عرفان کاذب کشتارگاه حقیقت انسان
شعار زیبا و دلربا، ادعای رساندن افراد به آرامش و سپس معنویت و ثروت! کسب مقامات و درجات عرفانی و... از مواردی است که به تواتر در برگ برگ نوشته های عرفان ها و معنویت های دست ساز مدرن به چشم و گوش می رسد.
در واقع این نیروی نو استکباری معاصراست که با هوشمندی تمام، نقاط ضعف و کاستی های خود را شناسایی کرده و برای ترمیم و تقویت آن اقدام کرده است.
آنان در یک قرن اخیر ملتفت سدی بسیار محکم در برابر استکبار و استعمار خود شده اند. معنویت خواهی و دنبال دین بودن اکثریت جوامع بشری شده در دهه های اخیر مهم ترین جریانی است که در برابر نظام سرمایده داری جلوه کرده و نشان گر کاستی ها بنیادین در نظام کاپیتالیستی - لیبرالیستی بوده است.
در این مصاف و با طرح ریزی غربیان معنویت دروغین و فریبنده ای پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگی مادی گرایانه اهالی تمدن غرب به نوعی پوشش دهد و البته بتواند همزمان اصلی ترین کاردکرد آن یعنی تداوم وضعیت سلطه گرانه غرب را دوام بخشد.
بی تردید اصالت دادن به روح انسان و جدی گرفتن نیازهای معنوی و درونی مردمان ضرورت قوانین خاصی را در زندگی اثبات می کند که انسان با رعایت آن بتواند مسیری را برای ارضای این نیازها بپوید.
جدایی عرفان از شریعت و در حقیقت حذف خداوند توسط دین سازان جدید در صورتی امکان پذیر بود که عرفان انسان محور و قانون هایی به اسم انسان توسط سلطه گران با رنگ و لعابی زیبا و دلربا به نمایش درآید و اینگونه نه خداوند بلکه انسان، خدای زمین شود.
آیا تا بحال به این فکر کرده ایم که واقعا سکولاریسم چگونه ممکن است با عرفان جمع شود؟ در واقع عبارت عرفان سکولار یک پارادوکس واضح است!
این ترکیب فقط در این صورت قابل توجیه است که برای نیازهای معنوی انسان هیچ عالمی غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودی برتر از جهان مادی ( خدا ) مورد توجه قرار نگیرند. در این شرایط انسان در همین دنیای مادی می کوشد به نوعی نیازهای معنوی خود را برآورده سازد!! و این نقطه انتهایی در تمام دروس کلاس های شبه معنوی است.
البته عرفان سکولار نه تنها متناقض نماست بلکه اساسا تهی و بی مایه است اما چه توان کرد که زندگی پندار زده انسان معاصر در همه ابعاد به بند اوهام و هوس ها اسیر شده و حتی نیازهای معنوی نیز مانند نیازهای مادی به صورتی کاذب پرورده و ارضا می گردد.