برخلاف مسیحیت تحریف شده، اسلام دینی عقلانی است که به عقلورزی تشویق میکند
یکی از اشکالاتی که به دین وارد میکنند تضاد بین عقل و دین است بدین معنا که عقل و دین با یکدیگر قابل جمع نیستند، بلکه هر کجا عقل باشد دین حاضر نخواهد بود و هر کجا دین باشد جای عقل نیست. اما حقیقت این است که این اشکال در اصل از سوی فلاسفه غربی، ناظر به دین مسیحیت وارد شده است. این مطلب در دین مسیحی که دین تحریف شده است وارد میباشد اما در اسلام چنین نیست.
به عنوان نمونه در مسیحیت مسئله تثلیث امری است که با عقل تضاد دارد چرا که در دین تحریف شده مسیحیت در عین اعتقاد به توحید و وحدانیت خدا اعتقاد به تثلیث و ظهور سه گانه خداوند در پدر، پسر و روح القدس وجود دارد امری که با عقل قابل جمع نیست. چرا که ممکن نیست حقیقتی یگانه باشد و در عین حال در سه وجود تجلی پیدا کند. به عبارت دیگر بین گزاره یکی بودن و سه تا بودن تضاد وجود دارد و عقلا قابل جمع نیست. به همین دلیل برخی از الهیون غربی از بررسی عقلی گزارههای دینی منع میکردند چرا که با بررسی عقلی آنها باور و ایمان به این گزارهها سست شده و ممکن نبود.
اما در اسلام مسئله به این شکل نیست بلکه در آیات و روایات بسیاری صراحتا به تفکر و استفاده از عقل در شناخت حقایق دینی و معرفت پیدا کردن به خداوند متعال و عبادت و اطاعت او دعوت شده است. برای روشن شدن مطلب باید در اینجا یک نکته را یادآوری کرد، گزارههای دینی و بلکه هر گزارهای هنگامی که به عقل ارجاع داده میشود یا: 1. عقل پذیر است یعنی عقل آن را به راحتی درک کرده و میپذیرد. 2. یا عقل گریز است یعنی عقل نمی تواند حکمی در تأیید یا رد آن بدهد به دلیل اینکه عقل ابزار و ملاک تشخیص درستی یا نادرستی آن را ندارد و بلکه ابزار دیگری برای تأیید آن نیاز است و تا آن ابزار نباشد عقل نمیتواند در مورد آن حکمی کند. مثل اینکه بخواهیم با عقل مسافت یک شهر را با شهر دیگر بسنجیم در حالی که این کار با ابزار اندازهگیری و متر قابل انجام است و عقل نمیتواند به تنهایی و با تفکر عقلی، درستی اینکه بین این دو شهر 100 کیلومتر فاصله است یا نه را رد کند یا تایید کند. 3. یا عقل ستیز است یعنی نادرستی آن گزاره برای عقل به نحوی روشن است که به راحتی نادرستی آن را در مییابد مانند مسئله تثلیث در مسیحیت که ذکر شد.
باید گفت در ارجاع گزارههای دینی به عقل نیز یکی از این سه حالت محتمل است یعنی ممکن است آن گزاره عقل پذیر باشد، یا عقل گریز باشد یا عقل ستیز باشد. اما باید گفت در اسلام گزارهی عقل ستیز وجود ندارد یعنی گزارهای که با بداهت عقلی باطل و نادرست باشد. اما دو گزاره بعدی ممکن است در اسلام وجود داشته باشد و این مطلب به استحکام و درستی این دین خللی وارد نمیکند چرا که مثلا درگزارههای عقل گریز عدم درک صدق گزاره دینی به دلیل در دسترس نبودن ابزار تشخیص حکم برای عقل است و در دسترس نبودن ابزار سنجش یک حکم به معنای نادرستی آن نیست.
پس درستی برخی از گزارههای دینی به راحتی برای عقل قابل تأیید و بدیهی هستند مانند اینکه دروغ عملی ناشایست است، راستگویی خوب است. امانت داری، حسن خلق و خوش رفتاری، احترام به والدین و بزرگترها، ادای دین، صله رحم، صدقه و کمک به دیگران همه خوبند و انجام دهنده آنها سزاوار پاداش است و غیبت کردن، نمامی و سخن چینی، دزدی، کلاه برداری، خیانت در امانت، خوردن مال یتیم و... بد است و انجام دهنده این کارها سزاوار سررنش و عقوبت است.
