معنویت راستین دوای درد دوران مدرنیته
اصطلاحی که در دهه هاى اخیر رواج پیدا کرده و متاسفانه هر شخصی می تواند از آن دم بزند اصطلاح «معنویت» است. برخى عصر جدید را «عصر معنویت» نامیده و معتقدند: با توجه به عصر مدرنیته، اگر بشر به دامن معنویت نگراید به نابودى کشیده مى شود. «معنویت» به دو معناى «معنویت الهى ـ دینى» و «معنویت سکولار» به کار مى رود.
«معنویت الهى ـ دینى» همان عرفانى است که به دنبال ایجاد احساس آرامش و رسیدن سالک به قرب الهى و دست یابى به نفس مطمئنه است؛ ولى شبه معنویت هاى سکولار تنها درصدد نجات انسان از بحران هاى روحى و روانى و دست یابى به آرامش نسبى دنیوى براى انسان هستند و به هیچ وجه، سلوک براى رسیدن به مقام توحید را دنبال نمى کنند.
معنویت در غرب، عموما از همین نوع شبه معنویت هاى سکولار و متناسب با جهان بینى و ایدئولوژى لیبرالیستى است. برخى معنویت هاى کهن تر شرقى همچون بودیسم و هندویسم یا معنویت هاى با خاستگاه غربى، اعم از اروپایى و آمریکایى و سرخ پوستى، همگى مبتنى بر مبانى سکولار غرب هستند. معنویت گراهاى جدید لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمى دانند، چه رسد به دین خدا.
برخى ادعا کرده اند: زندگى معنوى به معناى داشتن نگرشى است که به انسان آرامش، شادى و امید بدهد و بدین روى، تلازمى میان معنویت و دیانت وجود ندارد.
معنویت دینى غیر از معنویت سکولار است و حیات انسان را محدود و محصور به حیات دنیا نمى داند. زندگى اصلى او را در جایى دیگر دانسته و همه زندگى دنیا با همه شادى ها و بیم ها و امیدهایش را صرفا به منزله گذرگاه و پلى براى وصول به حیات حقیقى مى داند، و از نگاه اسلام، معنویت منهاى خدا معنا و جایگاهى ندارد.
گفتنی است در یک دسته بندى کلى، مى توان فرقه هاى معنوى و عرفانى جعلی را به سه دسته تقسیم کرد:
1.
شبه عرفان هایى که مدعى دین جدیدى هستند؛ مثل «ساى بابا»، «رام اللّه»، «اوشو»،
«اکنکار»، «ذن بودیسم»؛
2. شبه عرفان هاى غیردینى؛ مثل عرفان ساحرى یا عرفان جادو، پائولو کوئیلو، کارلوس
کاستاندا، «تولتک شمنیزم»؛
3. شبه عرفان هایى که منشأ دینى دارند؛ مثل فرقه هاى خانقاهى و صوفى، شاهدان یهوه،
که زیرشاخه مسیحیت هستند و عرفان «قبالا یا کبالا»، که عرفان یهودى است، شبه عرفان
هاى «یوگاناندا»، «دالایى لاما» و «کریشنا مورتى» نیز این از قسم به شمار مى روند که بررسی هر یک نشان می دهد معنویت راستین در آنها حلقه گم شده ای است.