فرق تصوف در ترازوی نظریات علامه طباطبائی
رهپویان هدایت: عناصر تحصیلکرده فرقه نعمت الهیه سعی میکنند علاوه بر اینکه مسلک فرقهایشان را اسلامی جلوه دهند ، رنگ و لعاب مذهب حقه تشیع را هم برای آن در نظرمی گیرند. بیان اظهارنظرهای مفاخر جهان تشیع و برداشتهای شخصی از آنیکی از شگردهای نخنما شده آنان است. مریدان بهظاهر باسواد فرقه نعمت الهیه با تکرار نظریات علمای اسلام در ارائه مباحث صوفیه، میخواهند از معضل غریبه بودن تصوف با تشیع، خود را نجات بدهند. غافل از اینکه شرط و دلیل تشیع بودن این فرقه صوفیه، حذف باورها و رفتارهای رایج فرقهای آنان است که تمامی آنها با مبانی شریعت اسلام ناب محمدی مغایرت دارد.
روسای تحصیلکرده فرق تصوف با دو شگرد نخنما شده کتمان بدعتهای آشکار و انتساب شجره فرقه به ساحت امیرالمؤمنین میخواهند علاوه بر اضافه کردن پسوند اسلامی به فرق تصوف، شیعه بودن آن را هم اثبات کنند.
بسیاری از روسای فرقه نعمت الهیه، بارها در ارائه مباحث و نظریاتشان اعتراف کردند که تصوف در مسیر رشد خود از شائبههای اساسی با تعالیم اسلام ناب محمدی مغایرت دارد مصون نبوده است. این شائبهها و زیادت هایی که در مسیر تصوف وجود دارد ، طبق نظریات روشنگرانه علامه طباطبائی یک نوع بدعت دینی تعریف میشود، که نشاندهنده فساد ذاتی فرق تصوف است و درنتیجه نمیتوانیم پسوند اسلامی بودن را به فرق تصوف اضافه کنیم.
علامه طباطبائی در باب ادعای فرق تصوف که شجره جعلی فرقه را به ساحت امیرالمؤمنین منتسب میکنند بر این عقیده هستند، شیوع فساد در طایفه صوفیه وجود دارد که اگر این فساد اعتقادی وجود داشته باشد، آن طایفه را از اسلامی که به آن اصرار دارد بهعنوان مرتد جدا میسازد.
ایشان ادعای انتساب شجرههای صوفیه به ساحت امیرالمؤمنین را دلیل شیعه بودن تصوف دانستهاند اما اگر صحت این انتساب ثابت نشود، عالیترین دلیل پیوند تصوف با تشیع باطل میشود . این مسئله را در مورد افرادی همچون حسن بصری و امثالهم، علمای اسلام بهکرات ثابت کردهاند که هیچیک از این انتسابات قابلقبول نیست.
بنابراین تا زمانی که فرق تصوف این دو مسئله را از مسلک فقریشان حذف نکنند و یا بر اساس نظریات و فتاوای علمای اسلام باورهای انحرافی خود را اصلاح نکنند، هرگز نمیتوان آنان را در زمره مسلمانان واقعی اسلام ناب محمدی در نظر گرفت.