بررسی فعالیتهای کلیسای جماعت ربانی مرکز/ کمیته نجات معتادین (4)
این آموزهها عزت نفس انسان را از بین برده و به وی تلقین میکند که در مقابل مواد مخدر (و یا شیطان نفس) قدرت مقابله ندارد و هر اندازه سعی در مبارزه کند، این شیطان قویتر خواهد شد.
انجمن رهپویان هدایت:
معرفی انجمن NA
در خصوص تأسیس انجمن معتادان گمنام میتوان گفت شالوده انجمن را فردی به نام" جیمی کی" که خود یک معتاد بود، پایهگذاری کرد. وی به اتفاق فرانک، دریس. س، گیلدا ک، پال ر، استیو و دیگران، انجمن معتادان گمنام را با استفاده از الگوی AA در کالیفرنیای جنوبی بنیانگذاری کردند.
نخستین جلسهNA در بیرون از زندان، در 1950 در یکی از دفاتر "انجمن جوانان مسیحی"، در نیویورک سیتی برگزار شد. با توجه به اینکه این گروه قصد داشت بعضی از قواعد AA را به کار گیرد،"قدمهای سیزدهگانهای" نیز برای خود ابداع کرد و هرگز به سنتها اقتدا نکرد.
تأکید چهار قدم نخست این مدل اولیه NA، بر پرورش فردی نیروی درونی بود. برای مواجهه با رنجهای ناشی از ترک و ترس از زندگی بدون مواد. چند قدم بعدی ایجاب میکرد که معتاد کسی را برای کمک گرفتن پیدا کند، نزد گروهNA به نقاط ضعفش اقرار کند، و توضیح بدهد که برای غلبه بر این ضعفها چه قدمهایی بر میدارد؟ موفقیتهایش را با دیگران در میان بگذارد و هدفی برای زندگیاش پیدا کند. در سیزدهمین قدم فقط آمده بود:" خداوند یار من باد."
این نمونه اولیه NA را نمیتوان کاملا شاخهای از AA دانست. گذشته از قدمهای سیزدهگانهاش، ساختار آن نیز شبیه سپاه رستگاری بود. این گروه در واقع یک مؤسسه خیریه مسیحی(پیرو کلیسای انجیلی) محسوب میشود که در سال 1865 در انگلیس تأسیس و سازماندهی داخلی آن شبیه تشکیلات نظامی و هدف آن"رفع نیازهای مادی و معنوی" مستمندان بود و مثل آن، یک فرمانده، مدیر و کشیش داشت.
یک کشیش اهل نیویورک به نام پدر "دنیل اگان" ، سالها در این مقام خدمت و جزوههایی به منظور کمک به معتادان تهیه کرد و شرح حال او دستمایه نگارش کتابی بهنام "کشیش معتادان" توسط "جان د. هریس" شد. این انجمن علاوه بر ارائه خدمات سمزدایی، در زمینه بازتوانی معتادان نیز فعالیت و به معتادان کمک میکرد تا کار و کاشانهای پیدا کنند، و خلاصه نوعی بنگاه خدمات اجتماعی برای معتادان جویای بهبودی بود. این نمونه اولیه NA موفقیت چشمگیری داشت و تا اواسط دهه 1960 در نیویورک، کلیولند و سایر جاهایی که سپاه رستگاری توان حمایت از آن را داشت، دایر بود.
چنانکه بیان شد انجمن معتادان گمنام با الگو برداری از انجمن الکیهای گمنام «AA » شکل گرفت. در توضیح باید افزود همگان معترفند که اگر الکلیهای گمنام نبود، معتادان گمنام به وجود نمیآمد تا آنجا که جیمی کی بنیانگذار معتادان گمنام، در نشریه گروه و همچنین در چاپهای اولیه کتابچه سفید انجمن، با کاربرد جمله"قواعد ما از احکام انجمن الکلیهای گمنام الگو گرفته است، انجمنی که همه به اعتبار و پیشکسوتی آن اذعان داریم" به صراحت به این واقعیت اشاره کرده است.
