از آزادی میسونرها و کشیش های مسیحی تا زندانی نمودن عالمان و متفکران مسلمان
رهپویان هدایت: مسیونرهای مسیحی در طول چند قرن اخیر با برنامه ریزی های متعدد وارد کشور می شدند تا هر یک به نوعی هویت ایرانی اسلامی کشور را از بین ببرند و فرهنگ منحط و غیر اخلاقی غرب را در کشور جایگزین نمایند. این عناصر مسیحی با سر دست گرفتن پبشرفت های غرب در چند قرن اخیر (که البته اکثر این پیشرفت ها به دین مسیحیت ارتباط پیدا نمی کرد و برگرفته از رشد مسلمانان تا قبل از دوره رنسانس غرب بود) سعی داشتند پیشرفت جوامع غربی را به مسیحیت مرتبط دانسته و بدین وسیله انحرافات دینی را در ایران ایجاد کنند.
آنان در دوره رضاخان میرپنج و پسرش هر آنچه توانستند در کشور برای تبلیغ مسییحت پروتستان کوشیدند و از آزادی کاملی که دو عنصر معلوم الحال پهلوی به آنان داده بود نهایت استفاده را بردند.
دادن آزادی عمل به غربی ها در حالی است که هر دو (رضاخان و محمدرضا پهلوی) ادعای همراهی با اسلام داشتند اما با تمام متفکران و علمای اسلامی به بدترین شکل ممکن برخورد می کردند و بسیاری از آنان را از تبلیغ بازداشته، بازداشت، زندانی و یا تبعید می کردند.
آزاد گذاشتن مبلغین مسیحی مخصوصا از طرف محمدرضا شاه، برگی دیگر از خیانت رژیم پهلوی در باب دین مردم ایران بهشمار میآید. مبلغ و کشیش مشهور مسیحیت تبشیری (آرمان رشدی) که اکنون در قید حیات نیست ضمن اعتراف به شکست فعالیتهای میسیونرها در قبال هزینه و نیروی هنگفت اذعان دارد که فعالیت آنان در عین آزادی بسیار در ایران به جایی نرسیده است.
در بخشی از گفته های کشیش تبشیری (آرمان رشدی) اعترافات مهمی نهفته است:
« شاید خوانندگان جوان ما اطلاع نداشته باشند که در دوره حکومت خاندان پهلوی که فعالانه کوشش میشد پایههای مذهب شیعه سست شود و فرهنگ مبتذل غربی بر جامعه حکم فرما گردد، نه فقط هیچ مانعی بر سر راه فعالیتهای علنی و گسترده میسیونرهای خارجی و مبلغین داخلی وجود نداشت؛ بلکه با آنان با نهایت احترام رفتار میشد مبشرین مسیحی حتی در دورافتادهترین دهات ایران نیز فعالیت داشتند و نشریات مسیحی و کتب مقدسه را پخش میکردند. اما نگارنده که شخصاً شاهد این فعالیتها بوده، شاهد این واقعیت هم بوده که کسی متاع آنان را خریدار نبود. فعالیت آنان یا با پایبندی مردم به دین خودشان روبرو میشد...»
این بخش از سخنان کشیش تبشیری نمایانگر اهداف پشت پرده مسیحیت در ایران است. آنان با هدف از بین بردن اعتقادات ایرانیان و بی هویت سازی جامعه به کشور گسیل داده شده بودند و این مسئله بر هیچ یک از اهل علم در آن دوران پوشیده نبود.
نکته دیگر اینکه چطور یک شاه دست نشانده در ایران اسلامی به عالمان کشور اجازه فعالیت نمی دهد و از سویی فضا را برای کشیشان غربی باز می کند تا هر آنچه می خواهند انجام دهد.
پینوشت:
رشدی، آرمان، سرگذشت مسیحیت در ایران زمین،
ص 128