رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت

این وبلاگ با هدف روشنگری پیرامون مسیحیت صهیونیستی و تبشیری راه اندازی شده است

رهپویان هدایت
انتقادات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
جهت ارسال سئوالات خود از قسمت "تماس با من" اقدام نمایید.
پاسخگوی سئوالات شما هستیم .
با تشکر.

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/antisect

ارتباط با ادمین کانال:
mh_ahmadi80
بایگانی
نویسندگان
اوج فعالیت آموزشی میسیونرهای آمریکایی در تهران را باید در زمان قاجار و با احداث "مدرسه پسرانه البرز و دخترانه بت‌ئیل(دماوند)" دانست که از این طریق به جذب دانش‌آموزان مسلمان به فرقه مسیحیت تبشیری مشغول بودند.

به گزارش انجمن رهپویان هدایت، مبلغان فرقه مسیحیت تبشیری از آغاز فعالیت در کشورهای اسلامی و شرقی خصوصا ایران بر سه موضوع "آموزشی"، "پزشکی" و "تبلیغ مستقیم مسیحیت" تکیه داشتند.

با توجه به عقب‌ماندگی کشورهایی چون ایران در قرون گذشته، سرمایه‌گذاری بر روی مسائل آموزشی و فرهنگی می‌توانست یکی از بهترین شیوه‌های جذب غیرمستقیم به مسیحیت در نظر گرفته شود.

از این رو بود که تا جنگ جهانی اول در سراسر کشورهای اسلامی بیش از 30185 مدرسه ابتدایی به‌وسیله مبلغان پروتستان و کاتولیک دایر شد.[1]

"ساموئل زومر" رئیس هیأت میسیونری عربی در بحرین و مدیر کنفرانس عمومی مبلغان پروتستان در سال 1906 عقیده داشت، مدارس بهترین تکیه‌گاه میسیونرهای مسیحی در تماس با مسلمانان است.[2]

مبلغان مسیحی برای جذب هر چه بیشتر دانش‌آموزان به مدارس آن‌ها، سبک و شیوه آموزش خود را متفاوت از آن‌چه در کشورهای اسلامی انجام می‌شد، ‌انتخاب می‌کردند و در این راستا آموزش رایگان و اقامات شبانه‌روزی دانش‌آموزان در دستور کار قرار گرفت.

این کار باعث می‌شد "مُدرسانِ مُبلغ" ارتباط بیش‌تری با دانش‌آموزان داشته باشند و از این طریق می‌توانستند مبلغانی بومی برای فرقه مسیحیت تربیت کنند.

حساسیت این موضوع وبلاگ رهپویان هدایت را بر آن داشت تا برای افشای پشت پرده فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی میسیونرهای مسیحی در ایران چند گزارش تولید کند که در نخستین بخش به عملکرد این افراد در تهران پرداخته می‌شود.

آغاز فعالیت آموزشی میسیونرهای مسیحی آمریکایی در تهران را باید به تاریخ ششم مارس 1873 میلادی دانست که میسیون آمریکایی، آموزشگاهی در نزدیکی دروازه قزوین تأسیس کرد و "لازار" نخستین آموزگاری بود که به منظور تدریس استخدام و مجموعه به اصطلاح آموزشی وابسته به آن‌ها، به‌ "مؤسسه البرز(کالج البرز)" موسوم شد.

تأسیس این مدرسه با انگیزه تبلیغ مسیحیت آن‌قدر روشن بود که صدای اسقف اعظم جلفا را نیز درآورد و او نزد ناصرالدین شاه قاجار زبان به شکایت گشود که آمریکایی‌ها مسلمانان را از عقیده و ایمان‌شان منحرف می‌کنند.

در سال 1887 "سموئل وارد" برای عمق بخشیدن به فعالیت‌های آموزشی مسیحی از آمریکا به تهران آمد و مدرسه‌ای را در شمال شهر ایجاد کرد و کودکان مسلمانان را به‌صورت علنی برای تحصیل در این مدرسه و یادگیری اصول مسیحی پذیرش کرد.


تصویری از فارغ‌التحصیلان مدرسه آمریکایی به همراه سموئل جردن در سال  1919 م


علاوه بر میسیونرها، چهار معلم ایرانی نیز به استخدام درآمدند و زبان‌های انگلیسی، ارمنی و عبرانی نیز تدریس می‌شد و برای هر ناظر بی‌طرفی این سؤال پیش می‌آید که یادگیری زبان‌های ارمنی و عبری به چه منظوری می‌توانست صورت بگیرد؟

آیا به جز برای آشنایی با کتاب مقدس و فرقه مسیحیت تبشیری هدف دیگری پشت این آموزش‌ها قرار داشت؟ حتی اگر کسی جواب منفی به این سؤال بدهد، اما گفته‌های "جان الدر" جای شکی برای او باقی نمی‌گذارد.

