افکار اوشو، تراوشات یک ذهن بیمار
رهپویان هدایت: اوشو در سخنرانی ها و مکتوبات متعددی که از خود به جای گذاشته است به طور کاملا مشخص و هدف دار مفاهیم مقدس ادیان ابراهیمی را زیر سئوال می برد.
وجود حضرت حق جل و اعلی یکی از مواردی است که نقطه مشترک میان تمام ادیان ابراهیمی است. اوشو درست در نقطه عکس یک عارف حقیقی و در لباس عارفی(دروغین) که قرار است ارتباط با عالم بالا را برای عده ای ترسیم کند با لطایف الحیل گوناگون از اساس انسان را درباره وجود خداوند و نوع ارتباط با حضرتش در تردید و ابهام نگه می دارد.
او گاهی خداوند را معادل شادی می داند و می گوید: خدا برای من چیزی نیست جز شادی، پس شادمان باش و بگذار شادی ات عبادت باشد.(دل به دریا بزن ص 46)
گاهی خداوند در آثار او چنان مبهم می شود که از اساس منکر درک معنا و مفهوم خدا می شود: مردم نزد من می آیند و می گویند ما آرزوی جستجوی خدا را داریم. من به آنها می گویم در این باره با من صحبت نکنید... هر گونه صحبتی درباره خداوند بی فایده است، هیچ معنا و مفهومی در آنچه درباره خداوند می گویند، نیست.(راز بزرگ ص 135)
اما همین مغز کوته نگر و در ظاهر فیلسوف زمانی که قرار است درباره انسان صحبت کند و طبق اهداف عرفان های تقلبی برای انسان در هر شرایطی تقدس بیافریند بر اساس تفکرات اومانیستی او را محور قرار می دهد و اینگونه درباره خداوند و انسان تراوشات پرخطر ذهن خود را بیرون می ریزد که: تو مخلوق خداوند هستی، اگر اشتباهی رخ بدهد او(خدا) مسئول توست، نه تو! اگر تو به گمراهی بروی و به آن سو کشیده شوی او مسئول توست، نه خودت! تو چطور می توانی مسئول باشی؟...(شهامت ص 127) او زمانی که قرار است طبق دیکته اربابان اومانیست خود انسان را در برابر خداوند دارای منزلت قرار دهد به راحتی جبر را پذیرفته و خداوند را مسئول تمامی اشتباهات آدمیزاد می داند!
شگفتا از این همه تناقض! اوشو چطور می تواند اینقدر وقیحانه گاه خدا را غیر قابل قبول، گاه در حد یک احساس شاد، در اوقاتی خارج از درک و گاه همه کاره و جبار در مقابل انسان خطاب کند!
این افکار نشان از ذهن بیمار گونه و متوهم فردی است که خود را فیلسوف و عارف می نامد و به راحتی مغالطه های فاحش انجام می دهد!
مدلی که در سراسر افکار اوشو به وضوح خودنمایی می کند تفکرات اومانیستی و ملحدانه اوست!!
اوشو جاعلی است خوش رنگ و لعاب...