بنا به اعلام مسئولان انجمن معتادان گمنام، این انجمن از لحاظ مالی هیچگونه کمکی خارج از انجمن را نمیپذیرد و هزینههای خود را از طریق کمکهای داوطلبانه اعضای خود تأمین میکند. انجمن به گونهای کاملا واضح و غیرحرفهای با بیماری اعتیاد برخورد میکند. این انجمن بیمارستان، مرکز درمانی، کلینیک سرپایی بیماران و نیز تسهیلات مرتبط با مؤسسات درمانی ندارد. گروههای معتادان گمنام، درمانهای حرفهای، طبی و یا خدمات رواندرمانی ارائه نمیدهند. انجمن معتادان گمنام، انجمنی متشکل از معتادان در حال بهبودی است که بهطور مرتب در جلسات گرد هم میآیند، تا به کمک یکدیگر پاک بمانند.
آمارهای منتشر شده در آمریکا نشان داده، درصد افرادی که با طی دوره دوازده قدم موفق به ترک اعتیاد شدهاند و تا 8 سال پاک ماندهاند، حدود ۵ درصد هستند. نکته قابل تأمل در این آمارها آن است که درصدهای ارائه شده مربوط به افرادی است که دورههای NA را طی کرده و سپس لغزش نمودهاند.
یکی از دلایل مهم عدم موفقیت در سیستم NA این است که مسئولان NA در اعتقادات خود، تناقضهای غریب و اغوا کنندهای را طرح میکنند. آنها معتقدند که بهبودی معتادان به اصطلاح بیمار با استفاده از رشد معنوی انجام میشود و سپس ادعا میکنند که این رشد بدون آموزههای دینی صورت میگیرد، که این ادعا برخلاف گفته کلیه پیامبران الهی بوده و شعاری اغوا کننده بوده که توسط یک کشیش مرتد مسیحی بنام "فرانک باچمن" ابداع شده است. او کسی است که گروه آکسفورد را راه اندازی کرد.
این گروه انجمنی از مسیحیان انحرافی بود که توسط یک کشیش مرتد وابسته به کلیسای لوتران بنام فرانک باچمن که دارای اعتقادات فاشیستی بوده، و حتی آدولف هیتلر و هنریش هیملر قصاب را تجلیل کرده، تأسیس شده است. فرانک باچمن درسال 1936 با ذکر جمله خدا یک میلیونر است، خود را به شهرت رساند. وی اعلام کرد که انسان در مقابل گناه قدرتی ندارد و لذا نباید از این امر احساس شرمساری کند.
به گفته کارشناسان، با این شعار، فرانک باچمن دینی مناسب برای افراد بدکار و گانگستر (crooks) تأسیس کرد. اصول ششگانهای که باچمن مبدع آنها بود به شرح زیر است:
ما اقرار کردیم در مقابل گناه (شیطان) عاجز بودهایم و اداره زندگی از کنترلمان خارج شد.
ما یک ترازنامه بیباکانه و جستجوگرانه (لیست گناهان و بدکاریها) از خود تهیه کردیم.
ما لیست ترازنامه (لیست گناهان و بدکاریها) را به خود، به خدا (خدایی موسوم به قدرت برتر که از گناهان شما آگاه نیست و شما باید وی را مطلع نمایید)، و یک انسان دیگر (بدکاری به نام راهنما که بعدا از شما سوء استفاده خواهد کرد) اقرار کردیم.
ما لیستی از کلیه افرادی که به آنها خسارت زده بودیم، تهیه کردیم.
ما در هر جا که امکان داشت از آنها جبران خسارت کردیم.
ما از طریق دعا و مراقبه (به روش فرانک باچمن و بدون تبعیت از شریعت خاصی) از خداوند میخواهیم که این درخواستها را به اجرا در آورد.
در تفکر فرانک باچمن، قابلیتهایی که خداوند به انسان تفویض نموده نادیده گرفته شده و این گروه به اعضا القا میکند که آنان نمیتوانند با اعتیاد مبارزه کنند؛ چون اعتیاد از آنها قویتر است و هر چهقدر با آن مبارزه کنند، قویتر میشود.
این موضوع مهم، یعنی صرف نظر کردن از قابلیتهای الهی انسان در مبارزه با شیطان نفس و اعتیاد، باعث شده که نرخ لغزش در افراد NA نسبت به افرادی که با روشهای دیگر در حال ترک هستند و حتی نسبت به افرادی که خودسرانه اقدام به ترک مواد مخدر میکنند، بهنحو شگفتآور و خطرناکی افزایش یابد.
