نفوذی های انجمن حجتیه در جنگ
باور عموم این است که انجمن حجتیه و انجمنیها دفاع مقدس و جنگ تحمیلی را قبول نداشته و در آن شرکت نکردند. حتی صحبتهای سرکرده انجمن هم گواهی بر همین موضوع است. چنانچه شیخ محمود حلبی هم گفته بود اول شما یک افسر و یک پیشوا و رهبر معصوم پیدا کنید. رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، دیشب گفتم اول او را پیدا کنید او را اقامه به کار بکنید. طرح داشته باشید، نقشه صحیح طبق نظر دین، رهبر معصوم داشته باشید... از من هم واجب است منبر را ول کنم. هفت تیر به کمر ببندم، بروم جلو... این کلمات علی جایش آنجاست نه هر جایی، نه به هر هدف غلطی و هر راه کجی و معوجی و خلافی... باید جنگ روی موازین دین به رهبری معصوم نه عادل، عادل کافی نیست... عادل گاهی اشتباه میکند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نمیتوان داد به کسی که خطا میکند
با همه اینها اما بررسی برخی خاطرات نشان از حضور یا بهتر بگوییم نفوذ انجمنیها در جنگ دارد که حسابشان از جداشدگانی که سابقه عضویت داشته و پس از پیروزی انقلاب دل در گرو نهضت اسلامی امام(ره) گذاشته و تا شهادت هم پیش رفتند، جداست
آنهایی که در اینجا مقصود است کسانی هستند که با هدف خاصی از جانب انجمن راهی جبههها میشدند تا در کار جنگ به هر نحو اخلال ایجاد کنند. گلعلی بابایی نویسنده دفاع مقدس به خوبی از نفوذ این افراد در لشگر 27 سخن میگوید و هدفشان را ایجاد بیانگیزگی در نیروها میداند: در (والفجر) مقدماتی یکی از گروههایی که خیلی فعال بود و ضربه زد، انجمن حجتیه بود. مرتب بحث دیدن امام زمان را مطرح میکردند. میدیدی هرشب در گردانها چندنفر غش میکنند. ما امام زمان را دیدیم و چه و چه... رزمندهها در مراسم دعا و توسل مینشستند و ناگهان فریاد یا صاحبالزمان و یابنالحسن میزدند و همهچیز را به هم میریختند. ولی اوج فعالیتشان در زمستان سال ۶۱ در والفجر مقدماتی بود که خیلی هم ضربه زدند و ایجاد بیانگیزگی کردند.
او خاطرنشان میکند: آنها برای خودشان برنامه داشتند. بین نیروها استرس و اضطراب به وجود میآوردند. با اینکار که بگویند تو شهید میشوی، تو یکی شهید نمیشوی چون لیاقت نداری! لشکر را با اینکارها پر کرده بودند. میخواستند بین نیروها دوگانگی به وجود بیاورند که آنها نظرکردهاند و اینیکیها نه. آنها که با نگاه مثبت نمیآمدند بگویند امام زمان به شما سلام رساند. میخواستند بینمان شکاف بیاندازند.