وقتی امام موسی صدر با کمک مسلمانان، کلیسای سوخته مسیحیان را بازسازی کرد
در کتاب «قدم کلیک هایتان بر چشم» نوشته محمدرضا زائری، آگوست باخوس، شخصیت سیاسی اجتماعی مسیحی درباره رفتارهای مهم امام موسی صدر می گوید:
«زمانی که شهردار جدیده بودم و به کار وکالت و رسیدگی به مسائل حقوقی شهروندان اشتغال داشتم، به دلیل پیگیری کار اداری اسقف آشوریان به کاخ ریاست جمهوری می رفتم. یک روز به امام موسی صدر بر خوردم او با اینکه برای نخستین بار من را می دید، مرا به گرمی به آغوش گرفت و گفت: «من تو را از خودت بهتر می شناسم. شیعیان ساکن در برج حمود(منطقه مسیحی) به من گفته اند تو چگونه آنان را مانند فرزندان خود حمایت می کنی و میان آنان و یک مسیحی مارونی فرقی نمی گذاری.» سپس شروع کرد به نام بردن از خانواده های شیعه آن منطقه و یکایک ایشان را درست می شناخت. او ادامه داد: «ما همه باید دست در دست هم بدهیم و با هم برای خدمت مشترک به نزدیکی بین مذاهب و ایجاد زمینه زندگی مشترک میان آنها تلاش کنیم.»
چند روز بعد، ناگهان از کلیسای مارمارون در بوشریه سرقت شد و به آتش کشیده شد. در حالی که بر تخته سیاه مدرسه کلیسا عبارت «لا اله الا الله» را نوشته بودند. این حادثه فضای بسیار مسمومی علیه شیعیان و مسلمانان ایجاد کرد و منطقه را متشنج ساخت. پس از آن امام موسی صدر با من تماس گرفت و از من خواست در سد بوشریه(منطقه مسیحی) و در محلی که قرار بود مسجد بسازند به دیدارش بروم.
آنجا در حضور جمعیت فراوانی از شیعیان، چنین گفت: امروز می خواهیم پول جمع کنیم، اما هر چه جمع شود، برای ساختن این مسجد و کلیسای مارمارون نصف می کنیم. این کار هوشمندانه او مرهمی بر زخم مسیحیان بود و به سرعت آرامش را به منطقه باز گرداند. چند وقت بعد معلوم شد کسی که این کار را کرده بود، یک مسیحی بوده است که می خواسته فتنه به پا کند.
چندی بعد آگاه شدم که ایشان قرار است در کلیسای پدران کبوشین سخنرانی کند، سخنرانی معروف و تاریخی با عنوان «ادیان در خدمت انسان». برای نخستین بار در تاریخ یک کلیسا، یک روحانی مسلمان در روز یکشنبه در محراب کلیسا برای مسیحیان موعظه می کند و عکس ایشان در زیر صلیب، به شکل گسترده منتشر می شود. من با او به آنجا رفتم هنگامی که سخنرانی پایان یافت می خواستیم برگردیم، که یکی از کشیش ها دستم را گرفت و گفت: «این انسان امتداد روح مسیح است.»
تصویری از سخنرانی امام موسی صدر در کلیسای کبوشین
همواره در نشست ها و گفت و گو هایمان احساس می کردیم، او روحی بسیار بزرگ دارد و در اوج است. در او تعصب نبوده است و بین انسان ها تفاوت قائل نیست. در سینه، قلبی آکنده از محبت، برادری، بزرگواری و وطن دوستی دارد. همان گونه که آن پدر روحانی به من گفت و به این دلیل معتقدم مسیحیان هم همان قدر با فقدان او ضرر کردند که شیعیان.»