آماری که نمایانگر خطر وارده از طرف سیستم NA به معتادان بیگناه است، نشان میدهد این روش دارای بالاترین درصد لغزش منجر به مرگ در بین کلیه روشهای ترک اعتیاد است. از اینرو افرادی که با استفاده از ایدئولوژی شرکآلود فرانک باچمن-که اساس کار این گروه است- اقدام به ترک مواد مخدر میکنند، شانس نجاتشان به مراتب کمتر از افرادی است که حتی بدون مراجعه به هیچ متخصصی و خودسرانه اقدام به ترک میکنند.
دلیل عمده لغزشهای مرگآور در آموزشهای NA این است که این آموزهها، علیرغم تبلیغاتی که در مورد آنها میشود، بر استراتژی و یا موتور محرکه بسیار نامناسبی استوار هستند که بسیار شرکآلود بوده و خداوند در آموزههای خود، که توسط کتابهای آسمانی و رسولان الهی نازل فرموده، کاملا عکس آنها را اعلام کرده است.
این آموزهها عزت نفس انسان را از بین برده و به وی تلقین میکند که در مقابل مواد مخدر (و یا شیطان نفس) قدرت مقابله ندارد و هر اندازه سعی در مبارزه کند، این شیطان قویتر خواهد شد. به همین دلیل هنگامی که شخص حتی بعد از سالهای متمادی که از مواد مخدر به دور بوده است، در اولین باری که در معرض مواد قرار میگیرد، در صدد مبارزه بر نیامده و خود را تسلیم مواد نموده و این تسلیم و یا لغزش احتمالا وی را به مرگ میکشاند.
برای توضیح بیشتر میتوان گفت، بر طبق شش اصل ابداعی فرانک باچمن که دوازده قدم از آن استخراج شده، ارتکاب گناه امری طبیعی و ذاتی است و در دنیا هر کسی مرتکب آن میشود. باچمن معتقد بوده که انسان در مورد ارتکاب گناه، قدرتی ندارد و تنها با تفویض همه امور به قدرتی فرضی که او نام خدا را برآن گذاشته (بیل ویلسون اسم قدرت برتر را بر آن میگذارد)، تکلیف از انسان ساقط میشود.
در ایدئولوژی AA که مأخذ گامهای NA بوده و توسط شخصی بهنام بیل ویلسون در آمریکا تدوین شده است و افراد عضو بهعنوان آموزههایی مقدس و الهی به آن نگاه میکنند، گرایشهای روحانی و معنوی کاملا شخصی هستند و هر کس برای خودش تصمیم میگیرد که خدا و یا به اصطلاح NA «قدرت برتر» چه معنایی میدهد؛ البته این مطلب شرک آلود و مغایر با آموزههای پیامبران ارزیابی میشود.
به این ترتیب می توان گفت بنا به تعریف انجمن معتادان گمنام، خدا و یا قدرت برتری که در اینجا از آن نام برده میشود، میتواند هر چیزی باشد. داستانهای زیادی در نوشتههای اعضای این انجمن وجود دارد که آنها یک فنجان چای، یک خرس عروسکی، دستگیره در، موتورسیکلت و یا حتی یک تکه سنگ را به خدایی انتخاب کردهاند.
با توجه به نفوذ جریان های انحرافی مسیحیت در داخل انجمن معتادان گمنام و از همه مهمتر نقش آنها در تاسیس چنین انجمنی پیداست که رابطه تشکیلاتی و ساختاری وسیعی میان این دو وجود دارد. بررسی قدمهای دوازده گانه NA و قدم هایی رشد روحانی فرد در مسیحیت تبشیری این ارتباط را بیشتر نشان میدهد.
اخبار مرتبط:
بررسی فعالیتهای کلیسای جماعت ربانی مرکز/ کمیته نجات معتادین (1)
بررسی فعالیتهای کلیسای جماعت ربانی مرکز/ کمیته نجات معتادین (2)
بررسی فعالیتهای کلیسای جماعت ربانی مرکز/ کمیته نجات معتادین (3)