او سال 1892 را از حیث تجدد دینی شاگردان یکی از درخشان‌ترین فصول تاریخ مدرسه می‌شمرَد و درباره علت این نام‌گذاری می‌نویسد:"قریب سی‌نفر از آن‌ها در طی سال به مسیحیت گرویدند." [3]


شعبه اول شبانه‌روزی مدرسه عالی آمریکایی سال 1916م


با توجه به اینکه مقاومت جدی در برابر فعالیت میسیونرهای مسیحی آمریکایی در ایران صورت نگرفت و پادشاهی قاجار نیز هیچ اراده‌ای برای برخورد با این پدیده از خود نشان داد، در سال تحصیلی 7-1896 نیمی از یک‌صد و سی و چهار دانش‌آموز مدرسه آمریکایی‌ها مسلمان بودند.[4]

در سال‌های مدیریت آمریکایی‌ها بر کالج البرز، آموزش مبانی مسیحیت به‌طور جدی دنبال می‌شد و دانش‌آموزان موظف به آموختن انجیل و سرودهای مذهبی مسیحی بودند. بر سر در کالج جمله‌ای از انجیل با این مضمون نوشته شده بود: "حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد."[5]


تصویری از دانش‌آموزان مدرسه آمریکایی در سال 1323 قمری


ایجاد مدارس دخترانه نیز از جمله فعالیت‌های فرهنگی میسیونرهای مسیحی آمریکایی برای جذب افراد به مسیحیت بود. به همین منظور در تاریخ بیست‌وچهارم آوریل 1874 نخستین مدرسه دخترانه متعلق به آمریکایی‌ها در ایران با نام "ایران بت‌ئیل"- مدرسه عالی دماوند و بعدها دانشکده دماوند- اعلام وجود کرد.

به فاصله ده سال از تأسیس این آموزشگاه بنا به گزارش‌های تاریخی پنج نفر از دختران مدرسه به فرقه مسیحیت تبشیری پیوسته و جذب کلیسای انجیلی تهران شدند و حتی با جدیت فراوانی افراد خانواده‌های خود را به مسیحیت رهبری کردند.[6]

نکته تأسف‌بار و قابل تأمل آنکه "ناصرالدین شاه قاجار" به‌جای آن‌که از فرهنگ و اعتقادات مردم مسلمان ایران دفاع کند و جلوی فعالیت این مدارس را بگیرد، پس از بازدید از مدرسه دخترانه آمریکایی وعده داد سالی یک‌صد تومان نیز به بودجه آموزشگاه کمک کند.

پس از او مظفرالدین‌شاه قاجار در سال 1903 فرمان داد که تمام خانواده‌های مسلمان دختران‌شان را از این مدارس بیرون ببرند، اما عمر این دستور بیش از ده روز نبود و دوباره دختران مسلمان به این آموزشگاه‌های تبشیری برگشتند.

نتیجه آن شد که در سال 1905 از 95 محصل 24 نفر-بیش از 25 درصد- و در سال 1913 از 345 دانش‌آموز 154 نفر-نزدیک به 45 درصد- دختران مسلمان بودند.[7]

این مـدرسه در زمـان رضاشـاه به مدرسه "نوربخش" تغییر نام داد و تا‌ 1319‌ شمسی که فعالیت کلیه مدارس خارجی‌ در‌ ایران‌ از طرف حکومت پهلوی اول تعطیل شد، به کار خـود ادامه داد و پس‌ از ده سال تعطیلی(1329 شمسی) بار دیگر مدرسه "ایران بت‌ئیل" برای‌ تدریس‌ زبـان‌ انـگلیسی تـجدید حیات یافت.

فعالیت این مدرسه به‌عنوان مرکزی برای تدریس زبان انگلیسی برای دختران تا سال‌ها بعد به کـار خود‌ ادامه‌ داد‌ تا اینکه در 1347 شمسی و در پی درخواست هیأتی که‌ خود‌ را هیأت مؤسس‌ می‌خواند- حسن دهقانی تفتی، محمود بدیع و موسی صبی- "بنیاد فرهنگی ایران بـت‌ئیل"تأسیس شد.

