شام آخر و تناقض در مسیحیت
شام آخر عیسی مسیح یکی از مهمترین وقایع تاریخ مسیحیت است. در این شب عیسی مسیح خبر از وداع خود داده و بیان میدارد که کدامیک از حواریون به وی خیانت خواهد. متأسفانه کتاب مقدس تحریفشدهی مسیحیت در مورد این داستان هم دچار اختلاف و تناقضگویی شده و محققان را دربارهی حجیت کتاب مقدس بیشازپیش به شک میاندازد.
به گزارش رهپویان هدایت: مرقس ماجرای شام آخر و معرفی شاگرد خائن توسط عیسی مسیح را چنین روایت کرده است: «شامگاهان با آن دوازده آمد؛ و چون نشسته غذا میخوردند، عیسی گفت: هرآینه به شما میگویم که یکی از شما که با من غذا میخورد، مرا تسلیم خواهد کرد. ایشان غمگین گشته، یکیک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم. او در جواب ایشان گفت: یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد! بهدرستی که پسر انسان بهطوریکه درباره او مکتوب است، رحلت میکند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان بهواسطه او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولد نیافتی.»[1]
در یکی دیگر از اناجیل معتبر مسیحیان، ماجرای شام آخر چنین روایتشده است: «امّا شیطان در یهودای مسمّی به اسخریوطی که از جمله آن دوازده بود داخل گشت و او رفته با روسای کهنه و سرداران سپاه گفتگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند... و او قبول کرده، درصدد فرصتی برآمد که او را در نهانی از مردم به ایشان تسلیم کند... و چون وقت رسید، با دوازده رسول بنشست… و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت: این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته میشود. لیکن اینک، دست آنکسی که مرا تسلیم میکند با من در سفره است؛ زیرا که پسر انسان برحسب آنچه مقدّر است، میرود لیکن وای بر آنکسی که او را تسلیم کند. آنگاه از یکدیگر شروع کردند به پرسیدن که کدامیک از ایشان باشد که این کار بکند؟»[2]
یوحنا نیز از این معرکهی داستانگویی عقب نمانده و داستان شام آخر را چنین تعریف میکند: «چون عیسی این را گفت در روح مضطرب گشت و شهادت داده، گفت: آمین آمین به شما میگویم که یکی از شما مرا تسلیم خواهد کرد. پس شاگردان به یکدیگر نگاه میکردند و حیران میبودند که این را درباره که میگوید؛ و یکی از شاگردان او بود که به سینه عیسی تکیه میزد و عیسی او را محبت مینمود؛ شمعون پِطرُس بدو اشاره کرد که بپرسد درباره کِه این را گفت. پس او در آغوش عیسی افتاده، بدو گفت: خداوندا کدام است؟ عیسی جواب داد، آن است که من لقمه را فرو برده، بدو میدهم. پس لقمه را فرو برده، به یهودای اسخریوطی پسر شمعون داد. بعد از لقمه، شیطان در او داخل گشت. آنگاه عیسی وی را گفت: آنچه میکنی، بهزودی بکن.»[3]
تناقض و اختلاف در این داستانها از دو جهت مشخص و روشن است. جهت اولی که اناجیل در مورد آن اختلاف کردهاند، در مورد معرفی هویت فرد خائن است. همانطور که در سه روایت بالا از سه انجیل مسیحیان آمده است، در انجیل به روایت مرقس از دیدگاه عیسی مسیح خائن یکی از کسانی است که دست در قاب مخصوص غذا برده است. در انجیل لوقا هم خائن یکی از کسانی است که دور سفره نشسته است. اگرچه بین سفره و قاب غذا تفاوت زیادی وجود دارد و همین دو تعبیر نشانگر اختلاف در اناجیل است اما بههرحال این دو تعبیر اتفاقنظر دارند که هویت شخص خائن صریحاً آشکار نشد؛ حال اینکه در انجیل یوحنا عیسی مسیح بهصراحت شخص خائن که همان یهودا است را بر همه معرفی کرده بدین گونه که گفت: لقمهی خود را به هر که بدهم او خائن است و سپس لقمهی خود را به یهودا داده است. آیا معرفی خائن و آشکار شدن شخصیت وی بهقدری بیاهمیت بوده که لوقا و مرقس از شرح کامل و معرفی شخصیت آن چشمپوشی کردهاند؟
جهت دیگر اختلاف مربوط به حلول شیطان در یهودای اسخریوطی است. در انجیل به روایت لوقا همانگونه که ذکر شد بهصورت واضح بیان شده که قبل از اینکه یهودا در شام آخر حاضر شود شیطان در او دخول کرده بود و او درصدد خیانت به عیسی مسیح برآمده بود. حالآنکه در تناقضی دیگر یوحنا زمان دخول شیطان در یهودا را پس از معرفی شخصیت خیانتکار او توسط عیسی مسیح است. به این بیان همانطور که در روایت یوحنا آمده است عیسی مسیح ابتدا گفت: که یهودای اسخریوطی به او خیانت میکند و پس از این حرف مسیح شیطان در یهودا دخول میکند. آیا این دو نمونه اختلاف در همین داستان مهم و مشهور اناجیل اربعه نشانگر سستی و وهن کتاب مقدس نیست؟ آیا نباید در راستی و صحت این کتاب کمی تأمل کرد؟/ ادیان نت
پینوشت: