت که با تأسیس همچو مدارسی در حوزه ای مهم که به یاری خداوند متعال گشوده شد آنجا را به تصرف و اشغال خود درآورید و کسانی را که آموزش داده و پروردید، از عوامل خودتان خواهند شد. ما تجربیات مبلّغین آلمانی را گواهی نموده، آماده ایم از آنان پیروی نماییم.(ص 216)
میسیونرهای بازل که مدت 14 سال در قفقاز تحت حمایت دولت روسیه و اوامر تزار بودند، حالیه در آذربایجان با پرکینز و یارانش «دست به دست هم داده به کمک همدیگر» آموزشگاه دایر می کنند و مشترکآ فعالیت و تبلیغ می نمایند، و بعد از یکسال که خوب جابجا شدند، میسیون بازل آذربایجان را ترک گفته، پوست پلنگ تبشیر را به میسیونرهای امریکایی واگذار می کند. این همان شیوه و شعار است که در قفقاز میسیونرهای بازل جانشین مبلّغین اسکاتلندی شدند. در آذربایجان نیز، میسیونرهای امریکایی میراثخوار بازل شدند و اوامر روسها را اجرا کردند. دولت روسیه از این بهتر و فریبنده تر چه وسیله ای می توانست پیدا کند که: مستخدم مزدور را با لباس و شمایل کشیشی ـ زبان انگلیسی ـ ملیت امریکایی، در خدمت تزار آورد.
بانیان مدارس میسیونری و جانشینان میسیون بازل را درنخستین گام، در راستای سیاست رسمی دولت روسیه تزاری می بینیم. ا. اسمیت و دوایت، پس از آشنایی های کامل به مسائل و متقضیات منطقه قفقاز، شوشی را ترک کرده و به تبریز می رسند و از آنجا به سلماس می روند و با تهیه اطلاعات مفصل از مسیحیان حومه سلماس، سر راه ارومیه قریه مسیحی نشین جمال آباد را بازدید کرده، راهی دهکده آدا در کنار دریاچه می شوند که در آنجا کلیسایی هم موجود بوده است. ا. اسمیت گزارش می دهد:
با گروه کشیش جمال آباد، جاده دشت زیبا و حاصلخیزی را طی می کردیم، از کنار جاده چوپانی کُرد و پیر، فریاد برآورد:«آها» شما همان شخص هستید که من مدتهاست در انتظار دیدارتان بودم. حاکم ما در اینجا ما را می زند و می کشد و ستم می کند. اینجا کردستان است، کردها زیاد هستند اما قزلباشان (ایرانیان) کم، شما کی می آیید و این سرزمین را اشغال می کنید تا ما فرصت پیدا کرده آنان را بزنیم و بکشیم؟ او تصور می کرد که ما اهل روسیه هستیم. سایر ساکنان دهات کردستان نیز از دیدن ما خوشحال بودند و می پرسیدند شما کی از ایروان آمدهاید؟ (ص 387)
اسمیت علناً دروغ بافته است. اولا ـ شمال شرقی شهر ارومیه و سواحل دریاچه دهات کردنشین ندارد و در تمام منطقه عده افراد بومی غیرکرد چندین برابر کردها می باشد. ثانیاً ـ این حرفها ادعا و کلام چوپان کرد نیست کردها تعصب اسلامی دارند و هیچ گاه تسلط دولت اجنبی و مسیحی را نمی پذیرند. اسمیت خواسته حاکم و حکومت محلی را ستمگر، و دولت روسیه را پناه و ملجاء ستمدیدگان و مردمان دهات را هواخواه روس قلمداد نماید.
گزارش ورود اسمیت به دهکده آدا: سلام و صحبت چوپان پیر کرد، نشانگر وضع سیاسی منطقه بوده است. در دهکده آدا، نخستین کسی که وارد اطاق من شد. به طور صریح گفت: من می خواهم همراه شما به تفلیس بروم. در موقع شب آنگاه که مردم جمع شده بودند، شخص دیگری برخاست و گفت: امروز تمام مردان جوان ده در کلیسا نام نویسی کرده و تعهد سپردیم و سوگند خوردیم که تا سه روز دیگر به قصد گرجستان دهکده را ترک کنیم، چون آنها تاب ظلم و فشار بیشتری را ندارند.(ص 394)
این خبر دو شق داشته، درست یا نادرست. هرگاه خبر صحت داشته، زمانی بروز میکرده که پیشتازان اسمیت و سایر فرستادگان تزار، به منطقه وارد و با تبلیغ و تحریک مردم عامی را تشویق به ترک دیار نموده و قبلا آماده می کردند تا در موقع ورود میسیونر منجی به دهکده، گردهم آیند و صحبت از مهاجرت نمایند.
در غیر این صورت، اسمیت این نوشته ها را به خاطر سابقه سازی جعل می کرد تا در آینده آنگاه که خواستند آشوریان را تحریک نمایند و خلاف مصالح کشور عملی انجام دهند، بهانه بتراشند که جماعت مسیحیان از سالیان دراز تحت ظلم و فشار بودند.
از این زمینه سازی ها، درگزارش نخستین سالهای ورود پرکینز به ارومیه هم، سابقه به ثبت آمده است. نامه مورخ 21 اکتبر 1837، پرکینز از ارومیه:
در بین نستوریان اینجا تحریک و هیجان حکمفرماست. امپراتور روسیه در حال بازدید ازگرجستان است یکی از نستوریان را که سال ها در آن سرزمین بسر برده، به اینجا فرستاده، مردم را تحریک و ترغیب میکند که به نمایندگی وی از امپراتور درخواست نمایند که یا سرزمین آنان را به تصرف و اشغال درآورد و یا این که نسبت به مهاجرت آنان به گرجستان کمک های لازم را اعطا نمایند. هرگاه ظلم و بدرفتاری امرای مسلمان بر دوش آنان سنگینی کند، اتخاذ همچو تصمیمی برای مهاجرت بعید نخواهد بود. (ص 325)
میسیونرهای امریکایی، در زمان ورود به تبریز، تحت حمایت دولت انگلستان قرار گرفتند. در سال 1838، به علت قطع روابط سیاسی ایران و انگلیس، جان مک نیل طی نامه مورخ یکم ژانویه 1839، به پرکینز اطلاع داد که خودشان را تحت حمایت یکی از دولت های اروپایی قرار دهند. میسیونرهای امریکایی در دوم فوریه 1839، با مراجعه به کنسولگری روسیه در تبریز، پاسپورت روسی دریافت کرده و در پناه چتر سیاسی آن دولت درآمدند. مراتب به امیر نظام در تبریز و حاکم ارومیه ابلاغ شد. (پرکینز، ص 373) ج. ویلسون، مینویسد: بنا به اظهار خانیکف کنسول روسیه در تبریز، میسیونرهای امریکایی تا سال 1856 تحت حمایت دولت روسیه بودند.
اخبار مرتبط:
میسیونرهای امریکایی در ایران، مزدور روسیه یا عامل دولت امریکا (بخش اول)