اوشو همه را با خود به منجلاب می کشاند...
یکی از فریبکارترین فرقه های مطرح در دایره شبه معنویت ها فرقه اوشو است که سبکی کاملا غیر اخلاقی در معنویت جویی دارد.
اوشو به مانند بسیاری دیگر از سران عرفان های کاذب معنویت جویی را مترادف با لذت جویی بی قید و شرط می داند. او انسان را به بهره بری و درک تمام لذات دنیا فرا می خواند و به پیروان خود این درس را می دهد که نیاز نیست در این راه تقیدی داشته و منحصر باشند!! اوشو این راه را برای رسیدن به کمال آدمی مهم می داند!
اوشو میگوید: «نسبت به لذات جسمانی، حساس باشید؛ هستی در دست رستان است و تمام اسرار، بسیار به شما نزدیکاند، زیرا این تنها راه شناخت پدیدههای اسرارآمیز است. پذیرای لذت جسمانی بودن، نشانگر آن است درهایتان به روی هستی، باز است و آمادهاید که با تپشهای آن، هماهنگ شوید. اگر پرندهای آواز بخواند، انسانی که قابلیت پذیرش لذات جسمانی را داشته باشد، خود را احساس میکند که آواز، از عمیقترین مرکز هستیاش، به بیرون، انعکاس مییابد… رشد واقعی، این است که باز، پذیرا و اینکه نسبت به هر چیز، تأثیرپذیر باشید؛ ولی درعین حال، تحت تأثیر چیزی قرار نگیرید. میتوانید در میان لذات جسمانی باشید، ولی بخشی از آنها نباشید.» (1)
اوشو خود را لذت پرست و افکار و نظرات خود را لذتگرایی میداند: «من، لذت پرستم و تا آنجا که میدانم، همه آنهایی که شناخت پیداکردهاند، هر چه هم بگویند، همواره لذت پرست بودهاند!! (2)
در واقع از نظر اشو انسان با ارضای نیازهای خود و لذت بردن از آنها است که به کمال، راه مییابد. او میگوید: «لذتجویی، پُلی برای رشد و کمال است.» اما در حقیقت باید گفت این رویکرد هیچ تناسبی با اخلاق نداشته و اتفاقا مانعی اصلی در رسیدن به معنویت الهی است.
به زعم اوشو حال اگر انسان با این امیال نفسانی و لذت جویی و خوشگذرانیها به مبارزه برخیزد، سدی بلند در برابر کمال خود، کشیده و به خود و انسانیت، خیانت کرده است!
با توجه به این مسئله اگر فردی بخواهد در مقابل هوس ها و خواهش های نفسانی بایستد، اگر کسی بخواهد شهوات نفسانی و غیر اخلاقی خود را کنترل کند در مقابل لذت جویی ایستاده است و لاجرم از درک کمالات به دور خواهد بود!!
هر چند گفته های این سرکرده عرفان کاذب بی مبنا و پر از مغالطه و انحراف است اما در کمالخواهی شیطانی و حیوانی اوشو یک ناسازگاری درونی و همچنین یک نوع ناسازگاری بیرونی مشاهده میشود.
ناسازگاری درونی را میتوان اینگونه بیان کرد؛
اولاً: تعدیل غرایز و رعایت تعادل در رفتار، تنها راه رسیدن به کمال است. چون دنیا و تمام نعمتهای آن اگرچه برای آسایش انسان آفریده شده، ولی غرق شدن زیاد در آن مانع کمال است، و فرورفتن در لذتهای آنی و زودگذر انسان را به لبه پرتگاه و سقوط نزدیک خواهد کرد، درحالی که اوشو در تمامی سخنان خود همه را دعوت به لذت پرستی و دنیاگرایی افراطی میکند.
ثانیاً: غرق شدن در رفاه و بی بندوباری جنسی، مساوی است با احساس پوچی. اوشو در سخنان خود رفتار غربیها را نقد کرده و میگوید: «علت خودکشیهای فراوان در غرب، غرق شدن غربیها در آسایش است؛ زیرا همهچیز دارند ولی بازهم در اعماق وجود خود احساس تُهی بودن و پوچی میکنند.»
حال جالب است که او افراطی گری غربی ها در لذات را نقد می کند و از سویی در دستوراتش انسان را سریعتر از همهچیز بهسوی همان پوچی پیش میبرد!
اما ناسازگاری بیرونی را میتوان چنین گفت که؛ کمالجویی و سعادت خواهی، یکی از گرایشهای فطری در هر انسانی است و همه تلاش انسان برای پاسخگویی به این گرایش و زدودن نقصها و دستیابی به کمالها و رسیدن به چنین سعادتی است؛ هرچند ممکن است در تعیین مصادیق کمال، به خطا برود.
ولی از دیدگاه اوشو، کمالخواهی و سعادتطلبی، همان بهرهوری کامل از لذت جنسی و هواهای نفسانی زودگذر است که نتیجهای جز هلاکت بشریت را در پی نخواهد داشت. (3)
پینوشت:
- تائوئیسم و عرفان شرق دور، ج ۲، ص ۲۰۵
- الماسهای اوشو ، ص ۱۳۷. ص ۲۴۶
- بخشی برگرفته از سایت موسسه بهداشت معنوی و کتاب سایبان خودساخته عرفان مدرن، محمد اسماعیل عبداللهی، ص ۱۳۸.