در آغوش مسیح، در خدمت تبشیر/ نقد و بررسی کتاب «در آغوش نور4»، اثر جین ایدی - بخش دوم
انجمن رهپویان هدایت: گذشته از اشارات صریح و غیر صریح به آموزهها و مبانی مسیحیت، حتی شگرد و شیوه نویسندگی نویسنده نیز به کتب تبشیری شباهت دارد؛ همان داستان سراییها و همان شواهد مثال از عالم واقع به منظور ملموس و باورپذیر ساختن ادعاها که گاهی شامل حوادث و وقایع زندگی شخصیاش شده و در اغلب موارد در قالب نامههایی است که مدعی دریافتشان از افراد مختلف می باشد.
به هر روی، سبک داستانی و بازی با احساسات و عواطف مخاطب، شباهت ظاهری به کتب تبشیری و محتوای کاملاً همسو و دارای مضمون تبلیغی، هر چه بیشتر ظن آدمی را به سمت و سوی اهداف و ماهیت تبیشیری کتاب مذکور و نویسنده مسیحیاش سوق میدهد. آنچه این گمانهزنی را پررنگتر می-سازد، بررسی دقیقتر برخی مباحث مطرح شده در کتاب است که در ادامه مورد اشاره قرار میگیرد.
تزریق زیرپوستی مبانی انحرافی
آنچه در پس ظواهر زیبا و معنوی نوشتههای کتاب، درخصوص عشق الهی، محبت، خدمت و .... به چشم میخورد، اشاعه برخی مبانی فکری خاص و همسو با نظام فکری- فرهنگی غربی سکولار می باشد. در فرض خوشبینانه، شاید نویسنده به طور ناخواسته به این امر مبادرت ورزیده باشد، چرا که او رشد یافته در جامعهای سکولاربنیان و فرهنگ ماده گرایانه غربی بوده و طبیعی است که بر ارزشها و هنجارهای آن تأکید نماید. تکلیف فرض بدبینانه هم روشن است! بیتردید، نگارش سلسله کتابهایی با محوریت مسیح و تبشیر و حمایت تمام قد (مادی و معنوی) با ایدئولوژی نظام سرمایهداری غرب صورت می-پذیرد. به خصوص آنکه حمایت و تبلیغات رسانهای قوی هم از سوی غرب، پشت سراین خانم قرار دارد. هر دو فرضیه، اما در نهایت، یک نتیجه خواهد داشت؛ تبلیغ مسیحیت و حرکت در راستای اهداف جریان تبشیری.
با این مقدمه مطول، با ذکر مصادیقی از کتاب، به بررسی مبانی انحرافی تبلیغی توسط نویسنده میپردازیم:
-پلورالیسم (تکثرگرایی) دینی با چاشنی برتری مسیحیت! نویسنده یک فصل را با عنوان «ادیان گوناگون اما یک حقیقت واحد» به این موضوع اختصاص داده. خودِ عنوان به حد کافی نمایانگر مضمون نهفته در آن است: تأکید بر شخصی و خصوصی بودن دین و اینکه تمام ادیان و مذاهب خوبند. هر چند با وجود این تأکید، در انتها مخاطب نتیجه میگیرد که دین برتر، همان مسیحیت است: «هر مذهب به تنهایی از اهمیت خاصی برخوردار است... اما به من گفته شد که همه حقایق در نهایت به سوی مسیحا منتهی میشود... در واقع مسیح را در سراسر عالم با انواع اسامی و نامها و القاب گوناگون میشناسند: مسیا، مسیحا، مهدی.... البته بسیاری مذاهب وجود دارند که مسیح را در چارچوب اعتقادات خود نمیگنجانند اما به همان اندازه مورد عشق و محبت خدا قرار دارند... بنابراین فراموش نکنیم [این اشتباه است که] کدام مذهب بهتر یا بدتر از دیگری است.»[7]
بدین سان در تضادی مفهومی، ابتدا بر تکثرگرایی دینی صحه میگذارد، آنگاه در چرخشی 180 درجهای مدعی است همه حقایق در نهایت به مسیح منتهی میگردد و این حقیقت مسیح است که با القاب مختلف شناخته میشود؛ امری که با اصول و مبانی دین اسلام و دیگر ادیان آسمانی در تضاد قرار دارد. جالب آنکه با ذکر نام «مهدی» نشان داده، هدفش تمام ادیان است.
