جهنم هفتم در گرداب حقوق بشر
رهپویان هدایت: دراویش فرقه نعمت الهیه بعد از جنایاتی که در غائله گلستان هفتم در سال 1396 رقم زدند، به دنبال وجاهت تراشی از اقدامات خرابکارانهشان هستند. باگذشت 4 سال از جهنمی که با دستان خودشان درست کرده بودند حالا مدعی هستند که چرا دولتسرای قطب فرقه در این جهنم آتش گرفت و جان و مال مرادشان با خطر نابودی مواجه شد.
یکی از ترفندهای ناشیانهای که عناصر این جریان درویشی همواره بر روی آن تأکید میکند، پیوند زدن جنایات گلستان هفتم به موضوع حقوق بشر است. سخنگوهای این فرقه در خارج از کشور همواره درصدد هستند که توجه مقامات بینالمللی را به این مسئله جلب کنند و دستان خونآلود خود را با دستمال هزار رنگ و فرقه حقوق بشر پاک کنند.
حال قصد داریم از منظر قوانین بینالمللی و حقوق بشر گوشهای از این جنایت فراموشنشدنی را مرور کرده و قضاوت آن را بر عهده مدعیان حقوق بشر خواهیم گذاشت که با استنباطهای گزینشی از قوانین کلی حقوق بینالملل، برای دراویش اشک تمساح میریزند.
آموزهها و باورهای فرقه نعمت الهیه مصداق بارز تمامعیار ماده 4 اعلامیه جهانی حقوق بشر(1) است. بنا بر متن صریح این ماده، دراویش همه بندگان و اسیران دربند قطب فرقه بوده و در برابر او همانند مردهای هستند در دستان غسال. شکل و شیوه بردگی مدرن آنان را کاملاً همسو با فرآیندهای مغزشویی و بردگیهای فکری و جنسی شایع در جهان است. حال کدام مرجع بینالمللی به این نقض آشکار حقوق بشری توجه میکند؟
نتیجه بردگی مریدان فرقه نعمت الهیه به اینجا میرسد که امنیت و آسایش جامعه بایستی قربانی درویشی گری چند نفر عنصر معلومالحال شود. با پافشاریهای متعصبانه آنان برای آزادی بیقید و حصر درویش هممسلکشان که به جرم سرقت خودرو دستگیرشده بود، تجمع غیرقانونی خود را مقابل کلانتری پاسداران آغاز کردند. هرگونه مقابله با تجمعات غیرقانونی و هر اقدامی که برای حفظ و آسایش نظم عمومی جامعه از سوی مأموران انتظامی صورت گرفت، با برچسب نقض حقوق آزادی مذهبی در رسانههای معاند به نمایش گذاشتند. این اقدام آنان بر اساس مواد 29 و 30اعلامیه جهانی حقوق بشر(2)(3) گویای این حقیقت است که نبایستی آزادیهای جامعه قربانی مطالبات نامشروع معدود افرادی بشود که متضمن حقی برای گروه و مسلک خودشان هستند.
امروز مقامات و مجامع بینالمللی بر این باور دروغین هستند که نظام ج.ا.ا مخالف هرگونه آزادی مذهبی دراویش است. در حالیکه بر اساس مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، نظام ج.ا.ا در برابر کشتار وحشیانه دراویش و سلب و آسایش امنیت جامعه این مسئولیت را دارد بدون تبعیض و بهطور تساوی آنان را بر اساس قانون محاکمه کند. البته موضوع رأفت اسلامی هم شامل آنها شد که در هیچ جای اعلامیه متعالی حقوق بشر نیامده است.
تخیلات و توهمات افراطیون این فرقه بهجایی رسیده است که یقین دارند که نورعلی تابنده میبایست 121 سال عمر میکرد!! در حالیکه وی از کهولت سن و عدم توانایی جسمی، فوت کرد. امروز مریدان بهظاهر فدایی نورعلی تابنده، با ادعای دروغین حصر و ترور بیولوژیکی، مقامات بینالمللی را به این باور رساندهاند که نظام ج.ا.ا با این قبیل اعمال و رفتارها توانست وی را از سر راه خود بردارد. تاکنون هیچیک از کمیسیون های حقوق بشری برای تحقیق بیطرفانه و بررسی عادلانه ادعای دروغین دراویش، هرگز مدارک و مستنداتی رو درخواست نکرده و همچنان طبق اهداف خصمانه دراویش، در موضعگیریهای جانبدارانهشان پافشاری میکنند.
