توهم عجیب نورعلی الهی: قرآن کریم دارای سی دو جز می باشد !!
بزرگان جریان مکتب در فرقه اهلحق همواره سعی داشته اند افکار و اندیشههای خود را مطابق قرآن و تفکر شیعه معرفی نمایند اما قائل به تحریف قرآن کریم هستند که خلاف مسلم اندیشه شیعه است.
رهپویان هدایت: نورعلی الهی بنیانگذار جریان "مکتب" کتاب سرانجام که حاوی اندیشههای ذهنی یاران سلطان اسحاق است را عین قرآن می داند.
دراویش صوفیه با ایجاد جریانی در فرقه اهل حق موسوم به "مکتب" همواره سعی داشتهاند تفکرات خود را مطابق و مستنبط از قرآن بدانند و خود را شیعه اثنی عشری معرفی نمایند قائل به تحریف و کم شدن از قرآن هستند که بر خلاف مسلَّم تفکر شیعه است.
نورعلیالهی در باره تحریف قرآن میگوید: قرآن در اصل 32 جزء بوده است، که دو جزء در اثبات ولایت علی (علیه السلام) بوده است .نورعلیالهی در جائی دیگر، کتاب سر انجام را عین قرآن میداند و میگوید: "سرانجام عین قرآن است هر کس قرآن را فهمید، سرانجام را میفهمد و هر کس هم سرانجام را فهمید قرآن را فهمیده است حال باید از پیروان این جریان پرسید آیا این افکار مطابق اندیشه شیعه است؟ آیا کتاب سرانجام که حاوی اندیشههای ذهنی تعدادی از یاران سلطان اسحاق است را میتوان با قرآن که جنبه وحیانی دارد مقایسه کرد؟"
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی میکند. عدم تحریف قرآن با ادله عقلی و نقلی مانند آیات قرآن ، روایات و احادیث از سوی عالمان برجسته شیعه به کثرت مطرح شده وحجت را برهمگان آشکار کرده است.
فرقه مکتب چیست؟
یکی از فرقههای انحرافی فرقه موسوم به مکتب «نورعلیالهی» است که توسط یکی از پیروان فرقه اهل حق به نام فتح الله جیحون آبادی در ایران راهاندازی شده است. وی از کودکی علوم مقدماتی را نزد پدرش (که از سران فرقه اهل حق و یکی از غلات بود)فراگرفت و سپس به سیر و سلوک و ریاضتهای غیرشرعی و سلیقهای پرداخت.
نورعلی پس از فوت پدر زادگاه خود را ترک کرد و عازم تهران شد.
وی از سال 1308 تا 1336 بهمدت 28 سال در شهرهای کرمانشاه، قم، تهران، خرم آباد و شهرهای
دیگر در دستگاه قضایی رژیم پهلوی مشغول به کار بوده و این مدت طولانی به او آموخته
است که با زیرکی تمام، به گونهای سخن بگوید که به ادعای خودش عارف و عامی هیچ یک
نتوانند آن را رد کنند.
نورعلی الهی که تا حدودی با برخی از معارف اسلامی آشنایی داشته،
نقش تعیینکنندهای در توجیه و تدوین عقاید مکتب ساختگی خود ایفا کرده است. نورعلی
الهی در سال 1336 در سن 62 سالگی بازنشسته میشود و در این سال است که فکر و
اندیشه مکتبی ساختگی و دروغین که نه به اسلام و تشیع نزدیک است و نه به اهل حق به
ذهن او میرسد. در این ایام است که نورعلی با بیان یک خواب ساختگی و شیطانی، شروع
مکتب خود را رسماً اعلام میکند و خود را پیامبر مینامد.
نورعلی، آغاز مکتب خود را مستند به یک خواب کرده و بیان میکند در زیارت نجف که بودم سوال کردم خداوند این رویهای که من اتخاذ کردم آیا اشتباهی دارد یا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند دین تو دین ابداعی است؛ ولی نیک ابتدایی است؛ در این موقع پرده عوض شد و دیدم دو نفر آمدند و با هم صحبت میکنند یکی به دیگری میگوید: دیدی که خود مولا آمد و دین فلان کس (نورعلی)را تصویب کرد پس فلان کس پیامبر شد.
گفتنی است این فرقه در ادامه کار از جانب اهل حق طرد شد و سید خلیل عالی نژاد از بزرگان اهل حق در رد و نقد این فرقه نامهای منتشر کرد که بخشی از ان بدین شرح است:
«بدین وسیله اعلام میدارم که نامبردگان (سران گروه مکتب نورعلی الهی)با تشکیل کلاسها و جلسات ظاهرا مذهبی در تهران، شمال، هشتگرد، کنگاور، صحنه باختران و جیحون آباد صحنه، برای رسیدن به مقاصد سیاسی و شوم و خطرناک در فعالیتند و کتب منتشره حق الحقایق و برهان الحق و آثار الحق را به ترتیب به منزله کتب مقدسه چون قرآن و نهج البلاغه و نهج الفصاحه میدانند و مولف حق الحقایق را جبرئیل و مولف برهان الحق را صریحا خدا و دکتر بهرام الهی را امام حسین و شیخ جانی را که زنی نابیناست فاطمه زهرا(س)وهشتگرد را به دلیل وجود مقبره نورعلی در آنجا به منزله قبله و کعبه میدانند»
نصفه میشنویم، یک چهارم می فهمیم و هیچی فکر نمیکنیم
اما دو برابر واکنش نشان میدهیم . . .