اما همانطور که گذشت برخی از گزارههای دینی نیز وجود دارد که عقل گریز است یعنی عقل به دلیل عدم احاطه به جوانب و نداشتن ابزار سنجش صدق آن گزاره، حکمت و درستی آن را در نمییابد، مثلا اینکه نماز صبح 2 رکعت است و چرا 4 رکعت نیست، یا چرا باید ماه رمضان یک ماه روزه گرفت و نه کمتر و نه بیشتر و ... اموری هستند که عقل حکمت آن را در نمییابد چرا که مثلا ابزار شناخت صدق درستی این حکم احاطه کامل به اثرات معنوی این امور در وجود انسان و همچنین شناخت حقیقت انسان به طور کامل است، لذا به صرف نگاه به این حکم نسبت به رد یا تأیید آن حکمی صادر نمیکند. اگر چه درستی همین احکام هم در دین اسلام به واسطه ادله عقلی بر حکمت الهی، برای عقل ثابت میگردد اما سخن در اینجا روی شناخت صدق یک گزار به طور مستقیم و بدون واسطه گزارههای دیگر است.
بنابراین نباید انتظار داشت که عقل حکمت تمام مسائل را به طور مستقیم و به تنهایی درک کند و به درستی آن حکم کند. نظیر همین مسئله را میتوان در پزشکی نیز مثال زد. مثلا ما تحقیق می کنیم که این پزشک حاذق و قابل اعتماد است و بر همین مبنا دستورات پزشکی وی را تصدیق کرده و به آنها عمل میکنیم. اما اگر انتظار داشته باشیم که عقل ما درستی تک تک دستورات این پزشک را دریابد و تصدیق کند، انتظار نابجا و غیر عقلانی است چرا که تصدیق تک تک دستورات پزشک نیاز به ابزار دیگری دارد که همان آشنایی به علوم پزشکی و فراگرفتن کامل آن است.
نتیجه این که آنچه موجب تضاد عقل و دین میگردد وجود گزارههای عقل ستیز است امری که نه تنها در دین اسلام وجود ندارد بلکه عقل به عنوان یکی از منابع شناخت معرفی میگردد، اثبات وجود خداوند متعال و صفات او، اثبات وجود پیامبر و گزارهای اصلی دینی که پذیرش دین منوط به اثبات آنهاست با عقل صورت میگیرد. این امر به قدری بدیهی است که شیخ کلینی روایات خود را در کتاب اصول کافی که در آن روایات شیعه را جمع آوری کرده و دسته بندی نموده است با باب «کتاب العقل و الجهل» شروع کرده است و ابتدا روایاتی را که بیانگر جایگاه رفیع عقل هستند بیان کرده است. در روایت نیز آمده است «...قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُکْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَان.» شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود «چیزیست که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید»
در ادامه به ذکر برخی از روایاتی که بیانگر جایگاه عقل در اسلام هستند میپردازیم:
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: مَا قَسَمَ اللّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمّتِهِ...لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الّذِینَ قَالَ اللّهُ تَعَالَى وَ مَا یَتَذَکّرُ إِلّا أُولُو الْأَلْبَابِ (اصول کافى جلد 1 صفحه: 14 روایة: 11)
خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسولی را جز با تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) ... همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که خداوند متعال [در قرآن کریم] درباره ایشان فرموده: (وَ مَا یَتَذَکّرُ إِلّا أُولُو الْأَلْبَابِ) تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند.
همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «حُجّةُ اللّهِ عَلَى الْعِبَادِ النّبِیّ وَ الْحُجّةُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللّهِ الْعَقْلُ. (اصول کافى جلد 1 صفحه: 29 روایة: 22) «حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «الْعَقْلُ دَلِیلُ الْمُؤْمِنِ (اصول کافى جلد 1 ص :29 روایة: 24) عقل راهنماى مؤمن است.»
امام صادق علیه السلام فرمود: قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص یَا عَلِیّ لَا فَقْرَأَشَدّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ. (اصول کافى جلد 1 ص :30 روایة: 25) «پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اى على هیچ تهیدستى سختتر از نادانى و هیچ مالى سود بخشتر از عقل نیست.»
امام صادق علیه السلام فرمود: قالَ رَسُولُ اللّهِ ص إِذَا رَأَیْتُمُ الرّجُلَ کَثِیرَ الصّلَاةِ کَثِیرَ الصّیَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتّى تَنْظُرُوا کَیْفَ عَقْلُهُ. (کتاب کافى جلد 1 ص :31 روایة: 28) «پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چون مردى را پرنماز و روزه دیدید به او ننازید تا بنگرید عقلش چگونه است.»
در نهایت باید گفت در عالم خلقت عقل، نقطه بنیادین آغاز شناخت انسان از هستی و حقایق عالم هستی است و دین اسلام نیز که دین فطرت و برمنبای خلقت است و از سوی همان خالق جهان هستی نازل شده است، موید این اصل بدیهی است و نه تنها با عقل مخالفتی ندارد بلکه مقام والای عقل را ارج نهاده و ارزش آن را گوشزد مینماید./ جام نیوز