ابوهاشم کوفی معمار تفکرات انحرافی صوفیه
رهپویان هدایت: یکی از راه های شناخت ماهیت فرقه های تصوف ، شناختن موسسین و بیان تفکرات و عقاید آنها می باشد که این دیوار کج از کجا شروع شده و معمار اولیه چه کسی است که این خشت را چگونه گذاشته است .
بنابر نقل منابع تاریخی معتبر اولین کسی که می توان موسس فرقه تصوف نامید شخصی به نام ابوهاشم کوفی است .
نامش عثمان بن شریک کوفی است و به ابوهاشم کوفی صوفی، شهرت دارد . ایشان صوفی مشهور قرن دوم هجری قمری است و آباء و اجداد او از ساکنین کوفه بودند . مؤلفان شرح احوال صوفیه، وی را نخستین کسی دانسته اند که در اسلام به عنوان صوفی شناخته شد. او استاد سفیان ثوری است و از سفیان نقل شده که گفت: اگر ابو هاشم نبود من دقایق ریا را نمی شناختم .
قاسم غنی می گوید: نقل شده است که او کسی است که اولین بار خانقاهی برای گروهی از زهّاد و عبّاد مسلمین ساخت.
ابن بابویه قمی در کتاب قرب الاسناد از سعد بن عبد الله از محمد بن عبد الجبار از امام حسن عسکری (سلام الله علیه) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: از ابی عبد الله جعفر بن محمد الصادق (سلام الله علیه) در مورد ابو هاشم کوفی سؤال شد که ایشان فرمودند :
«انه فاسد العقیدة جداً و هو الذی ابتدع مذهباً یقال له التصوف و جعله مفراً لعقیدته الخبیثة.»
ابو هاشم کوفی جداً فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را قرارگاه عقیده ی خبیث خود ساخت.
همانطور که می بینیم ، امام معصوم به طور مسقیم فرقه تصوف را خطاب قرارداده و عقاید آنان را ابداعی و فاسد می داند . اولین موسس فرقه تصوف ، کاملا از نظر امام معصوم مطرود بوده وهیچ گونه مقبولیتی نزد ائمه هدی و جماعت مسلمین زمان حیات خود نداشته است.
پس از ابوهاشم کوفی ، پیروانش به عنوان نمایندگان تصوف در قرن دوم و اوائل قرن سوم مسلک تصوف را ادامه می دهند و زیر بنای تفکرات وعقاید فرقه تصوف از طریق آنان شکل می گیرد و پیدایش این فرقه ضاله در زمان حیات ائمه معصومین نه تنها مورد تایید و رضایت حضرات معصوم نبوده بلکه به مقابله علنی با امامان و علمای شیعه می پرداختند .
یکی از راه مبارزه آنان ، استفاده از منابع فقهی واعتقادی مخالف نظرات امامان شیعه بوده و با تعصبات کورکورانه ، به مرام و مسلک فرقه ای خود پایبند بودند .
از خواجه عبدالله انصاری معروف نقل شده است او از 1200 صوفی که می شناخته، صوفی صاحب کرامت علوی فقط دو تن بوده اند وبه آن دونفر دستور می دهند برای ماندن در فرقه تصوف بایستی دست از علوی گری بردارند .
بنابراین، تضاد و تناقض های آشکار آموزه های فرقه های تصوف با مضامین اسلامی و مذهب شیعه، نشأت گرفته از همان خشت اولی است که موسسین گمراه آنها گذاشتند و این دیوار تا ثریا هم کج خواهد رفت و تاکنون ، موردی و مساله ای را نمی توانیم در آموزه های فرقه تصوف بیابیم که با عقاید اسلام ناب محمدی و مذهب حقه شیعه تناسب و مطابقت داشته باشد .