در جای دیگر مدعی است: «هر انسانی در هنگام مرگ با حضرت مسیح مواجه نمیشود. مسیح در خرد و درایتی که داراست، پیام آور مناسبی برای ما میفرستد... روح یکی از اعضای خانواده، رهبری مذهبی، فرشتهای آسمانی و ...»[8] باز هم در تعارضی آشکار، با وجود انکار ظاهری حضور مسیح هنگام مرگ، به صورت ضمنی تأکید میکند که ماهیت، یکی است (حلول مسیح) فقط اشکال، متفاوت است؛ فرشته، روح اعضای خانواده و .. واین به معنای تکثرگرایی است با چاشنی برتری مسیحیت!
-تشکیک در باورها؛ نویسنده در برخی باورها و مبانی اعتقادی شک و تردید ایجاد میکند، مانند تشکیک در باورهای مذهبی: «میتوان اعلام داشت که هرگز دو انسان، دقیقا به یک چیز واحد ایمان ندارند، حتی اگر پیرو یک مذهب واحد باشند»[9] یا زیر سؤال بردن معاد و عدل الهی: «مردم بیشماری از من میپرسند آیا به راستی مکانی به نام دوزخ وجود دارد؟ من هنگام حضورم در بهشت... هیچ مکانی به نام دوزخ ندیدم و تصورش هم برایم مشکل بود...»[10] واز پس همین مبحث، برخی آموزههای مسیحی را یادآور می شود که با چاشنی اعتقادات سرخپوستی همراه است: «ما میلیون ها برادر و خواهر روحانی داریم... اعمال فردی ما میتوانند راحتی و آسایش دیگران را متبرک ساخته یا از شدت آن بکاهد. این وابستگی میان موجودات زمینی، شاید تنها از سوی قبایل سرخپوستی.... بهتر درک شده است»[11] این مباحث، مقوله «بخشش» در مسیحیت را یادآوری میکند و اینکه مسیح با خون خود، گناهان انسانها را به جان خرید و .... ونیز محبت و خدمت تأکیدی در آموزههای مسیحی.
-آداب و مناسک خاص دعا: نویسنده مدعی ارتباط با مسیح، قرائت خاصی از دعا و نیایش داشته و نسخههایی ویژه نیز برای این کار ارائه میدهد. به اعتقاد جین ایدی، دعا کردن، امری فردی و شخصی بوده و هر کس باید راه و روش خود را در نیایش و حمد و ثنا الهی اتخاذ نماید.
این نگاه شاید برای مسیحیان یا پیروان دیگر ادیان و آیینها چندان مشکل آفرین نباشد اما بدیهی است، برای مسلمانان که مطابق احکام زیبا و جانافزای شریعت، آداب و نگاه ویژهای به نیایش و تسبیح الهی دارند و در قالب نمازهای روزانه، امکان زیباترین و عمیقترین ارتباط معنوی با خداوند را مییابند، این نگرش، کاربردی نخواهد داشت و چه بسا زمینههای گمراهی برخی افراد سست ایمان و راحت طلب را فراهم نماید.
ضمن اینکه، نسخهها و دستورالعمل های پیشنهادی نویسنده برای دعا نیز این خطر را دوچندان میسازد: «رفتن به مکانی بیصدا، دور از دیگران... منظورم اتاق خالی است. حضرت مسیح به حواریون فرموده بود در کمدها و گنجهها دست به دعا گیرند... گوش دادن به موسیقی آرام و زیبا.... خواندن مطالبی الهام بخش...»[12] این توصیهها ضمن در برداشتن چاشنی مسیحیت، تداعی کننده آداب مراقبه در معنویتهای نوپدیده بوده و در بسیاری موارد با حالتهای مدیتیشن، شباهت دارد. گویا هدف نویسنده این بوده که در نگارش کتب، هر دو بعد را لحاظ کند تا هر دو طیف مخاطب را به دست آورد؛ به عبارت بهتر، تبشیر مسیحیت در قالبی از معنویتهای نوظهور و مسائل ماورایی.
ادامه دارد ...
خبر مرتبط:
در آغوش مسیح، در خدمت تبشیر/ نقد و بررسی کتاب «در آغوش نور4»، اثر جین ایدی - بخش اول
[7] همان، صص215-214.
[8] .همان، ص219.
[9] .همان، ص212.
[10] .همان،صص174-173.
[11] .همان،ص175
[12] .همان، ص206