بعدها نام "مدرسه عالی دماوند" برای آن انتخاب شد و در مـدت‌ زمان انـدکی جـای مناسب و ساختمانی تازه در اختیار‌ گرفت‌ که‌ همه از حمایت‌های "محمدرضاشاه" نشأت می‌گرفت؛ چرا کـه او دسـتور داده بـود تا بیست هکتار از‌ اراضی‌ ملی شده قلعه سردار جهت احداث ساختمان به ایـن مـدرسه اخـتصاص یابد.[8]

در پی این گزارش و با دستور محمدرضا پهـلوی مـقرر شد که وزارت‌ منابع‌ طبیعی زمینی را برای‌ ایجاد کالج در اختیار مسئولان آن قرار دهـد[9] و سـرانجام نـیز قطعه زمینی به مساحت تقریبی نه هکتاردر اراضی ازگل به مدرسه عالی دمـاوند واگـذار‌ شد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، فردی به‌نام "دولیتل" به کمک دوستان آمریکایی و ایرانی خود که بیش‌تر آن‌ها عضو کانون فارغ‌التحصیلان مدرسه ایران بت‌ئیل بودند، "کالج دماوند یا مدرسه عالی ترجمه" را بنیاد نهادند.[10]

با وجود همه خوش‌خدمتی‌های پهلوی دوم به آمریکا، اما استادان آمریکایی‌ مدرسه به مسائل دینی و اسلامی دانشجویان دانشکده دماوند خرده می‌گرفتند‌ و حتی‌ بیش از آن به پیشوایان دینی توهین می‌کردند و علاوه‌ بر‌ آن‌ به تبلیغ مسیحیت می‌پرداختند.

در بخشی از‌ گزارش‌ وزارت علوم و آموزش عالی به ساواک در تاریخ نهم بهمن 1350 آمده‌ است: "یک عده از اتباع آمریکا که مدرسه عالی دماوند را اداره می‌نمایند، پای‌بند مقررات آموزشی‌ نیستند‌ و در کلاس‌های درس به جـای تـدریس زبان انگلیسی اغلب مشغول تبلیغ مسیحیت‌ می‌باشند‌ و یک دانشجوی مسلمان‌ مجبور‌ است تمام جزئیات دیانت مسیح را فرا گیرد و استادان‌ از تکذیب دیانت اسلام و توهین به پیشویان دینی مضایقه ندارند. حتی به پیغمبر اسـلام اهـانت‌ و اظـهار شده که شیطان چند مـرتبه حـضرت مـحمد(ص)‌ را گول زده است؛ که باعث ناراحتی‌ دانشجویان مسلمان گردیده و دادن نمره به دانشجویان نیز روی همین تعصبات مذهبی می‌باشد و منظورشان گرفتن شهریه سنگین و تبلیغ دین مـسیح است.[11]

دو سال پس از پیروزی انـقلاب‌ اسلامی، دانشکده دماوند بـه هـمراه‌ چند دانشکده، آموزشگاه‌ و مدرسه‌ عالی‌ که‌ در مـجموع دوازده مـرکز آموزشی می‌شدند‌ در‌ هم ادغام شده‌ و مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی را تشکیل دادند‌ و در سال 1363 ایـن مـجتمع با مجتمع‌ دانشگاهی‌ علوم اداری و بازرگانی‌ ادغـام‌ و "دانـشگاه عـلامه طباطبایی" تأسیس‌ شد.[12]

می‌توان گفت راه‌اندازی مدارس آموزشی در دوران قاجار و ادامه فعالیت آن‌ها در دوران پهلوی‌ها توسط میسیونرهای مسیحی آمریکایی نه با هدف فرهیخته کردن دانش‌آموزان ایرانی، بلکه برای پرورش و تربیت نسلی بی‌دین و سست‌عقیده بود تا بدین‌ وسیله راه نفوذ و حضور استعمارگران را در کشور هموارتر کنند.



[1]  الارشدی، عبدالامیر،‌الاسلام و دسائس‌الاستعمار، قم، مطبعه‌الشهید، 1400ق/1980م، ص 44

[2] شاتلیه، لو، الغاره علی‌العالم‌الاسلامی، ترجمه محب‌الدین خطیب، بیروت، اسامه‌بن زید، 1385ق، ص37

[3] الدر، جان، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، مترجم سهیل آذری، تهران، انتشارات نور جهان، 1333، ص 37

[4]  همان

[5] همراز، ویدا، مبلغان مسیحی در ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1391، ص 193

[6] الدر، جان، همان، ص 39

[7]  همان،‌ ص 41

[8]  روزنامه اطلاعات، شمـاره 15062(تیر 1355)، صـص 11 و 13

[9]  گزارش وزارت جنگ به شمـاره 434/7/4/3/13/1502/47، مورخ 24/1/1349

[10]  همراز، ویدا، همان، ص 196

[11]  بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی،گزارش از وزارت علوم‌ و آموزس‌ عالی شماره 4438، مورخ 9/11/1350

[12]  فهرست مستندات‌ اسامی مؤسسات و سازمان‌های دولتی ایران، به کوشش مهوش بهنام، تهران، مرکز اسناد و مدارک علمی ایران و کتابخانه‌ ملی ایران و کـتابخانه مـلی ایـران، چ دوم، 1368، صص 155 ،257 و 266

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۱
انجمن رهپویان هدایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی