نزاع سرکرده بهائیان بر سر ریاستی مجعول
بها، خدای خودخوانده بهائیان برای تصاحب ریاست بر مشتی ساده لوح و جاسوس چنان به برادر خود که وی را رقیب خویش می بیند می تازد و او را سب و لعن می کند که گویی هیچ پیوندی حتی انسانی میان آن ها بر قرار نیست.
بها، خدای خودخوانده بهائیان برای تصاحب ریاست بر مشتی ساده لوح و جاسوس چنان به برادر خود که وی را رقیب خویش می بیند می تازد و او را سب و لعن می کند که گویی هیچ پیوندی حتی انسانی میان آن ها بر قرار نیست.
مرتضی اسماعیل پور مهره رسانه ای فرقه ضاله بهائیت می باشد که مکرر با شبکه های وهابی به مصاحبه می پردازد و مواضع ضد اسلامی خود را از طریق آنان ترویج می دهد. اما آنچه که بیش از پیش نفاق اسماعیل پور و امثال او را آشکار می کند این است که وی مکرر از حقوق بشر و این قبیل امور دم میزند درحالی که شبکه های تکفیری وهابی مانند کلمه(که شیعیان و عموم ملت ایران را کافر و واجب القتل می دانند) محل جولان او گشته است.
امروزه رسانه های وابسته به فرقه ضاله مضله بهائیت هر جا که آمر به معروفی مورد سوء قصد و ترور شخصیتی قرار می گیرد با خوشحالی مبادرت به پوشش خبری آن می کنند. رسانه های وابسته به فرقه ضاله بهائیت افراد را برای برخورد و ستیزه با آمران به معروف تحریک می کنند و سعی دارند تا با این شیوه موجب ترویج مفاسد در جامعه گردند.
بیش از یک دهه قبل فرقه ضاله بهائیت کشور آذربایجان را به عنوان یکی از مراکز تشکیلاتی خود فعال کرد و اکنون از این کشور به عنوان سرپل برخی اقدامات خود استفاده میکند. این رویکرد با محدودیت شیعیان در این کشور و نفوذ اسرائیل و آزادی عمل جریان های ضداسلام مانند مسیحیان تبشیری در این کشور قابل تفسیر است.
در این ایام که شهر های مختلف آمریکا به مرز سقوط نزدیک شده و افراد زیادی نیز کشته می شوند، محافل بهائی نه تنها هیچ موضع انتقادی نگرفته اند بلکه مهره های رسانه ای آنان مانند نادر پزشکزاد با سفسطه های بی ربط در صدد توجیه رفتارهای خشن دولت آمریکا برآمده اند.
فرقه ضاله بهائیت به دلیل نوع فعالیت تشکیلاتی جاسوسی که دارد نتوانسته جایگاهی در بین جوامع مدنی پیدا کند و از این رو به اغفال قبائل بدوی و محروم مانند قبیله هایی آفرقایی روی آورده است.
در تفکر فرقه ضاله بهائیت شخصی که از فرقه خارج شود به عنوان مطرود شناخته شده و مطابق با قانون فرقه مورد بدترین برخوردها و رفتارها قرار میگیرد.
اما بحث بدینجا ختم نمی شود بلکه شخص بازگشته از فرقه ضاله علاوه بر طرد از نظر خانوادگی نیز با مشکلاتی متعدد مواجه شده و در بیشتر مواقع زندگی مشترک خود را از دست میدهد که این نشان دهنده رفتار سیستماتیک این فرقه ضاله برای از هم پاشیدن کانون خانواده است.
مهشید رضایی، بهائی هدایت یافته به اسلام می نویسد: شوهر سابقم(هنگامی که دچار بیماری صفرایی شدم) به دیدنم نیامد و حتی اجازه نداد فرزندانم به دیدارم بیایند. اینها متوجه بودند که من در تشکیلات شرکت نمیکردم. به این جهت بود که از همان موقع اذیت و آزارهایشان را شروع کردند تا مرا تحت فشار قرار دهند و من برگردم در واقع در این فرقه آزادی فردی و انتخاب شخصی معنایی ندارد.