نگاهی به پشت پرده حضور میسیون آمریکایی در ایران (بخش نخست)
انجمن رهپویان هدایت: ماهیت و مقاصد سیاسی مؤسسات وابسته به مبشرین آمریکایی، حتی مؤسسات به ظاهر آموزشی و علمی آنها، بر اهل نظر پوشیده نیست. به عنوان نمونه، میتوان به کالج آمریکایی البرز اشاره کرد که از زمان قاجار تا سـال 1319 ش در اخـتیار مـیسیونهای تبشیری آمریکایی بود و تحت سرپرستی دکـتر جـردن و هـمسرش اداره میشد. میسیونرهای مسیحی آمریکایی، همزمان با تأسیس کالج البرز در ایران، مدارس مشابهی را نیز در لبنان و عراق و ترکیه احداث کردند، همچون کالج الحکمة در بغداد، کالج A.U.B. در بیروت و رابرت کالج در استانبول.
یکی از مـسئولان فـرهنگی سابق تهران، میگوید: «کالج آمریکایی البرز در تهران را که تحت مدیریت دکتر آرتور جردن مشهور اداره میشد میسیونرهای مذهبی آمـریکایی بـرپا کـردند و هزینهی آن را هم خودشان میپرداختند. میسیونرهای آمریکایی، مدرسه را به منظور ترویح مسیحیت احداث کردند. به خاطر دارم یکی از مؤسسین کـالج گـفته بود آن پیرزن آمریکایی که به مدرسه کمک مالی میکند دلش به این خوش است کـه در سـال چـند نفر به آیین مسیحیت درآیند. بهطوریکه میدانم چند نفر از محصلین مانند امیر بیرجندی، جهانگیری و یا جهانشاه صـالح، مسیحی شـدند فقط برای آنکه بیشتر از امکانات کالج استفاده کنند. وقتی با آنان صحبت میکردیم میگفتند مسلمان هـم هـستیم. در واقـع این قبیل افراد پایبند به هیچ دینی نبودند. البته بعدها جهانشاه صالح آنقدر به آمریکا نزدیک شـد کـه بـه عضویت سازمان سیا درآمد.» بی دلیل نیست که درباره فعالیتهای ساموئل جردن چنین گفتهاند که هیچ یک از مـعلمین و مـبلغین آمریکایی در ایران به اندازه ساموئل جردن به آمریکا در ایران خدمت نکردند.
شاید برخی بپندارند که دکتر جردن، صرفا یـک فـرد فرهنگی و بدون وابستگیهای سیاسی به دولت آمـریکا بوده اسـت، اما این تـصور درسـت نـیست و اسناد و مدارک موجود، از پیوند وثیق او با دولت آمـریکا حـکایت دارد. اللهیار صالح،در خاطرات خود مربوط به سال-های پس از شهریور 1320، به مسافرت دکتر جردن از آمـریکا بـه کشورمان اشاره میکند که در بحبوحهی تـشدید مـخالفتها در ایران با دکتر میلسپو(مستشار آمریکایی مشهور) صورت گـرفت و بـه عقیدهی صـالح، جردن محرانه از طـرف وزارت خـارجه آمریکا مأمور شده بود که به تـهران بیاید و درباره میلسپو از کسانی مثل من حقیقت مطالب را به دست بیاورد و در مراجعت، به وزارت خارجه آمریکا اطلاع دهد و شـاید گـزارش وی یکی از موجبات قطعی انصراف وزارت خـارجه آمـریکا از پشـتیبانی میلسپو بـوده است.
نکتهی درخـور ملاحظهای که دربـارهی مـیسیونهای تبشیری آمریکایی در ایران عصر قاجار وجود دارد، پیوند و همکاری وثیق آنها با سفارت انگلیس پیش از تأسیس سفارت آمریکا در ایـران اسـت. دکتر جـان ویشارد، عضو میسیون آمریکایی و پزشک آمریکایی مقیم ایران در سـالهای پیـش و پس از مـشروطه، ضمن اشـاره بـه فـتنه شیخ عبید اللّه کرد (1880 م) به این نکته تصریح دارد که در آن سال، هنوز مناسبات سیاسی میان ایالات متحده و ایران منعقد نشده بود و مسیونهای ما تحت سرپرستی نمایندگان انگلیس به خدمت ادامه میدادند. وزیر مختار انـگلیس و کنسولها رفتاری صمیمانه و مؤدبانه نسبت به آمریکاییها داشتند و انصافا تفاوتی میان آنان و اتباع انگلیس قائل نبودند. با وجودی که مقامات انگلیسی در جهات مختلف خدمات ارزنده و مفیدی انجام میدادند، آمریکاییها سعی داشتند، تا آنجا که ممکن است امـور را بـدون کمک دیگران خود به نتیجه برسانند. حتی بر پایهی توافقی که میان آمریکاییها و انگلیسیها صورت گرفته بود، شمال و غرب ایران منطقهی فعالیت میسیونهای آمریکایی و بقیهی مناطق ایران حیطهی فعالیت میسیون-های انگلیسی شناخته شـد.
مدارس خارجی در ایران عهد قاجار و پهلوی، نوعا محصلان جوان ایرانی و مسلمان خود را به اشکال گوناگون به سـمت دوری از فرهنگ ملی و اسلامی خویش سـوق میدادند، اما بـه گفته مطلعان، این جریان در مدرسهء آمریکایی تهران،شدیدتر بود. شمس الدیـن رشـدیه، فرزند میرزا حسن رشدیه، مینویسد: « مدرسهی تبلیغاتی آمریکایی که از مدارس و دار التبلیغهای ترسایی بسیار قدیمی تهران و تحت نظر کشیشان متعصب مسیحی اداره میشد، روزهای یکشنبه را به احترام مسیحیت تعطیل میکرد و روزهای جمعه مدرسه دائر بود. کتاب انجیل فارسی و انگلیسی و زبور داود و امـثال آنها جزو کـتب درسی مـدرسه بود ولی از دین و اخلاقی اسلامی نشانی نبود. در تهران کاتولیکهای فرانسوی هم مدرسه داشتند و دارند، و هرگز چنین نبودند و نیستند. این سیاست خـام این دسته از غربیان است که در مشرق نارضایتیهایی فراهم میکنند و این آتـش روزی زبـانه میکشد.»
ادامه دارد...