معنویت پوشالی راه فرار از تکلیف
رهپویان هدایت: عرفان و معنویت از واژه هایی است که در سال های اخیر به ممر درآمد باطل و مقر قدرت شیطانی برای عده ای خاص تبدیل شده است. برخی از مدعیان دروغین توانسته اند به وسیله ترویج مباحث پوچ و بی مبنای شبه معنویت ها به شهرت و ثروت برسند.
از مهمترین عملکردهای شبه معنویت ها این است که عرفان های کاذب و شبه معنویت های تقلبی که ساخته و پرداخته دست بشر هستند، جایگاه معنویت و عرفان اصیل را تقلیل داده و معنویت را در امورات سطحی و دنیایی خلاصه کرده اند.
از این رو و به دلیل کاستن از بار تکلیف، سیل مخاطبان و پیروان فرقه های انحرافی معنوی روز به روز در حال افزایش است. آنان به دلیل اینکه نمی توانند و در مواقعی نمی خواهند ترسیم حقیقی و درستی از عرفان و معنویت داشته باشند و نمی توانند به تمام معنا راه های ارتباط با پروردگار عالم را شرح و تفسیر کنند، صورت مسئله را حذف نموده و از اساس عرفان و معنویت را بازتعریف کرده و حقیقت را حذف کرده اند.
در مدل معنویت های باطل و بدلی - غربی و شرقی - اهداف انسان را از مراتب بالا به سطحی ترین نقطه آورده و به؛ شادی، ثروت، آرامش و عشق و ... کاهش داده اند و البته در همین موارد هم – مانند عشق و آرامش - آن را کاملا دنیایی و سخیف مطرح نموده و در مباحث جنسی و فردی خلاصه میکنند!!
برای نمونه یکی از بزرگترین افراد مطرح در عرفان های کاذب در چند دهه اخیر یعنی اوشو درباره معنویت می گوید: من به تو لبیک تمام و کمال به زندگی را میآموزم. به تو نه زهد و نه ترک دنیا؛ که شعف و شادمانی را آموزم. شادی کن! شادی کن! بارها و بارها میگویم: شادی کن! زیرا در شادمانی است که از هر چیز به خدا نزدیکتر خواهی شد... خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن! خندهآور است. به زندگی دیگران نگاه کن! همهاش شوخی خواهی یافت؛ شوخی، شوخی، شوخی. جدیت، بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سر و کاری نیست. معنویت، خنده، نشاط و تفریح است!!
در نظر دیگر چهره های به ظاهر معنوی نیز می توان چنین تعاریفی را مشاهده کرد که در ظاهر جملاتی قشنگ و دلفریب است اما در باطن هیچ رنگ و بویی از معنویت و عرفان در آن نیست! ودر انتها فرد را به تباهی و سطحی نگری می کشاند.
مدعیان دروغین اینگونه وانمود می کنند که لزوما نیاز نیست انسانِ معنوی و فردی که می خواهد زندگی پر معنا و در حال رشدی داشته باشد حتما با خداوند باشد و دستورات الهی را انجام دهد! بلکه با القا کردن به اینکه می توان مکلف نبود و دل به تکلیف نداد و معنوی شد افراد را در دام شبه معنویت ها گرفتار می کنند.
مدعیان فرقه های عرفان کاذب به جای دستورات مهمی مانند اندیشه در خلقت و تفکر و تعقل، تلاش برای رسیدن به عشق الهی، توجه به ایمان و معاد و قیامت، اهمیت مفهوم و معنای خانواده، حلال و حرام الهی، اخلاق و... آنان را به وادی روابط نامشروع به اسم عشق، توجه به ندای درون به جای توجه به خالق عالم و پرودگار هستی بخش، افتادن در آموزه تناسخ به جای توجه به معاد و قیامت، مراقبه و مدیتیشن به جای نماز و عبادت و رسیدن به قرب الهی، توقف در تفکر و بی منطقی به جای تامل و اندیشیدن و.... دعوت می نمایند.