رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان

انجمن رهپویان هدایت: تا به امروز در جهان ماشینی و سرخورده معنوی از ایدئولوژی لیبرالیستی و سکولاریستی حاکم در غرب، افراد و جریان­های زیادی برخاسته و کوشیده­اند تا به نوعی بر زخم­های معنوی روح بشری و آنچه «مرگ معنویت در هزاره سوم» خوانده میشود، مرهمی هر چند موقتی و سطحی نهند. غافل از اینکه این­ها حکم نوشدار بعد از مرگ سهراب داشته و این خانه از پای بست ویران است. با این وجود، در کشاکش نبرد درونی انسان گم کرده ره و معنویت خواه امروزی، همین مرهمها نیز برای فرونشاندن موقتی عطش و دستیابی به آرامش حتی ظاهری با استقبال مواجه شده و خواهان زیادی پیدا می­کند. 

اشکال بروز متفاوت است؛ از سخنرانی گرفته تا نگارش کتاب، ساخت فیلم و .... نقطه مشترک اما تمرکز بر معنویت گرایی و امور ماورایی به عنوان اساسی­ترین نیاز بشر ماشین زده است. شاید این دست جریان­های به ظاهر معنوی و ماورایی برای چنین بشری ( با آن زخم­های عمیق بر روح و جان) کارساز بوده با نشان دادن روزنه­ای از معنویت و امور غیر مادی، قدری از رنج هایش بکاهد اما به راستی جریان­های مزبور در جامعه اسلامی و میان مسلمانان با فرهنگ به غایت غنی اسلامی (از منظر مادی و معنوی) چه جایگاهی می­تواند داشته باشد؟ روی سؤال ما با انتشاراتی است که با چاپ کتب مربوط به جریان های اخیر- خواسته یا ناخواسته- وصلهای نچسب را در جامعه مطرح ساخته و چه بسا در پراکندن برخی مبانی فکری انحرافی و برآمده از فرهنگ سکولار غربی همت می­گمارند.

تاکنون مصادیق زیادی از این مسئله را در جامعه شاهد بودهایم، از کتب با مضمون «روان شناسی مثبت» گرفته تا برخی معنویت­های کاذب. در اینجا برای درک ملموس تر این پدیده، نظر مخاطبان محترم را به بررسی و نقد یکی از کتاب­های چاپ شده با موضوع- به ظاهر- ماورا و در واقع نوعی تبلیغ و اشاعه باورهای مسیحی و مبانی فکری جریان تبشیری جلب می­نماییم؛ کتاب «درآغوش نور 4»، از سری کتب چاپ شده با همین عنوان (در آغوش نور 1 الی 4)، تألیف نویسنده امریکایی «بتی جین ایدی»

 

زنی دورگه با ادعای کشف و شهود

پیش از نقد محتوایی، نظری می­افکنیم بر احوالات نویسنده کتاب که روشنگر بسیاری از مسائل بوده و به درک بهتر برخی جهت گیری­های کتاب مدد خواهد رساند. «بتی جین ایدی» Eadie (Jean) Betty در سال 1942 از پدری اسکاتلندی ایرلندی و مادری سرخ پوست متولد شد. در دوران کودکی به همراه شش برادر و خواهرهایش به مدرسه شبانه روزی کاتولیک ها فرستاده شد که به گفته خودش به سبب سخت­گیری راهبان و اهانتشان به سرخ پوست­ها، تصویری ناخوشایند از مذهب و خداوند را در درونش برجای گذاشت. مدتی بعد به مدرسه کارآموزی سرخ پوستان برینارد فرستاده شد.

ایدی، مدعی است دوبار (یکبار در کودکی و بار دیگر در 31 سالگی) به واسطه بیماری، تجربه مرگ را از سر گذرانده و دوباره به زندگی بازگشته که تجربه دوم، بهانه­ای می­شود برای نگارش مجموعه کتاب هایی با عنوان «در آغوش نور» که درآن­ها به شرح آنچه تجربه مرگ و معجزه ملاقات با مسیح می­خواند- از رهگذر داستان پردازی و ساختار رمان­گونه- پرداخته است.

مسیحیت تبشیری

جین ایدی، پس از نگارش نخستین جلد کتاب مزبور و استقبال مخاطبان و شهرت، مجموعه سخنرانی­هایی نیز در برنامه خود قرار داده و در کنار آن کار نگارش کتاب را ادامه می­دهد. به گونه­ای که تا به امروز چهار جلد از کتب مورد اشاره، تألیف وچاپ شده است.

برخی سوابق خانوادگی و رشد و نمو در مدرسه مذهبی شبانه روزی و به غایت سخت­گیر کاتولیک، همچنین علایق وی به برخی مبانی فکری و آیینی سرخ پوست­ها (به واسطه مادری سرخ پوست) در گرایش­ها و جهت­گیری­های وی در نگارش این مجموعه کتب تأثیرگذار است که در ادامه به صورت جزئی­تر مورد اشاره قرار خواهد گرفت. ردپای این تأثیرات را می­توان حتی در ظاهر امور نیز مشاهده نمود که با لباس و آرایشی شبیه به سرخ پوست ها حاضر شده و در تألیفاتش نیز به خواب و رؤیابینی (مورد تأکید مرام­های سرخ پوستی) اهمیت زیادی می دهد.