سخنگوهای فرقه نعمت الهیه به اسم حقوق بشر در خارج از کشور با ارائه گزارشهای دروغین و سناریو پردازیهای ذهنی، نقش واسطهگری میان مخالفین نظام ج.ا.ا و دراویش بیچاره را به گمان خودشان خوب ایفا میکنند. آنان از واکنشهای ظاهری و اظهارات نخنما شده مقامات بینالمللی مانند گزارشگر ویژه حقوق بشر، غرق شور و کیف شده و بهتبع آن، با انتشار زیادهگوییهای مقامات غربی، در فضای مجازی ازخودبیخود میشوند.
کلیگویی و اشارات گزینشی به قوانین بینالمللی از شگردهای نخنما شده روسای این جریان است که سعی میکنند حواشی مسلک فرقه خود را به مبانی بهظاهر بشردوستانه قوانین بینالمللی پیوند بزنند.
موارد گفتهشده، مشتی از خروار جنایتهای فراموشنشدنی جریان فرقه نعمت الهیه است که تنها بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح شد. حال اگر نظام ج.ا.ا بخواهد بر اساس تمامی قوانین بینالمللی که آنان دائماً در یاوهگوییهایشان به آنها استنادمی کنند، آنان را محاکمه کند، هیچ وجاهت و اعتباری برای سران فرقه نعمت الهیه باقی نخواهد ماند و از منظر اصول انسانیت و کرامتی که از آن دم میزنند، بهعنوان تبهکارانی شناخته خواهند شد که در عصر استحماری مدرن نظیر و شبیه ندارند.
سؤال مهم اینجاست، توجه معاندین و مخالفین به دراویشی که از سیاست بویی نبردهاند برای چیست؟ چه اهدافی پشت اینگونه حمایتها و تشویقهای پوشالی مقامات غربی است که اینگونه دراویش بیچاره حاضرند مراد و قطب فرقه را قربانی سیاستهای خصمانه آنان بکنند.
حقوق بشری که دستاویز دراویش شده است، به اعتراف روسای فرقه مانند رضا علیشاه، هیچ انطباقی با مبانی اسلامی نداشته و تنها برای تحقیر و تضعیف قوانین اسلامی بوده و آن را بر کشورهای عضو سازمان ملل تحمیل کردند.
امروز حقوق بشر نقش یکزبان مشترک میان دراویش و مقامات و مجامع بینالمللی را دارد که بتوانند همانند گذشته، جلادان آشوبگر را بهعنوان دراویش مظلوم منبری از سیاست جلوه دهد. حال سؤال این است فرقهای که داعیه ترویج اخلاق و اصول اسلامی دارد چرا برای احقاق حقوق نداشته خودش، دست به دامن حقوق بشری شدهاند که خود مؤسسین و مجریان آن، اعتقاد چندانی به کار آیی و تأثیرگذاری آن ندارند. اگر بخواهیم حقوق بشر را حذف کنیم برای آنان چه چیزی برای گفتن میماند؟
پی نوشت:
1- هیچکس را نمیتوان به بندگی یا بردگی گرفت. بندگی و سوداگری بنده در هر شکل که باشد ممنوع است.
2- ماده 29- هرکس نسبت به اجتماعی که فقط در آن اجتماع رشد آزاد و کامل شخصیت او امکانپذیر است تکالیفی بر عهده دارد. هرکس در اجرای حقوق و در مقام برخورداری از آزادیهای خویش، تنها از محدودیتهایی پیروی میکند که قانون منحصراً" بهمنظور تأمین شناسایی و حرمت به حقوق و آزادیهای دیگران، بالجمله برای تحقق بخشیدن به مقتضیات عادله اخلاق و نظام اجتماعی و مصلحت عمومی، در یک جامعه دموکرات وضع کرده باشد. در هیچ حال نمیتوان حقوق و آزادیهای مذکور را به نحوی بکار برد که باهدفها و اصول ملل متحد منافی باشد.
3- ماده 30- هیچیک از مقررات اعلامیه حاضر را نمیتوان به نحوی تفسیر کرد که برای دولتی یا گروهی یا فردی متضمن حقی شود که بنا بر آن، بتواند به فعالیتی دست زند یا کاری انجام دهد که هدف آن از بین بردن حقی از حقوق و آزادیهای مذکور در این اعلامیه باشد.