یک نکته مهم در خصوص این زن، ادعایش در مورد تجربه مرگ و از آن مهم­تر، ملاقات با مسیح است که دستمایه ادعاهای بعدی­اش می­شود؛ یعنی برگزیده خدا (از دیدگاه وی، مسیح) بودن، مأموریت الهی داشتن، کشف و شهود الهی، واسطه شفادهی بودن و در نهایت، هم راستا قرار دادن آثارش با کتب آسمانی.(1)


در آغوش مسیح!

آنچه در نخستین نگاه به کتاب در نظر می­آید، محوریت «مسیح و مبانی اعتقادی مسیحیت» و تأکید بر انجیل و آموزه­های آن به شکل مستقیم و غیر مستقیم است که با توجه به مسیحی بودن نویسنده و ادعاهایش بر ملاقات و در آغوش کشیدن مسیح، قابل درک می باشد. هر چند نویسنده در جاهای مختلف بر این امر تأکید می­ورزد که کتاب، جنبه­ای فرامذهبی و دینی داشته و همه افراد انسانی، فارغ از اعتقادات و دین و آیینشان می­توانند از ان بهره برند، اما به صورت ضمنی همواره بر برتری جایگاه مسیح و جنبه نجات دهنده بودنش اصرار دارد، به طوری که حتی با اشاره به دریافت نامه­هایی از پیروان ادیان مختلف و درخواستشان برای کمک، بر این امر اذعان و اعتراف داشته است.

محوریت مسیح و اشاعه آموزه­های مسیحیت، به قدری در کتاب بارز است که در جای جای آن، جملاتی از اناجیل مطرح شده و برخی آموزه­های اصلی تبشیری مانند «تأکید بر عشق و محبت» و «خدمت»، آشکارا مورد اشاره قرار گرفته است.

برای مثال، در فصلی با عنوان «در جستجوی معنا» می­نویسد: «پیامبران، به ویژه مسیح با نمونه عشقی که از خود ابراز داشته­اند، همواره راه بازگشت ما را به سوی نور و حقیقت الهی نشان داده­اند» یا آنجا که می­گوید: «در کتاب مقدس، نمونه بارزی از این امر [همدلی معنوی] در انجیل لوقا وجود دارد. آن هنگام که روح یحیای تعمید دهنده که هنوز در بطن مادرش الیزابت به سر می برد، با روح عیسی که نیز در بطن مادرش حضرت مریم عذرا حضور دارد، ناگهان از شدت شادمانی به لرزه افتاد.... و الیزابت نیز سرشار از روح­القدس شد....( لوقا/ باب نخست/ آیات 45-39)»(2)

همچنین به طور متوسط، لغات «عشق» و «محبت»- اگر نه همه در صفحات- دست کم در بیشتر صفحه­ها به طور متوسط بین چهار تا پنج بار مورد تأکید قرار گرفته که تداعی کننده آموزه های مسیحیت تبشیری است. همین طور است، اشاره و توصیه به خدمت و مأموریت انسان در این زمینه.

به موارد فوق باید ادعاهای نویسنده در خصوص ارتباط با مسیح، مأموریت داشتن از جانب او و کشف و شهودهای این چنینی را افزود که بیش از هر چیز نمایانگر جهت­گیری­ها و تمایلات فکری وی می­باشد؛

 «می­دانم هنوز کل مأموریتم در زمین به پایان نرسیده است. حضرت مسیح به من وعده فرموده که آن هنگام که مأموریتم در زمین به پایان رسد، مرا به نزد خویش فرا خواهد خواند.»(3)

 «...کمی بعد، حضرت مسیح دست مرا در دست گرفت و اعلام فرمود که دیگر وقت بازگشتن من است.» «خدای مهربان با آن ریش سفید درخشانی که من نیز دیده بودم، در عالم دیگر، منتظر ایستاده بود تا هنگامی که دخترم آغوش مرا ترک کرد، او را درآغوش خود پذیرا شود».(4)

 «مشاهده می­کردم که ...کالبد کوچکم در آن تخت بزرگ، نحیف است... آنگاه ناگهان... خود را در آغوش مردی بی اندازه مهربان و دوست داشتنی یافتم... او ریشی سپید داشت که .... با نوری عجیب و درخشان و زنده، براق و نورانی می­نمود!....اینک با اطمینان کامل می­دانم که او خدای مهربان عالم هستی بوده است.(5)

 «من باور آوردم که از سوی حضرت مسیح پذیرفته شده­ام».(6)

 

مصادیقی از این دست در کتاب فراوان است و به همین چند مورد بسان مشت، نمونه خروار بسنده می شود.


ادامه دارد...


1- وی در صفحه 203 کتاب درآغوش نور 4 می نویسد: «بسیاری ... هنگام مطالعه کتاب مقدس یا انواع آثار الهام بخش، این آوای درونی را می­شوند.... برخی برایم نامه نوشته اند که در مدتی که مشغول خواندن «در آغوش نور» یا «بیداری معنوی» بوده اند این ندای درونی را تجربه کرده اند

2 - ایدی، بتی جین، در آغوش نور،جلد 4،ترجمه فریده مهدوی دامغانی،تهران:ن شر تیر، چ اول،1383، صص80-79.

3 - همان، صص 40-39.

4 - همان ، صص 113و140 

5- همان ،صص 122-121

6 - همان، ص164.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی